دوشنبه 5 آذر 1403

شعرخوانی سید حمیدرضا برقعی در سومین اجلاس نخبگان منابر شیعه + فیلم و متن شعر

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
شعرخوانی سید حمیدرضا برقعی در سومین اجلاس نخبگان منابر شیعه + فیلم و متن شعر

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، سومین اجلاس دو روزه منابر شیعه در جوار حرم مطهر امام حسین (ع) با حضور جمعی از روحانیون، شعرا و ادبا، اساتید دانشگاه، هنرمندان و ستایشگران اهل بیت علیهم السلام برگزار شد. در این برنامه شاعران گوناگون اهل بیت، ارادت خود را در قالب خواندن ابیاتی اظهار کردند. سید حمیدرضا برقعی، شاعر آیینی یکی از این افراد بود: در آن ساحت که جای او سر دوش پیغمبر...

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، سومین اجلاس دو روزه منابر شیعه در جوار حرم مطهر امام حسین (ع) با حضور جمعی از روحانیون، شعرا و ادبا، اساتید دانشگاه، هنرمندان و ستایشگران اهل بیت علیهم السلام برگزار شد. در این برنامه شاعران گوناگون اهل بیت، ارادت خود را در قالب خواندن ابیاتی اظهار کردند. سید حمیدرضا برقعی، شاعر آیینی یکی از این افراد بود:

در آن ساحت که جای او سر دوش پیغمبر بود، به تن پیراهن او دست‌دوز رنج مادر بود

همواره حسن مطلع و حسن ختامم، حتی برای شمر و خولی من امامم من آمدم از سنگ‌ها هم پُر بسازم از کوفیان تا می‌توانم حُر بسازم

بگذار ابر تیر‌ها بارش بگیرند، شمشیرها از جسمم آرامش بگیرند باید بمانم گرچه تیغ و دشنه باشد، شاید یکی از این جماعت تشنه باشد

شاید یکی یک جلوه روشن بخواهد، شاید یکی یک انگشتری از من بخواهد پیراهنم وقتی سهم این و آن است، آغوش من با نعل اسبان مهربان است

شاید دل سنگ کسی را نرم کردم، شاید تنور خانه‌ای را گرم کردم تاریخ را آزاد کردم با قیامم همواره حسن مطلع و حسن ختامم

در آن ساحت که آدم را خدا امتحان کرده که پیش از سجده اول گریه بر آن آستان کرده

در آن ساحت که جبرائیل‌ها گهواره جنبان‌اند که فطرس‌ها به گِرد او چنان پروانه می‌مانند

در آن ساحت که از عشق او دریای امواج است سیاه تربت او طوطیای اهل معراج است

در آن ساحت که اسرار خدا را برملا کرده، خدا را از سما آورده پایین خون بها کرده

در آن ساحت که نبض آسمان‌ها بوده در مشتش، به این معنی نمی‌چرخید انگشتر در انگشتانش

در آن ساحت که لب‌ها تشنه دریای او بودند، عطش می‌کرد اگر آل عبا سقای او بودند

در آن ساحت که جای او سر دوش پیغمبر بود، به تن پیراهن او دست‌دوز رنج مادر بود

در آن ساحت که هر آیینه ذات رب الارباب است کسی با چکمه وارد شد به گودالی که محراب است

کسی با چکمه قرآن خدا را زیر و رو می‌کرد و با خون خدا دستان خود را شست و شو می‌کرد