سه‌شنبه 6 آذر 1403

سلیمی نمین: تخریب سید احمد آقا خمینی ظلم به جامعه است

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
سلیمی نمین: تخریب سید احمد آقا خمینی ظلم به جامعه است

عباس سلیمی نمین تخریب حاج احمد آقا را ظلم به جامعه دانست و گفت: وقتی این شخصیت وارسته تخریب شود طبیعتا ظلم به نسل هایی خواهد بود که باید از سرمایه های تاریخ استفاده لازم را ببرند. یعنی الگوهایی در مقابل خودشان داشته باشند که هرگز دنبال دنیاطلبی نرفتند.

اخیرا یک مستندساز با ضمیمه کردن عکسی از ورود امام خمینی (س) به ایران، به یادگار امام راحل مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی اهانت کرد که واکنش های دوستداران بیت امام خمینی (س) و انقلاب سبب شد که او این مطلب را از صفحه خود حذف کند.

اما در خصوص ریشه توهین ها به حاج سید احمد خمینی و تبعات اینچنین کارهای زشت &سایت جماران با عباس سلیمی نمین گفت و گویی داشته که مشروح آن را در ادامه می خوانید:

به نظر شما تخریب حاج احمد آقا به چه هدفی انجام می شود؟ و چرا با وجود اینکه حدود 30 سال از فوت حاج احمد آقا گذشته هنوز هم باید این ادعاها تکرار شود؟

برای من روشن نیست که چرا متأسفانه فردی بدون هیچ دلیلی مرحوم حاج احمد آقا را مورد توهین بسیار زشت قرار می دهد. ایشان کسی است که مدعی ورود به عرصه های تاریخی است. ورود به بحث های تاریخی قطعا اصولی را می طلبد و جزو ابتدایی ترین اصول، «حفظ حرمت افراد» و «سخن نگفتن بدون دلیل» است.

متأسفانه من امروز وضعیت مدعیان تاریخ نگاری یا ورود به عرصه تاریخ را خیلی به هم ریخته می بینم. چرا که نه مطلبی ارائه می دهند، نه ملتزم به اخلاق هستند و نه معلومات لازم را دارند. ببنید در دو سه خط مطلب چند غلط تاریخی واضح می بینید. مثلا اینکه گفته می شود مرحوم طباطبایی جلای وطن کردند و در خارج از کشور فوت کردند، اصلا آقای طباطبایی جلای وطن نکرده بود و من خودم در ایران در بعضی مناظرات شهرستان ها با ایشان شرکت می کردم.

اینکه گفته می شود آقای لاهوتی رئیس کمیته بوده، خلاف واقع است چون آقای لاهوتی هیچ موقع در ایران رئیس کمیته نبوده است. یا اینکه می گویند ایشان در زندان فوت می کنند، ایشان زندانی نبوده اند. برای سر زدن به مسائل فرزندش به زندان می رود و در بیمارستان قلب به دلیل سکته فوت می کند. این را هم باید به خاطرات آقای هاشمی در ششم آبان سال 60 مراجعه کنیم که ایشان این مسائل را می گوید.

بنابر این در چند خط، چندین اشتباه تاریخی می بینید. ورود کسانی که اصلا معلومات تاریخی ندارند و یا در ورود به این عرصه دغدغه تاریخی ندارند و دغدغه آنها سیاسی است، جای تأسف دارد. این افراد نه تنها به شناخت جامعه و بهره مندی جامعه از تاریخ کمک نمی کنند بلکه کار شناخت تاریخ و بهره مندی از تاریخ را سخت می کنند. من فکر می کنم که اولا همه ما در ارتباط با بیان مسائل تاریخی باید به اصول اولیه انسانی پایبند باشیم و بعد هم به گونه ای عمل نکنیم که در واقع غیر مستقیم به نوعی در میدان تحریفگران کلان دنیای معاصر عمل کنیم.

این چیزی است که فکر می کنم باید به آن توجه داشت. اما به نظر من قطعا این ظلم فاحش باید به گونه ای پیگیری شود تا اذعان کنند ظلم صورت گرفته و ما آدم های قدر ناشناس نسبت به شخصیت های تاریخی خودمان ارزیابی نشویم. ما نسبت به کسانی که صادقانه زیسته اند، عمل کرده اند و به نوعی زندگیشان به پایان رسیده که صداقت آنها و حرکت در مسیر مردم به اثبات رسیده و به این دلیل محترم هستند، باید قدردان باشیم و اجازه ندهیم به سهولت هرکسی به میدان بیاید و بدون هیچ سند و پایبندی به اصول اخلاقی در مقام تخریب سرمایه های تاریخی ما بر آید.

من با مشاهده مطلبی در فضای مجازی بسیار متأثر شدم. هرچه فکر می کنم دلیلی نمی یابم که فرد توهین کننده به مرحوم حاج سید احمد آقای خمینی چه نسبتی با جریانی دارد که زندگی این عزیز بعد از فوت امام آنها را به شدت بی اعتبار ساخت.

برای اینکه این مسأله را یک مقدار روشن کنم باید به دهه 60 برگردم. در دهه 60 بر سر محاکمه شدن یا نشدن آقای مهدی هاشمی اختلافی بین امام و آیت الله منتظری به وجود آمد. این اختلاف به شدت اوج گرفت تا جایی که نامه نگاری هایی که در خاطرات خود آقای منتظری آمده موجب کدورت و جدایی ایشان از امام شد.

این مطلب برای آقای منتظری خیلی پسندیده نبود که در تاریخ این گونه ثبت شود؛ یا شاید برای بیت آقای منتظری خیلی مناسب نبود که در تاریخ گفته شود آقای منتظری سید مهدی هاشمی که 27 قتل انجام داده را بر امام ترجیح داده است. این مسأله ای بود که می توانست در قضاوت ها خیلی تأثیر بگذارد.

برای اینکه این مطلب روشن شود، زمان خیلی مهم است. چون بعضی ها علت جدایی یا دور شدن آقای منتظری از امام را به اتفاقات پایان دهه 60 نسبت می دهند در حالی که این گونه نیست؛ بر اساس آنچه در خاطرات آقای منتظری ثبت و ضبط شد.

در تاریخ 20 مهر ماه 65 بعد از مقاومت های جدی آقای منتظری که نامه هایش هست و اهل تحقیق می توانند مراجعه کنند، به دستور امام، مهدی هاشمی دستگیر می شود. نامه آقای منتظری به امام در قبال این مسأله را خوب است مرور کنیم. آقای منتظری به امام می نویسند با وضع فعلی ناچارم از کارهای سیاسی کشور کنار بمانم و به درس و بحث طلبگی و کارهای حوزوی بپردازم؛ به همان نحوی که حضرتعالی در اواخر با مرحوم آیت الله بروجردی برخورد کردید. زیرا مخالفت با حضرتعالی و نظام را صحیح نمی دانم و بلکه حرام می دانم. این در صفحه 1166 خاطرات آقای منتظری آمده است.

در این قضایا برخی آقایان چون نمی توانستند امام را متهم کنند، غیر مستقیم از طریق احمد آقا امام را می زدند. یعنی اگر چنین بحث خلاف واقعی وجود داشت باید امام رضایت می داشت یا گوشه چشمی به این مسأله می داشت که فرزند خودش را بعد از خودش به رهبری برساند. اما این آقایان برای اینکه تاریخ را جعل کنند شروع کردند به اینکه همه این بحث ها زیر سر احمد آقای خمینی است که می خواهد زمینه های رهبری آینده خودش را فراهم کند.

بعد از فوت امام، وارستگی مرحوم حاج احمد آقای خمینی از هر نوع تعلق به مسائل دنیوی، یک بی اعتباری برای اینها رقم زد. یعنی احمد آقای خمینی که این همه علیه او جوسازی کرده بودند هیچ حرکتی دال بر اینکه بعد از امام بخواهد خودش را مطرح کند نشان نداد و هیچ کس نمی تواند یک اپسیلون گرایش از طرف حاج احمد آقا به این مسأله نشان بدهد. حتی بعضی از گروه های سیاسی با ایشان ملاقات کردند که شما بحث رهبری خودتان را مطرح کنید و ما حمایت می کنیم؛ به همه اینها دست رد زدند که من هرگز در این وادی وارد نخواهم شد.

این ها یک دعوای تاریخی است که به نظر من جوانان حتما باید در این زمینه مطالعه کنند و بفهمند که بعضی از آدم های مدعی چه عقبه و سابقه ای داشته اند.

تخریب این شخصیت های تاریخی چه تبعاتی برای نظام و کشور ما به دنبال دارد؟

تخریب سرمایه های تاریخی ما را محروم می کند از اینکه بتوانیم نوع بهتر زیستن را بیاموزیم. شخصیت های تاریخی سرنوشتی داشته اند، یک گونه ای زیسته اند و زندگی آنها پایان یافته که هر کدام می توانند برای ما سرمشق باشند.

کسانی که آن دوران را درک نکرده اند باید متوجه باشند که امام موقعیت بی نظیری در تاریخ معاصر ما داشته است. مرحوم سید احمد آقای خمینی به عنوان معتمد امام می توانست از این موقعیت بهره بگیرد ولی یک اپسیلون هم به خاطر خودش بهره نگرفته و این بسیار ارزشمند است. یعنی هیچ کسی نمی تواند بگوید که سید احمد آقای خمینی به عنوان بازوی امام این کارها را کرده تا جایگاهی در قدرت برای خودش رقم بزند. این خیلی ارزش است که یک شخصیتی این وارستگی را داشته باشد.

تخریب این شخصیت ظلم به جامعه است. علاوه بر اینکه آن شخصیت را مخدوش کرده ایم، بیشتر ظلم به خود ما است و ما را از این مطلب محروم می کند. چون به محض اینکه شما یک پست پیدا می کنید بلافاصله دور شما جمع می شوند که از این موقعیت برای خودتان و اطرافیانتان استفاده کنید. اما در مورد مرحوم احمد آقا هیچ کسی نمی تواند این را بگوید. به همین دلیل آقای منتظری واقعا در تاریخ زیر سؤال می رود.

آقای منتظری و کسانی که خاطرات آقای منتظری را نوشته اند، هدفشان از زدن احمد آقا، امام بود؛ اما نمی توانستند مستقیم به امام حمله کنند و به مرحوم سید احمد آقای خمینی حمله می کردند که ایشان همه تلاش و طراحی هایش برای این بوده که آقای منتظری را کنار بگذارد و خودش رهبر شود. اینکه امام از این شائبه ها کاملا دور بود و هیچ کاری در این زمینه انجام نداد، اثبات شد و در مورد احمد آقا هم اثبات شده است.

وقتی این شخصیت وارسته تخریب شود طبیعتا ظلم به نسل هایی خواهد بود که باید از سرمایه های تاریخ استفاده لازم را ببرند. یعنی الگوهایی در مقابل خودشان داشته باشند که هرگز دنبال دنیاطلبی نرفتند.