





قصه نان و نمک (12)؛ بوی جگر و قلیان عطر شبهای تهران!
از سر کنجکاوی ایستادم. پسر جوانی که روی گردن و دستهایش تتو داشت، برایم دو سیخ جگر زد. آنقدر جگرها را باریک و نازک میگیرند که آدم انگار سیخ داغ سفارش داده با بوی جگر....
از سر کنجکاوی ایستادم. پسر جوانی که روی گردن و دستهایش تتو داشت، برایم دو سیخ جگر زد. آنقدر جگرها را باریک و نازک میگیرند که آدم انگار سیخ داغ سفارش داده با بوی جگر....