شعر حماسی قزوه برای وطن: "از این پس همه ناممان هست ایران"

علیرضا قزوه تازهترین شعر خود را به وطن و قهرمانان وطن تقدیم کرد و از عزم ملت شهیدپرور ایران برای مقاومت در برابر دشمنان گفت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک وطن و شهادت مظلومانه جمعی از هموطنان واکنشهای بسیاری را در میان ایرانیان در داخل و خارج از کشور به همراه داشته است.
بخش قابل توجهی از اهالی هنر و ادب نیز در روزهای گذشته با انتشار تازهترین مطالب خود، ضمن محکوم کردن این تجاوز، یاد شهدا و قهرمانان ملت را گرامی داشتند.
ایرانِ حسین (ع) تا ابد پیروز استعلیرضا قزوه، شاعر، نیز در تازهترین قصیده خود که حال و هوای حماسی دارد، برای دشمنانی که چشم طمع بر این خاک دوختهاند، رجزخوانی کرد. سروده او را میتوانید در ادامه بخوانید:
اگر عاشقی عشق را یاوری کن
جهان را پر از نعره حیدری کن
ندیدی که ضحاک لشکر کشیده است
الا کاوه عشق، آهنگری کن
اگرچند آشوب آخرزمانی است
تو ای خصم این فتنه با دیگری کن
تو ای خصم ما شیشه جان ما را
پر از بال و پرهای چندین پری کن
همه آتش است و همه کشته و خون
نگاهی به این خاک خاکستری کن
نشد دین و فرهنگ ما را بگیری
تو بی دانشا همچنان کافری کن
شرورا در آشفته بازار دنیا
تو هر روز شر میخری، شرخری کن
الا کاسب خون طفلان غزه
دل از خودفروشان ببر، دلبری کن
تو جز کشت و کشتار چیزی نداری
همین کار بیهوده و سرسری کن
ببین قبر ضحاک البرز کوه است
ذلیل زبون! دعوی برتری کن
نژاده الا یار ایرانی من
دل خویش را از جهالت بری کن
امام شهیدان ما زنده باشی
تو بر امت عشق پیغمبری کن
نزیبد کسی رهبری را چنان تو
تو ایران فرزانه را رهبری کن
مهین سرور عاشقان، سید ما
خداوند عقلی، بیا مهتری کن
سخنهای نغز حکیمانهات را
به ما گاه گاهی تو یادآوری کن
تو ایرانی و سرور روزگاری
تو ایران من بر جهان سروری کن
دری باز کن سمت ایران دیروز
زبانآوری هم به سبک دری کن
چشاندی به ما شور شیرینیات را
تو حلوافروشی، مرا مشتری کن
الا پاک ایران من، مادر من!
تو در حق فرزند خود مادری کن
الا پیر تاریخ فرزانه - ایران -
تو قاضیترینی، بیا داوری کن
چه کردند دیروز و امروز با تو
دلت را از این شوربختان بری کن
از این پس همه ناممان هست ایران
تو این نام را مُهر انگشتری کن
در آتش به رقص آمدی عاشقانه
برقص آ وطن، باز هم دلبری کن
چو رستم یکی تیغ برکش به دیوان
به صهیون یکی حمله حیدری کن
عزیزا یکی نعره نادری زن
بزرگا یکی کار اسکندری کن
رشیدا، دلیرا، امیرا، نمردی
تو سرلشکری، باز سرلشکری کن
چو تهرانی و حاجزاده نگاهی
به میراث شیرودی و کشوری کن
الا ای که شیراوژن روزگاری
در این خانه جنگ است، جنگآوری کن