





قصههای نان و نمک (18)/ قصهی اسنپ و جیپیاسهای آشفته
راننده در حالیکه کلافه است سرش را برمیگرداند: - ببخشید شما آدرس رو بلدید؟ این جیپیاسها ریخته به هم. تازه راه افتادهایم.....
راننده در حالیکه کلافه است سرش را برمیگرداند: - ببخشید شما آدرس رو بلدید؟ این جیپیاسها ریخته به هم. تازه راه افتادهایم.....