پنج‌شنبه 8 آذر 1403

شعار بدهید صَدام، جارو برقیه! /100 نیروی دشمن را گرفته بودم که من تصمیم گرفتم شیرین کاری کنم

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
شعار بدهید صَدام، جارو برقیه! /100 نیروی دشمن را گرفته بودم که من تصمیم گرفتم شیرین کاری کنم

یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: 100 نفر از نیروهای دشمن را اسیر کرده بودیم و با خود به پشت خط می‌بردیم که من تصمیم گرفتم شیرین کاری کنم.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محسن علیان یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، تعریف می‌کند: صبح روز عملیات در منطقه کردستان بچه‌ها حسابی خسته شده بودند و روحیه مناسبی نداشتند. از طرفی حدود 100 اسیر دشمن را برای انتقال به پشت خط به صف کرده بودیم.

آنگونه که فارس روایت می‌کند، برای آنکه انبساط خاطری در بچه‌ها پیدا شود، جلو اسرا ایستادم و شروع به شعار دادن کردم. با حرکت دست و کلمات قاتی پاتی فارسی و عربی بهشان حالی کردم که هر شعاری می‌دهم آن‌ها تکرار کنند. خیلی ترسیده بودند. مشتم را بالا بردم و با صدای رسا گفتم: بگین صدام جارو برقیه!

آن‌ها هم فریاد زدند: صدام جارو برقیه. بچه‌ها که شاهد این ابتکار من بودند زدند زیر خنده! یک دفعه آقای قربانی فرمانده گروهانمان، از راه رسید و پرسید: محسن! داری چیکار می‌کنی؟

گفتم: شما فقط وایسا تماشا کن. بذار کاسبی‌مون رو بکنیم. وقتی اسرا از شعار جارو برقی خسته شدند، بهشان گفتم: «حالا بگین «الموت لقربانی» در همین گیرودار نیروهای دیگری هم به جمع ما اضافه شدند؛ آن‌ها هم از خنده روده‌بر شدند. قربانی تندتند دست‌هایش تکان می‌داد و می‌گفت: من قربانیم، من فرمانده اینام. شعار ندین. اسرا متوجه نمی‌شدند چه می‌گوید. من هم تحریکشان می‌کردم که بلندتر شعار بدهند.

یکی از بچه‌ها به آقای قربانی گفت: تا فردا هم که اینجا وایسی و به فارسی بهشون بگی شعار ندن، اینا حالی‌شون نمی‌شه. قربانی پرسید: خُب چی کار کنم که ساکت بشن؟

سرباز جواب داد: به عربی بهشون بگو «انا قربانی» آقای قربانی فریاد زد: «انا قربانی»

اسرا که تازه متوجه شیرین کاری من شده بودند، شعار را عوض کردند. دست هایشان را تکان دادند و گفتند: «لا موت، لا موت.»

اسرا را که منتقل کردند من کتک مفصلی از آقای قربانی خوردم.

2727

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1890577