پنج‌شنبه 22 خرداد 1404

غافلگیری‌های «ناخلف»

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
غافلگیری‌های «ناخلف»

«ناخلف» اولین اثر جدی نویسنده‌اش است، اما نمی‌شود به آن به عنوان کتاب یک نویسنده کتاب اولی نگاه کرد. کتاب در همان صفحه اول مخاطب را به فضای داستان پرتاب می‌کند.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رمان «ناخلف»، نوشته حسام آبنوس، که چندی پیش از انتشارات سوره مهر به چاپ رسید، داستانی است که در حال و هوای سال‌های پیش از انقلاب می‌گذرد، روایت فردی که در دستگاه نظامی فعالیت می‌کند و اتفاقاتی برایش پیش می‌آید که او را از مسیر عادی‌اش خارج می‌کند.

این اثر کوشش کرده در کنار روایت داستانی، به بازنمایی فضای اجتماعی سال‌های پیش از پیروزی انقلاب در سال 57 بپردازد و خواننده را با تصویری از شهر تهران در آن سال‌ها روبه‌رو کند. فاطمه سلیمانی ازندریانی، نویسنده و فعال حوزه کتاب، در یادداشتی به بررسی این اثر پرداخته است. این یادداشت که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم، قرار گرفته به این قرار است:

من برای پرسشِ «بهترین مسیر برای نویسنده شدن کدام مسیر است؟» فقط یک جواب دارم:«کتاب خواندن».

شاید به نظر عده زیادی دوره‌های نویسندگی و شرکت در کارگاه‌های داستان‌نویسی راه حل مطمئن‌تر و منطقی‌تری باشد. اما سال‌ها دوره دیدن بدون مطالعه آثار شاخص ادبیات، فایده چندانی نخواهد داشت چون تکنیک‌ها برای هنرجو و کارآموز درونی نمی‌شود. برعکس اگر کسی دیوانه‌وار کتاب بخواند و اندک قریحه داستان‌نویسی داشته باشد و هیچ دوره‌ای نگذرانده باشد داستان‌نویس بهتری خواهد شد؛ چون تکنیک‌های داستان‌نویسی برایش درونی شده است. او حتی شاید اصطلاحات را نشناسد یا حتی نام تکنیکی که به کار می‌برد را بلد نباشد اما از آن تکنیک خاص به خوبی بهره می‌برد چون به صورت تجربی با آن تکنیک مواجه شده است.

به علاوه اینکه حجم زیاد اطلاعات ذهن را دچار انفجار می‌کند و نیاز به نوشتن یکی از بهترین راه‌های تخلیه هیجانات ناشی از مطالعه زیاد است. به همین دلیل برخی از مترجم‌ها و ویراستارها به علت مطالعه زیادِ کتاب بعد از مدتی میل به نویسندگی پیدا می‌کنند. و برخی از خبرنگاران حوزه کتاب.

رمان ناخلف رونمایی شد

حسام آبنوس یکی از این خبرنگاران است که بعد از سال‌ها نگاه منتقدانه به ادبیات، برای نوشت رمان دست به قلم شده است. رمانی به نام «ناخلف». رمان درباره جوانی به نام عبدالله است که در گارد ویژه شاهنشاهی خدمت می‌کند. کل رمان درباره زندگی گذشته عبدالله و شک و تردیدهای او نسبت به وقایع پیراون اوست.

رمان «ناخلف» اولین اثر جدی نویسنده‌اش است؛ اما نمی‌شود به آن به عنوان کتاب یک نویسنده کتاب اولی نگاه کرد. کتاب در همان صفحه اول مخاطب را به فضای داستان پرتاب می‌کند. جایی که شخصیت اصلی داستان یعنی عبدالله با بزرگترین چالش دوران خدمتش مواجه شده است. اما این فقط یک مقدمه است. در فصل بعدی، داستان به کمی قبل از این حادثه برمی‌گردد و تا بعد از واقعه ادامه پیدا می‌کند.

نویسنده به خوبی با تکنیک‌های داستان‌نویسی آشنا است. رفت و برگشت‌ها، فصل‌بندی، شروع و پایان همه در خدمت پیرنگ داستان هستند. پایانی که غافل‌گیرکننده بود اما غیر منطقی نبود.

داستان «ناخلف» یک داستان شخصیت‌محور است و نه ماجرامحور. داستان شخصیت‌محور، داستان رنج‌ها و چالش‌های یک شخصیت هستند. این چالش‌ها می‌توانند بیرونی باشند و داستان را به داستان ماجرامحور نزدیک کنند یا می‌توانند درونی باشند و از حادثه و اتفاق به دور باشند؛ یا حادثه و اتفاق در آن نقش کم‌رنگی داشته باشند. ناخلف از آن دسته داستان‌هاست که درونیات و چالش‌های ذهنی شخصیت اصلی را روایت می کند و نقش حادثه و اتفاق در آن کم‌رنگ است. همین درونی بودن باعث شده که داستان اطناب داشته باشد و ریتم آن کُند باشد؛ حتی با اینکه نویسنده در بخش‌های مختلف با روایتِ یک ماجرای عجیب به داستان شوک وارد می کند: «صدای تیمسار است؛ ولی تیمسار تنها نیست. تیمور هم هست. از این پشت که من ایستاده‌ام، چیزی معلوم نیست؛ ولی دهان به دهان کاشف به عمل می‌آید که تیمسار روی سینه تیمور نشسته است و می‌خواهد خرخره‌اش را بجود. هرکسی از دیگری می‌پرسد مگر تیمور چه خبطی کرده که تیمسار این‌طور جوش آورده و می‌خواهد خفه‌اش کند؟»

یکی از ویژگی‌های مهم رمان «ناخلف» خواب‌های عبدالله است. عبدالله در طی داستان مدام خواب‌های آشفته می‌بیند. در ادبیات ایرانی خواب جایگاه ویژه‌ای داشته و دارد. خواب‌ها معمولاً وحی‌گونه هستند و شخصیت‌های داستان را به سوی مقصد خاصی راهنمایی می‌کنند. گاهی هم گره‌گشایی داستان در خواب شخصیت‌ها رخ می‌دهد. نوع اول خواب‌ها ویژه داستان‌های عرفانی است و باید در راستای پیرنگ داستان باشد. اما نوع دوم خواب نشان از ضعف نویسنده در گره‌گشایی داستان است.

خواب‌های عبدالله اما نه خواب‌های عرفانی هستند و نه خواب‌هایی که در آن‌ها گره‌ها باز شوند. این خواب‌ها، خواب‌های آشفته‌ای هستند که به آشفتگی روحی و جسمی او دامن می‌زنند. خواب آشفته با همه ویژگی‌هایش:

«از در وارد می‌شوم. راهروهای طولانی‌وتاریکی پیش چشمم باز می‌شود. در انتهای راهرو روزنه نوری به چشم می‌آید. به سمتش می‌روم. هرچه جلوتر می‌روم نور بزرگتر می‌شود. اتاقی در آن انتها بود که چراغی از سقفش آویزان بود. یک میز و دو صندلی هم وسط اتاق زیر نور چیده بودند. کسی در اتاق نبود. همین که داخل اتاق شدم، در با شدت بسته شد. به سمت در چرخیدم؛ ولی دیگر ردی از در روی دیوار نبود. انگار از ابتدا آنجا دری نبوده.»

خواب‌هایی که ما می‌بینیم معمولاً از وسط شروع می‌شوند. یک مرتبه خودمان را در میانه یک ماجرا می‌بینیم. زمان و مکان هم تعریف مشخصی ندارند. به یک‌باره مکان یا زمان اتفاق و حتی آدم‌های توی خواب عوض می‌شوند. خواب‌ها معمولاً نشانه‌هایی از ماجراهایی دارند که در طول روز با آن‌ها درگیر بودیم. مثلاً اگر کنکور نزدیک باشد خواب کنکور می‌بینیم. اگر قرار است در مراسم مهمی شرکت کنیم هیچ لباس مناسبی پیدا نمی‌کنیم. گاهی هم بحث‌ها و دعواها را توی خواب ادامه می‌دهیم. خواب‌های مکرر عبدالله همه این ویژگی‌ها را دارند. خواب‌ها فریبنده نیستند. گاهی در بعضی از داستان‌ها یا حتی فیلم و سریال‌ها مخاطب با صحنه‌ای مواجه می‌شوند که به واقعیت خیلی نزدیک است. مخاطب درگیر ماجرا می‌شود اما به یک‌باره متوجه می‌شویم که این ماجرا صحنه‌ای در خواب بوده. فریب مخاطب با هر شیوه‌ای چه تعلیق کاذب و چه خوابِ شبیه به واقعیت هیچ‌کدام کار یک نویسنده حرفه‌ای نیست. برخی این نوع فریب را نشانه هنرمندی نویسنده می‌دانند، اما به نظر من نشانه عدم توانایی نویسنده در ساختن پیرنگ محکم برای داستان است. خواب‌های عبدالله از همان سطر اول نشانه‌های یک خواب آشفته را دارند و نویسنده در پی فریب مخاطب نیست.

اگر خواننده این کتاب، مخاطب جدی ادبیات باشد در اوایل کتاب، خودش را همراه با یک «سفرِ قهرمان» تصور می‌کند. و نقطه قوت داستان ضد این تصور است. عبدالله قهرمان نیست. اما ضد قهرمان هم نیست. عبدالله یک نظامی مردد است که افکارش به هیچ‌وجه باعث نمی‌شود تا مخاطب قبل از صفحات پایانی به پایان غافلگیرکننده آن فکر کند. پایانی که زمان و زبان داستان هم در خدمت آن هستند.