سورهای که حاجات شما را برآورده میکند + صوت آیات
فایل صوتی تلاوت سوره هود با صدای محمود طبلاوی را اینجا دریافت کنید.
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، سوره هود یازدهمین سوره جزء یازدهم و دوازدهم و از سورههای مکی قرآن کریم است.
قصص انبیاء، مبارزه با فساد و انحراف، حرکت در راه مستقیم حق، اثبات حقانیت وحی و قرآن، اعجاز و تحدی قرآن، مسئله علم خدا و ابتلا و آزمایش انسان در مسیر تکامل و انتخاب احسن از مضامین اصلی و مطالب مهم این سوره است.
چهار آیه ابتدایی سوره هود را دربرداردنده همه معارف قرآنی دانستهاند که در طول سوره به صورت مفصل به آنها پرداخته شده است. سوره هود در قالب انذار و تبشیر به ذکر سنت جاری خدا در مورد بندگان و بیان داستان اقوام گذشته مانند قوم نوح، هود، صالح و... و سرگذشت آنها به دلیل سر باز زدن از قبول دعوت الهی میپردازد.
پیامبر اسلام (ص) درباره فضیلت سوره هود میفرماید: هرکس این سوره را قرائت کند ده برابر تعداد کسانی که به حضرت نوح ایمان آوردهاند یا تکذیبش کردهاند و نیز به تعداد موافقان و مخالفان حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت لوط، حضرت ابراهیم و حضرت موسی به او پاداش داده خواهد شد و چنین کسی در قیامت سعادتمند خواهد بود.
امام باقر (ع) نیز در این باره فرمودند: هر کس این سوره را در هر جمعه قرائت کند در قیامت در زمره پیامبران مبعوث خواهد شد و گناهانش به او شناسانده نخواهد شد.
افزایش نیروی بدنی و برآورده شدن حاجات از خواص این سوره است.
فایل صوتی تلاوت سوره هود با صدای محمود طبلاوی
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی *س_متن سوره هود همراه با ترجمه_س*بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند رحمتگر مهربان الر کتاب أحکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر 1
الف، لام، راء. کتابی است که آیات آن استحکام یافته، سپس از جانب حکیمی آگاه، به روشنی بیان شده است (1)
ألا تعبدوا الا الله اننی لکم منه نذیر وبشیر 2
که جز خدا را نپرستید. به راستی من از جانب او برای شما هشداردهنده و بشارتگرم، (2)
وأن استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یمتعکم متاعا حسنا الی أجل مسمی ویؤت کل ذی فضل فضله وان تولوا فانی أخاف علیکم عذاب یوم کبیر 3
و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید، [تا اینکه] شما را با بهرهمندی نیکویی تا زمانی معین بهرهمند سازد، و به هر شایسته نعمتی از کرم خود عطا کند، و اگر رویگردان شوید من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم. (3)
الی الله مرجعکم وهو علی کل شیء قدیر 4
بازگشت شما به سوی خداست، و او بر هر چیزی تواناست. (4)
ألا انهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرون وما یعلنون انه علیم بذات الصدور 5
آگاه باشید که آنان دل میگردانند [و میکوشند] تا [راز خود را] از او نهفته دارند. آگاه باشید آنگاه که آنان جامههایشان را بر سر میکشند [خدا] آنچه را نهفته و آنچه را آشکار میدارند، میداند، زیرا او به اسرار سینهها داناست. (5)
وما من داب فی الأرض الا علی الله رزقها ویعلم مستقرها ومستودعها کل فی کتاب مبین 6
و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر [اینکه] روزیش بر عهده خداست، و [او] قرارگاه و محل مردنش را میداند. همه [اینها] در کتابی روشن [ثبت] است. (6)
وهو الذی خلق السماوات والأرض فی ست أیام وکان عرشه علی الماء لیبلوکم أیکم أحسن عملا ولئن قلت انکم مبعوثون من بعد الموت لیقولن الذین کفروا ان هذا الا سحر مبین 7
و اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدامیک نیکوکارترید! و اگر بگویی: «شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد» قطعا کسانی که کافر شدهاند خواهند گفت: «این [ادعا] جز سحری آشکار نیست.» (7)
ولئن أخرنا عنهم العذاب الی أم معدود لیقولن ما یحبسه ألا یوم یأتیهم لیس مصروفا عنهم وحاق بهم ما کانوا به یستهزئون 8
و اگر عذاب را تا چندگاهی از آنان به تأخیر افکنیم، حتما خواهند گفت: «چه چیز آن را باز میدارد؟» آگاه باش، روزی که [عذاب] به آنان برسد از ایشان بازگشتنی نیست، و آنچه را که مسخره میکردند آنان را فرو خواهد گرفت. (8)
ولئن أذقنا الانسان منا رحم ثم نزعناها منه انه لیئوس کفور 9
و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از وی سلب کنیم، قطعا نومید و ناسپاس خواهد بود. (9)
ولئن أذقناه نعماء بعد ضراء مسته لیقولن ذهب السیئات عنی انه لفرح فخور 10
و اگر پس از محنتی که به او رسیده نعمتی به او بچشانیم حتما خواهد گفت: «گرفتاریها از من دور شد!» بیگمان، او شادمان و فخرفروش است. (10)
الا الذین صبروا وعملوا الصالحات أولئک لهم مغفر وأجر کبیر 11
مگر کسانی که شکیبایی ورزیده و کارهای شایسته کردهاند [که] برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ خواهد بود. (11)
فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک وضائق به صدرک أن یقولوا لولا أنزل علیه کنز أو جاء معه ملک انما أنت نذیر والله علی کل شیء وکیل 12
و مبادا تو برخی از آنچه را که به سویت وحی میشود ترک گویی و سینهات بدان تنگ گردد که میگویند: «چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشده یا فرشتهای با او نیامده است؟» تو فقط هشداردهندهای، و خدا بر هر چیزی نگهبان است. (12)
أم یقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین 13
یا میگویند: «این [قرآن] را به دروغ ساخته است.» بگو: «اگر راست میگویید، ده سوره برساختهشده مانند آن بیاورید و غیر از خدا هر که را میتوانید فرا خوانید.» (13)
فالم یستجیبوا لکم فاعلموا أنما أنزل بعلم الله وأن لا اله الا هو فهل أنتم مسلمون 14
پس اگر شما را اجابت نکردند، بدانید که آنچه نازل شده است به علم خداست، و اینکه معبودی جز او نیست. پس آیا شما گردن مینهید؟ (14)
من کان یرید الحیا الدنیا وزینتها نوف الیهم أعمالهم فیها وهم فیها لا یبخسون 15
کسانی که زندگی دنیا و زیور آن را بخواهند [جزای] کارهایشان را در آنجا به طور کامل به آنان میدهیم، و به آنان در آنجا کم داده نخواهد شد. (15)
أولئک الذین لیس لهم فی الآخر الا النار وحبط ما صنعوا فیها وباطل ما کانوا یعملون 16
اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش برایشان نخواهد بود، و آنچه در آنجا کردهاند به هدر رفته، و آنچه انجام میدادهاند باطل گردیده است. (16)
أفمن کان علی بین من ربه ویتلوه شاهد منه ومن قبله کتاب موسی اماما ورحم أولئک یؤمنون به ومن یکفر به من الأحزاب فالنار موعده فلا تک فی مری منه انه الحق من ربک ولکن أکثر الناس لا یؤمنون 17
آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او، پیرو آن است، و پیش از وی [نیز] کتاب موسی راهبر و مایه رحمت بوده است [دروغ میبافد]؟ آنان [که در جستجوی حقیقتاند] به آن میگروند، و هر کس از گروههای [مخالف] به آن کفر ورزد آتش وعدهگاه اوست. پس در آن تردید مکن که آن حق است [و] از جانب پروردگارت [آمده است] ولی بیشتر مردم باور نمیکنند. (17)
ومن أظلم ممن افتری علی الله کذبا أولئک یعرضون علی ربهم ویقول الأشهاد هؤلاء الذین کذبوا علی ربهم ألا لعن الله علی الظالمین 18
و چه کسی ستمکارتر از آن کس است که بر خدا دروغ بندد؟ آنان بر پروردگارشان دروغ عرضه میشوند، و گواهان خواهند گفت: «اینان بودند که بر پروردگارشان دروغ بستند. هان! لعنت خدا بر ستمگران باد.» (18)
الذین یصدون عن سبیل الله ویبغونها عوجا وهم بالآخر هم کافرون 19
همانان که [مردم را] از راه خدا باز میدارند و آن را کج میشمارند و خود، آخرت را باور ندارند. (19)
أولئک لم یکونوا معجزین فی الأرض وما کان لهم من دون الله من أولیاء یضاعف لهم العذاب ما کانوا یستطیعون السمع وما کانوا یبصرون 20
آنان در زمین درماندهکنندگان [خدا] نیستند، و جز خدا دوستانی برای آنان نیست. عذاب برای آنان دو چندان میشود. آنان توان شنیدن [حق را] نداشتند و [حق را] نمیدیدند. (20)
أولئک الذین خسروا أنفسهم وضل عنهم ما کانوا یفترون 21
اینانند که به خویشتن زیان زده و آنچه را به دروغ برساخته بودند از دست دادهاند. (21)
لا جرم أنهم فی الآخر هم الأخسرون 22
شک نیست که آنان در آخرت زیانکارترند. (22)
ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات وأخبتوا الی ربهم أولئک أصحاب الجن هم فیها خالدون 23
بیگمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و [با فروتنی] به سوی پروردگارشان آرام یافتند، آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود. (23)
مثل الفریقین کالأعمی والأصم والبصیر والسمیع هل یستویان مثلا أفلا تذکرون 24
مثل این دو گروه، چون نابینا و کر [در مقایسه] با بینا و شنواست. آیا در مثل یکسانند؟ پس آیا پند نمیگیرید؟ (24)
ولقد أرسلنا نوحا الی قومه انی لکم نذیر مبین 25
و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم. [گفت:] من برای شما هشداردهندهای آشکارم، (25)
أن لا تعبدوا الا الله انی أخاف علیکم عذاب یوم ألیم 26
که جز خدا را نپرستید، زیرا من از عذاب روزی سهمگین بر شما بیمناکم. (26)
فقال الملأ الذین کفروا من قومه ما نراک الا بشرا مثلنا وما نراک اتبعک الا الذین هم أراذلنا بادی الرأی وما نری لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین 27
پس، سران قومش که کافر بودند، گفتند: «ما تو را جز بشری مثل خود نمیبینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگان ما، آن هم نسنجیده، نمیبینیم کسی تو را پیروی کرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه شما را دروغگو میدانیم.» (27)
قال یا قوم أرأیتم ان کنت علی بین من ربی وآتانی رحم من عنده فعمیت علیکم أنلزمکموها وأنتم لها کارهون 28
گفت: ای قوم من، به من بگویید، اگر از طرف پروردگارم حجتی روشن داشته باشم، و مرا از نزد خود رحمتی بخشیده باشد که بر شما پوشیده است، آیا ما [باید] شما را در حالی که بدان اکراه دارید، به آن وادار کنیم؟ (28)
ویا قوم لا أسألکم علیه مالا ان أجری الا علی الله وما أنا بطارد الذین آمنوا انهم ملاقو ربهم ولکنی أراکم قوما تجهلون 29
و ای قوم من، بر این [رسالت] مالی از شما درخواست نمیکنم. مزد من جز بر عهده خدا نیست؛ و کسانی را که ایمان آوردهاند طرد نمیکنم. قطعا آنان پروردگارشان را دیدار خواهند کرد، ولی شما را قومی میبینم که نادانی میکنید. (29)
ویا قوم من ینصرنی من الله ان طردتهم أفلا تذکرون 30
و ای قوم من! اگر آنان را برانم، چه کسی مرا در برابر خدا یاری خواهد کرد؟ آیا عبرت نمیگیرید؟ (30)
ولا أقول لکم عندی خزائن الله ولا أعلم الغیب ولا أقول انی ملک ولا أقول للذین تزدری أعینکم لن یؤتیهم الله خیرا الله أعلم بما فی أنفسهم انی اذا لمن الظالمین 31
«و به شما نمیگویم که گنجینههای خدا پیش من است، و غیب نمیدانم، و نمیگویم که من فرشتهام، و در باره کسانی که دیدگان شما به خواری در آنان مینگرد، نمیگویم خدا هرگز خیرشان نمیدهد. خدا به آنچه در دل آنان است آگاهتر است. [اگر جز این بگویم] من در آن صورت از ستمکاران خواهم بود.» (31)
قالوا یا نوح قد جادلتنا فأکثرت جدالنا فأتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین 32
گفتند: «ای نوح، واقعا با ما جدال کردی و بسیار [هم] جدال کردی. پس اگر از راستگویانی آنچه را [از عذاب خدا] به ما وعده میدهی برای ما بیاور.» (32)
قال انما یأتیکم به الله ان شاء وما أنتم بمعجزین 33
گفت: «تنها خداست که اگر بخواهد، آن را برای شما میآورد و شما عاجز کننده [او] نخواهید بود.» (33)
ولا ینفعکم نصحی ان أردت أن أنصح لکم ان کان الله یرید أن یغویکم هو ربکم والیه ترجعون 34
و اگر بخواهم شما را اندرز دهم، در صورتی که خدا بخواهد شما را بیراه گذارد، اندرز من شما را سودی نمیبخشد. او پروردگار شماست و به سوی او باز گردانیده میشوید. (34)
أم یقولون افتراه قل ان افتریته فعلی اجرامی وأنا بریء مما تجرمون 35
یا [در باره قرآن] میگویند: «آن را بربافته است.» بگو: «اگر آن را به دروغ سر هم کردهام، گناه من بر عهده خود من است، و [لی] من از جرمی که به من نسبت میدهید برکنارم.» (35)
وأوحی الی نوح أنه لن یؤمن من قومک الا من قد آمن فلا تبتئس بما کانوا یفعلون 36
و به نوح وحی شد که: «از قوم تو، جز کسانی که [تاکنون] ایمان آوردهاند هرگز [کسی] ایمان نخواهد آورد. پس، از آنچه میکردند غمگین مباش.» (36)
واصنع الفلک بأعیننا ووحینا ولا تخاطبنی فی الذین ظلموا انهم مغرقون 37
و زیر نظر ما و [به] وحی ما کشتی را بساز، و در باره کسانی که ستم کردهاند با من سخن مگوی، چرا که آنان غرق شدنیاند. (37)
ویصنع الفلک وکلما مر علیه ملأ من قومه سخروا منه قال ان تسخروا منا فانا نسخر منکم کما تسخرون 38
و [نوح] کشتی را میساخت، و هر بار که اشرافی از قومش بر او میگذشتند، او را مسخره میکردند. میگفت: «اگر ما را مسخره میکنید، ما [نیز] شما را همان گونه که مسخره میکنید، مسخره خواهیم کرد. (38)
فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه ویحل علیه عذاب مقیم 39
به زودی خواهید دانست چه کسی را عذابی خوارکننده درمیرسد و بر او عذابی پایدار فرود میآید؟ (39)
حتی اذا جاء أمرنا وفار التنور قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین وأهلک الا من سبق علیه القول ومن آمن وما آمن معه الا قلیل 40
تا آنگاه که فرمان ما دررسید و تنور فوران کرد، فرمودیم: «در آن [کشتی] از هر حیوانی یک جفت، با کسانت - مگر کسی که قبلا در باره او سخن رفته است - و کسانی که ایمان آوردهاند، حمل کن.» و با او جز [عده] اندکی ایمان نیاورده بودند! (40)
وقال ارکبوا فیها بسم الله مجراها ومرساها ان ربی لغفور رحیم 41
و [نوح] گفت: «در آن سوار شوید. به نام خداست روانشدنش و لنگرانداختنش، بی گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است.» (41)
وهی تجری بهم فی موج کالجبال ونادی نوح ابنه وکان فی معزل یا بنی ارکب معنا ولا تکن مع الکافرین 42
و آن [کشتی] ایشان را در میان موجی کوهآسا میبرد، و نوح پسرش را که در کناری بود بانگ درداد: «ای پسرک من، با ما سوار شو و با کافران مباش.» (42)
قال سآوی الی جبل یعصمنی من الماء قال لا عاصم الیوم من أمر الله الا من رحم وحال بینهما الموج فکان من المغرقین 43
گفت: «به زودی به کوهی پناه میجویم که مرا از آب در امان نگاه میدارد.» گفت: «امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارندهای نیست، مگر کسی که [خدا بر او] رحم کند.» و موج میان آن دو حایل شد و [پسر] از غرقشدگان گردید. (43)
وقیل یا أرض ابلعی ماءک ویا سماء أقلعی وغیض الماء وقضی الأمر واستوت علی الجودی وقیل بعدا للقوم الظالمین 44
و گفته شد: «ای زمین، آب خود را فرو بر، و ای آسمان، [از باران] خودداری کن؛ و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و [کشتی] بر جودی قرار گرفت.» و گفته شد: «مرگ بر قوم ستمکار.» (44)
ونادی نوح ربه فقال رب ان ابنی من أهلی وان وعدک الحق وأنت أحکم الحاکمین 45
و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت: «پروردگارا، پسرم از کسان من است، و قطعا وعده تو راست است و تو بهترین داورانی.» (45) فرمود: «ای نوح، او در حقیقت از کسان تو نیست، او [دارای] کرداری ناشایسته است. پس چیزی را که بدان علم نداری از من مخواه. من به تو اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی.» (46)
قال یا نوح انه لیس من أهلک انه عمل غیر صالح فلا تسألن ما لیس لک به علم انی أعظک أن تکون من الجاهلین 46
گفت: «پروردگارا، من به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که بدان علم ندارم، و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی از زیانکاران باشم.» (47)
قال رب انی أعوذ بک أن أسألک ما لیس لی به علم والا تغفر لی وترحمنی أکن من الخاسرین 47
گفته شد: «ای نوح، با درودی از ما و برکتهایی بر تو و بر گروههایی که با تواند، فرود آی؛ و گروههایی هستند که به زودی برخوردارشان میکنیم، سپس از جانب ما عذابی دردناک به آنان میرسد.» (48)
قیل یا نوح اهبط بسلام منا وبرکات علیک وعلی أمم ممن معک وأمم سنمتعهم ثم یمسهم منا عذاب ألیم 48
این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی میکنیم. پیش از این نه تو آن را میدانستی و نه قوم تو. پس شکیبا باش که فرجام [نیک] از آن تقواپیشگان است. (49)
تلک من أنباء الغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها أنت ولا قومک من قبل هذا فاصبر ان العاقب للمتقین 49
و به سوی [قوم] عاد، برادرشان هود را [فرستادیم. هود] گفت: «ای قوم من، خدا را بپرستید. جز او هیچ معبودی برای شما نیست. شما فقط دروغ پردازید.» (50)
والی عاد أخاهم هودا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره ان أنتم الا مفترون 50
یا قوم لا أسألکم علیه أجرا ان أجری الا علی الذی فطرنی أفلا تعقلون 51
ای قوم من، برای این [رسالت] پاداشی از شما درخواست نمیکنم. پاداش من جز بر عهده کسی که مرا آفریده است، نیست. پس آیا نمیاندیشید؟ (51)
ویا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا ویزدکم قو الی قوتکم ولا تتولوا مجرمین 52
و ای قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید [تا] از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید، و تبهکارانه روی بر مگردانید (52)
قالوا یا هود ما جئتنا ببین وما نحن بتارکی آلهتنا عن قولک وما نحن لک بمؤمنین 53
گفتند: «ای هود، برای ما دلیل روشنی نیاوردی، و ما برای سخن تو دست از خدایان خود برنمیداریم و تو را باور نداریم.» (53)
ان نقول الا اعتراک بعض آلهتنا بسوء قال انی أشهد الله واشهدوا أنی بریء مما تشرکون 54
چیزی جز این نمیگوییم که بعضی از خدایان ما به تو آسیبی رساندهاند.» گفت: «من خدا را گواه میگیرم، و شاهد باشید که من از آنچه جز او شریک وی میگیرید بیزارم. (54)
من دونه فکیدونی جمیعا ثم لا تنظرون 55
پس، همه شما در کار من نیرنگ کنید و مرا مهلت مدهید. (55)
انی توکلت علی الله ربی وربکم ما من داب الا هو آخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم 56
در حقیقت، من بر خدا، پروردگار خودم و پروردگار شما توکل کردم. هیچ جنبندهای نیست مگر اینکه او مهار هستیاش را در دست دارد. به راستی پروردگار من بر راه راست است. (56)
فان تولوا فقد أبلغتکم ما أرسلت به الیکم ویستخلف ربی قوما غیرکم ولا تضرونه شیئا ان ربی علی کل شیء حفیظ 57
پس اگر روی بگردانید، به یقین، آنچه را که به منظور آن به سوی شما فرستاده شده بودم به شما رسانیدم، و پروردگارم قومی جز شما را جانشین [شما] خواهد کرد؛ و به او هیچ زیانی نمیرسانید. در حقیقت، پروردگارم بر هر چیزی نگاهبان است. (57)
ولما جاء أمرنا نجینا هودا والذین آمنوا معه برحم منا ونجیناهم من عذاب غلیظ 58
و چون فرمان ما دررسید، هود و کسانی را که با او گرویده بودند، به رحمتی از جانب خود نجات بخشیدیم و آنان را از عذابی سخت رهانیدیم. (58)
وتلک عاد جحدوا بآیات ربهم وعصوا رسله واتبعوا أمر کل جبار عنید 59
و این، [قوم] عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند، و فرستادگانش را نافرمانی نمودند، و به دنبال فرمان هر زورگوی ستیزهجوی رفتند. (59)
وأتبعوا فی هذه الدنیا لعن ویوم القیام ألا ان عادا کفروا ربهم ألا بعدا لعاد قوم هود 60
و [سرانجام] در این دنیا و روز قیامت، لعنت بدرقه [راه] آنان گردید. آگاه باشید که عادیان به پروردگارشان کفر ورزیدند. هان، مرگ بر عادیان: قوم هود. (60)
والی ثمود أخاهم صالحا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره هو أنشأکم من الأرض واستعمرکم فیها فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربی قریب مجیب 61
و به سوی [قوم] ثمود، برادرشان صالح را [فرستادیم]. گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید. برای شما هیچ معبودی جز او نیست. او شما را از زمین پدید آورد و در آن شما را استقرار داد. پس، از او آمرزش بخواهید، آنگاه به درگاه او توبه کنید، که پروردگارم نزدیک [و] اجابتکننده است.» (61)
قالوا یا صالح قد کنت فینا مرجوا قبل هذا أتنهانا أن نعبد ما یعبد آباؤنا واننا لفی شک مما تدعونا الیه مریب 62
گفتند: «ای صالح، به راستی تو پیش از این، میان ما مایه امید بودی. آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان میپرستیدند باز میداری؟ و بیگمان، ما از آنچه تو ما را بدان میخوانی سخت دچار شکیم (62)
قال یا قوم أرأیتم ان کنت علی بین من ربی وآتانی منه رحم فمن ینصرنی من الله ان عصیته فما تزیدوننی غیر تخسیر 63
گفت: ای قوم من، چه بینید، اگر [در این دعوا] بر حجتی روشن از پروردگار خود باشم و از جانب خود رحمتی به من داده باشد، پس اگر او را نافرمانی کنم چه کسی در برابر خدا مرا یاری میکند؟ در نتیجه، شما جز بر زیان من نمیافزایید (63)
ویا قوم هذه ناق الله لکم آی فذروها تأکل فی أرض الله ولا تمسوها بسوء فیأخذکم عذاب قریب 64
و ای قوم من، این مادهشتر خداست که برای شما پدیدهای شگرف است. پس بگذارید او در زمین خدا بخورد و آسیبش مرسانید که شما را عذابی زودرس فرو میگیرد. (64)
فعقروها فقال تمتعوا فی دارکم ثلاث أیام ذلک وعد غیر مکذوب 65
پس آن [مادهشتر] را پی کردند، و [صالح] گفت: «سه روز در خانههایتان برخوردار شوید. این وعدهای بیدروغ است.» (65)
فلما جاء أمرنا نجینا صالحا والذین آمنوا معه برحم منا ومن خزی یومئذ ان ربک هو القوی العزیز 66
پس، چون فرمان ما در رسید، صالح و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود رهانیدیم و از رسوایی آن روز [نجات دادیم]. به یقین، پروردگار تو همان نیرومند شکستناپذیر است. (66)
وأخذ الذین ظلموا الصیح فأصبحوا فی دیارهم جاثمین 67
و کسانی را که ستم ورزیده بودند، آن بانگ [مرگبار] فرا گرفت، و در خانههایشان از پا درآمدند (67)
کأن لم یغنوا فیها ألا ان ثمود کفروا ربهم ألا بعدا لثمود 68
گویا هرگز در آن [خانهها] نبودهاند. آگاه باشید که ثمودیان به پروردگارشان کفر ورزیدند. هان، مرگ بر ثمود. (68)
ولقد جاءت رسلنا ابراهیم بالبشری قالوا سلاما قال سلام فما لبث أن جاء بعجل حنیذ 69
و به راستی، فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، سلام گفتند، پاسخ داد: «سلام»؛ و دیری نپایید که گوسالهای بریان آورد. (69)
فلما رأی أیدیهم لا تصل الیه نکرهم وأوجس منهم خیف قالوا لا تخف انا أرسلنا الی قوم لوط 70
و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمیشود، آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت. گفتند: مترس، ما به سوی قوم لوط فرستاده شدهایم (70)
وامرأته قائم فضحکت فبشرناها باسحاق ومن وراء اسحاق یعقوب 71
و زن او ایستاده بود. خندید. پس وی را به اسحاق و از پی اسحاق به یعقوب مژده دادیم. (71)
قالت یا ویلتی أألد وأنا عجوز وهذا بعلی شیخا ان هذا لشیء عجیب 72
همسر ابراهیم گفت: «ای وای بر من، آیا فرزند آورم با آنکه من پیرزنم، و این شوهرم پیرمرد است؟ واقعا این چیز بسیار عجیبی است. (72)
قالوا أتعجبین من أمر الله رحمت الله وبرکاته علیکم أهل البیت انه حمید مجید 73
گفتند: «آیا از کار خدا تعجب میکنی؟ رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان [رسالت] باد. بیگمان، او ستودهای بزرگوار است.» (73)
فلما ذهب عن ابراهیم الروع وجاءته البشری یجادلنا فی قوم لوط 74
پس وقتی ترس ابراهیم زایل شد و مژده [فرزنددار شدن] به او رسید، در باره قوم لوط با ما [به قصد شفاعت]، چون و چرا میکرد. (74)
ان ابراهیم لحلیم أواه منیب 75
زیرا ابراهیم، بردبار و نرمدل و بازگشتکننده [به سوی خدا] بود. (75)
یا ابراهیم أعرض عن هذا انه قد جاء أمر ربک وانهم آتیهم عذاب غیر مردود 76
ای ابراهیم! از این چون و چرا روی برتاب، که فرمان پروردگارت آمده و برای آنان عذابی که بیبازگشت است خواهد آمد (76)
ولما جاءت رسلنا لوطا سیء بهم وضاق بهم ذرعا وقال هذا یوم عصیب 77
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، به [آمدن] آنان ناراحت، و دستش از حمایت ایشان کوتاه شد و گفت: «امروز، روزی سخت است. (77)
وجاءه قومه یهرعون الیه ومن قبل کانوا یعملون السیئات قال یا قوم هؤلاء بناتی هن أطهر لکم فاتقوا الله ولا تخزون فی ضیفی ألیس منکم رجل رشید 78
و قوم او شتابان به سویش آمدند، و پیش از آن کارهای زشت میکردند. [لوط] گفت: «ای قوم من، اینان دختران منند. آنان برای شما پاکیزهترند. پس از خدا بترسید و مرا در کار مهمانانم رسوا مکنید. آیا در میان شما آدمی عقلرس پیدا نمیشود؟ (78)
قالوا لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق وانک لتعلم ما نرید 79
گفتند: تو خوب میدانی که ما را به دخترانت حاجتی نیست و تو خوب میدانی که ما چه میخواهیم (79)
قال لو أن لی بکم قو أو آوی الی رکن شدید 80
لوط گفت: کاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تکیهگاهی استوار پناه میجستم (80)
قالوا یا لوط انا رسل ربک لن یصلوا الیک فأسر بأهلک بقطع من اللیل ولا یلتفت منکم أحد الا امرأتک انه مصیبها ما أصابهم ان موعدهم الصبح ألیس الصبح بقریب 81
گفتند: «ای لوط، ما فرستادگان پروردگار توییم. آنان هرگز به تو دست نخواهند یافت. پس، پاسی از شب گذشته خانوادهات را حرکت ده - و هیچ کس از شما نباید واپس بنگرد - مگر زنت، که آنچه به ایشان رسد به او [نیز] خواهد رسید. بیگمان، وعدهگاه آنان صبح است. مگر صبح نزدیک نیست؟» (81)
فلما جاء أمرنا جعلنا عالیها سافلها وأمطرنا علیها حجار من سجیل منضود 82
پس، چون فرمان ما آمد، آن [شهر] را زیر و زبر کردیم و سنگپارههایی از [نوع] سنگ گلهای لایه لایه، بر آن فرو ریختیم. (82)
مسوم عند ربک وما هی من الظالمین ببعید 83
سنگهایی که نزد پروردگارت نشانزده بود؛ و خرابههای آن از ستمگران چندان دور نیست (83)
والی مدین أخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره ولا تنقصوا المکیال والمیزان انی أراکم بخیر وانی أخاف علیکم عذاب یوم محیط 84
و به سوی [اهل] مدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم]. گفت: «ای قوم من، خدا را بپرستید. برای شما جز او معبودی نیست؛ و پیمانه و ترازو را کم مکنید. به راستی شما را در نعمت میبینم. و [لی] از عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم.» (84)
ویا قوم أوفوا المکیال والمیزان بالقسط ولا تبخسوا الناس أشیاءهم ولا تعثوا فی الأرض مفسدین 85
و ای قوم من، پیمانه و ترازو را به داد، تمام دهید، و حقوق مردم را کم مدهید، و در زمین به فساد سر برمدارید.» (85)
بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین وما أنا علیکم بحفیظ 86
اگر مؤمن باشید، باقیمانده [حلال] خدا برای شما بهتر است، و من بر شما نگاهبان نیستم. (86)
قالوا یا شعیب أصلاتک تأمرک أن نترک ما یعبد آباؤنا أو أن نفعل فی أموالنا ما نشاء انک لأنت الحلیم الرشید 87
گفتند: «ای شعیب، آیا نماز تو به تو دستور میدهد که آنچه را پدران ما میپرستیدهاند رها کنیم، یا در اموال خود به میل خود تصرف نکنیم؟ راستی که تو بردبار فرزانهای.» (87)
قال یا قوم أرأیتم ان کنت علی بین من ربی ورزقنی منه رزقا حسنا وما أرید أن أخالفکم الی ما أنهاکم عنه ان أرید الا الاصلاح ما استطعت وما توفیقی الا بالله علیه توکلت والیه أنیب 88
گفت: «ای قوم من، بیندیشید، اگر از جانب پروردگارم دلیل روشنی داشته باشم، و او از سوی خود روزی نیکویی به من داده باشد [آیا باز هم از پرستش او دست بردارم؟] من نمیخواهم در آنچه شما را از آن باز میدارم با شما مخالفت کنم [و خود مرتکب آن شوم]. من قصدی جز اصلاح [جامعه] تا آنجا که بتوانم، ندارم، و توفیق من جز به [یاری] خدا نیست. بر او توکل کردهام و به سوی او بازمیگردم. (88)
ویا قوم لا یجرمنکم شقاقی أن یصیبکم مثل ما أصاب قوم نوح أو قوم هود أو قوم صالح وما قوم لوط منکم ببعید 89
و ای قوم من، زنهار تا مخالفت شما با من، شما را بدانجا نکشاند که [بلایی] مانند آنچه به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، به شما [نیز] برسد، و قوم لوط از شما چندان دور نیست.» (89)
واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه ان ربی رحیم ودود 90
و از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است (90)
قالوا یا شعیب ما نفقه کثیرا مما تقول وانا لنراک فینا ضعیفا ولولا رهطک لرجمناک وما أنت علینا بعزیز 91
گفتند: «ای شعیب! بسیاری از آنچه را که میگویی نمیفهمیم، و واقعا تو را در میان خود ضعیف میبینیم، و اگر عشیره تو نبود قطعا سنگسارت میکردیم، و تو بر ما پیروز نیستی! (91)
قال یا قوم أرهطی أعز علیکم من الله واتخذتموه وراءکم ظهریا ان ربی بما تعملون محیط 92
گفت: ای قوم من، آیا عشیره من پیش شما از خدا عزیزتر است که او را پشت سر خود گرفتهاید [و فراموشش کردهاید]؟ در حقیقت، پروردگار من به آنچه انجام میدهید احاطه دارد (92)
ویا قوم اعملوا علی مکانتکم انی عامل سوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه ومن هو کاذب وارتقبوا انی معکم رقیب 93
و ای قوم من، شما بر حسب امکانات خود عمل کنید، من [نیز] عمل میکنم. به زودی خواهید دانست که عذاب رسواکننده بر چه کسی فرود میآید و دروغگو کیست؛ و انتظار برید که من [هم] با شما منتظرم (93)
ولما جاء أمرنا نجینا شعیبا والذین آمنوا معه برحم منا وأخذت الذین ظلموا الصیح فأصبحوا فی دیارهم جاثمین 94
و چون فرمان ما آمد، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند به رحمتی از جانب خویش نجات دادیم، و کسانی را که ستم کرده بودند، فریاد [مرگبار] فرو گرفت، و در خانههایشان از پا درآمدند (94)
کأن لم یغنوا فیها ألا بعدا لمدین کما بعدت ثمود 95
گویی در آن [خانهها] هرگز اقامت نداشتهاند. هان، مرگ بر [مردم] مدین، همان گونه که ثمود هلاک شدند. (95)
ولقد أرسلنا موسی بآیاتنا وسلطان مبین 96
و به راستی، موسی را با آیات خود و حجتی آشکار (96)
الی فرعون وملئه فاتبعوا أمر فرعون وما أمر فرعون برشید 97
به سوی فرعون و سران [قوم] وی فرستادیم، ولی [سران] از فرمان فرعون پیروی کردند، و فرمان فرعون صواب نبود (97)
یقدم قومه یوم القیام فأوردهم النار وبئس الورد المورود 98
روز قیامت پیشاپیش قومش میرود و آنان را به آتش درمیآورد، و [دوزخ] چه ورودگاه بدی برای واردان است. (98)
وأتبعوا فی هذه لعن ویوم القیام بئس الرفد المرفود 99
و در این دنیا و روز قیامت به لعنت بدرقه شدند، و چه بد عطایی نصیب آنان میشود. (99)
ذلک من أنباء القری نقصه علیک منها قائم وحصید 100
این، از خبرهای آن شهرهاست که آن را بر تو حکایت میکنیم. بعضی از آنها [هنوز] بر سر پا هستند و [بعضی] بر باد رفتهاند. (100)
وما ظلمناهم ولکن ظلموا أنفسهم فما أغنت عنهم آلهتهم التی یدعون من دون الله من شیء لما جاء أمر ربک وما زادوهم غیر تتبیب 101
و ما به آنان ستم نکردیم، ولی آنان به خودشان ستم کردند. پس، چون فرمان پروردگارت آمد، خدایانی که به جای خدا [ی حقیقی] میخواندند هیچ به کارشان نیامد، و جز بر هلاکت آنان نیفزود. (101)
وکذلک أخذ ربک اذا أخذ القری وهی ظالم ان أخذه ألیم شدید 102
و این گونه بود [به قهر] گرفتن پروردگارت، وقتی شهرها را در حالی که ستمگر بودند [به قهر] میگرفت. آری [به قهر] گرفتن او دردناک و سخت است. (102)
ان فی ذلک لآی لمن خاف عذاب الآخر ذلک یوم مجموع له الناس وذلک یوم مشهود 103
قطعا در این [یادآوریها] برای کسی که از عذاب آخرت میترسد عبرتی است. آن [روز] روزی است که مردم را برای آن گرد میآورند، و آن [روز] روزی است که [جملگی در آن] حاضر میشوند. (103)
وما نؤخره الا لأجل معدود 104
و ما آن را جز تا زمان معینی به تأخیر نمیافکنیم. (104)
یوم یأت لا تکلم نفس الا باذنه فمنهم شقی وسعید 105
روزی [است] که، چون فرا رسد هیچ کس جز به اذن وی سخن نگوید. آنگاه بعضی از آنان تیرهبختند و [برخی] نیکبخت. (105)
فأما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر وشهیق 106
و اما کسانی که تیرهبخت شدهاند، در آتش، فریاد و نالهای دارند. (106)
خالدین فیها ما دامت السماوات والأرض الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید 107
تا آسمانها و زمین برجاست، در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، زیرا پروردگار تو همان کند که خواهد. (107)
وأما الذین سعدوا ففی الجن خالدین فیها ما دامت السماوات والأرض الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ 108
و اما کسانی که نیکبخت شدهاند، تا آسمانها و زمین برجاست، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [که این] بخششی است که بریدنی نیست. (108)
فلا تک فی مری مما یعبد هؤلاء ما یعبدون الا کما یعبد آباؤهم من قبل وانا لموفوهم نصیبهم غیر منقوص 109
پس در باره آنچه آنان [مشرکان] میپرستند در تردید مباش. آنان جز همان گونه که قبلا پدرانشان میپرستیدند، نمیپرستند؛ و ما بهره ایشان را تمام و ناکاسته خواهیم داد. (109)
ولقد آتینا موسی الکتاب فاختلف فیه ولولا کلم سبقت من ربک لقضی بینهم وانهم لفی شک منه مریب 110
و به حقیقت، ما به موسی کتاب [آسمانی] دادیم، پس در مورد آن اختلاف شد، و اگر از جانب پروردگارت وعدهای پیشی نگرفته بود، قطعا میان آنها داوری شده بود، و بی گمان، آنان در باره آن در شکی بهتانآمیزند. (110)
وان کلا لما لیوفینهم ربک أعمالهم انه بما یعملون خبیر 111
و قطعا پروردگارت [نتیجه] اعمال هر یک را به تمام [و کمال] به آنان خواهد داد، چرا که او به آنچه انجام میدهند آگاه است. (111)
فاستقم کما أمرت ومن تاب معک ولا تطغوا انه بما تعملون بصیر 112
پس، همان گونه که دستور یافتهای ایستادگی کن، و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند]، و طغیان مکنید که او به آنچه انجام میدهید بیناست. (112)
ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار وما لکم من دون الله من أولیاء ثم لا تنصرون 113
و به کسانی که ستم کردهاند متمایل مشوید که آتش [دوزخ] به شما میرسد، و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود، و سرانجام یاری نخواهید شد. (113)
وأقم الصلا طرفی النهار وزلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکری للذاکرین 114
و در دو طرف روز [اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار، زیرا خوبیها بدیها را از میان میبرد. این برای پندگیرندگان، پندی است. (114)
واصبر فان الله لا یضیع أجر المحسنین 115
و شکیبا باش که خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمیگرداند. (115)
فلولا کان من القرون من قبلکم أولو بقی ینهون عن الفساد فی الأرض الا قلیلا ممن أنجینا منهم واتبع الذین ظلموا ما أترفوا فیه وکانوا مجرمین 116
پس چرا از نسلهای پیش از شما خردمندانی نبودند که [مردم را] از فساد در زمین باز دارند؟ جز اندکی از کسانی که از میان آنان نجاتشان دادیم؛ و کسانی که ستم کردند به دنبال ناز و نعمتی که در آن بودند رفتند، و آنان بزهکار بودند. (116)
وما کان ربک لیهلک القری بظلم وأهلها مصلحون 117
و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است که شهرهایی را که مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاک کند. (117)
ولو شاء ربک لجعل الناس أم واحد ولا یزالون مختلفین 118
و اگر پروردگار تو میخواست، قطعا همه مردم را امت واحدی قرار میداد، در حالی که پیوسته در اختلافند، (118)
الا من رحم ربک ولذلک خلقهم وتمت کلم ربک لأملأن جهنم من الجن والناس أجمعین 119
مگر کسانی که پروردگار تو به آنان رحم کرده، و برای همین آنان را آفریده است؛ و وعده پروردگارت [چنین] تحقق پذیرفته است [که:]«البته جهنم را از جن و انس یکسره پر خواهم کرد.» (119)
وکلا نقص علیک من أنباء الرسل ما نثبت به فؤادک وجاءک فی هذه الحق وموعظ وذکری للمؤمنین 120
و هر یک از سرگذشتهای پیامبران [خود] را که بر تو حکایت میکنیم، چیزی است که دلت را بدان استوار میگردانیم، و در اینها حقیقت برای تو آمده، و برای مؤمنان اندرز و تذکری است. (120)
وقل للذین لا یؤمنون اعملوا علی مکانتکم انا عاملون 121
و به کسانی که ایمان نمیآورند بگو: «بر حسب امکانات خود عمل کنید که ما [هم] عمل خواهیم کرد.» (121)
وانتظروا انا منتظرون 122
و منتظر باشید که ما [نیز] منتظر خواهیم بود (122)
ولله غیب السماوات والأرض والیه یرجع الأمر کله فاعبده وتوکل علیه وما ربک بغافل عما تعملون 123
و نهان آسمانها و زمین از آن خداست، و تمام کارها به او بازگردانده میشود؛ پس او را پرستش کن و بر او توکل نمای، و پروردگار تو از آنچه انجام میدهید غافل نیست. (123)
انتهای پیام /