سه‌شنبه 6 آذر 1403

ماشین فرهنگیان با باک طلا

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع

روستاها و شهرهای دور و نزدیک سیستان بلوچستان، مدرسه دارند، حتی اگر در حد یک بیغوله و اتاقک باشد. حتی اگر میز و صندلی نداشته باشد. حتی اگر حیاط مدرسه متصل شده باشد به دشت و بیابانی که فقط خاک است و گله به گله بوته خار. حتی اگر قرار باشد معلم از شهر و شهرستان دیگری بکوبد و تا آنجا بیاید. مسیرهای پیچ در پیچ که نه سرویس مدرسه دارد و نه معلم‌ها کارت اضافه‌ای برای سوخت دارند.

بنزین در آنجا همان سهمیه ماهانه است از ترس آنکه مبادا قاچاق شود و برای اضافه بر سهمیه، باید دست به دامان بنزین‌فروشان لیتری شد که از لیتری 25 هزار تومان شروع می‌شود، رقمی که بالا می‌رود، اما پایین نمی‌آید. سهمیه بنزین در سیستان و بلوچستان 150لیتر در ماه است. این میزان احتمالا برای مسیرهای داخل شهری کفاف دهد، اما برای کسانی که شغلشان می‌تواند به ماشین وابسته باشد، یا رفت و آمد بیشتری دارند، 150 لیتر در همان روزهای اول تمام می‌شود. شما در هر نقطه‌ای از کشور که باشید می‌توانید از کارت‌های سوخت جایگاه یا کارت سوخت خودتان بنزین آزاد سه هزار تومانی بزنید، البته این هر نقطه، شامل سیستان و بلوچستان نمی‌شود. در آنجا بنزین آزاد، معنای دیگری دارد و در دست دست‌فروشان است. قیمت‌ها کاملا آزاد است و از 25 هزار تومان شروع می‌شود و حتی می‌تواند بالاتر هم باشد. موضوعی که معلم‌های استان را دچار مشکل کرده است. به خصوص آنکه از شهری باید به روستاها بروند و هر روز هم باز‌گردند. این مشکل برای آنها که وسیله نقلیه دارند، یک جور دردسر است و آنها که ندارند جور دیگری. آنها باید همه حقوق‌شان را دو‌دستی خرج رفت و آمدشان کنند.

قطع بنزین آزاد از ترس قاچاق

معلم‌هایی که در روستاها تدریس می‌کنند و شانس و توان آن را داشته‌اند که خودرویی تهیه کنند، برای هر مسیر همکاران را به عنوان مسافر همراه می‌کنند که کمک خرج‌شان باشد. کمک خرج در استان سیستان و بلوچستان به عنوان فقیرترین استان کشور خیلی مهم است. سهمیه خودروها در آنجا 150 لیتر است. جایگاه‌ها در این استان به دلیل آنکه مانع قاچاق سوخت شوند، مجاز به فروش بنزین سهمیه‌ای نیستند. در نتیجه باید آن را آزاد خرید. فروشندگانی که یا سهمیه خودشان را می‌فروشند یا از استان‌های همجوار برای تجارت سوخت به شهرهای مختلف این استان می‌آیند. هر لیتر بنزین در آنجا از 25 هزار تومان شروع می‌شود و می‌تواند بالاتر از این هم باشد. حتی فروش بنزین آزاد دیگر شهرها در این استان هم به‌شدت سودآور و کسب‌و‌کار پررونقی است. آقای ملک رئیسی، ساکن ایرانشهر است او هفته‌ای سه روز می‌رود شهرستان سرباز و می‌آید، هر روز60 کیلومتر را می‌رود و همان را برمی‌گردد. در روزهای اول ماه، سهمیه بنزین دولتی او تمام می‌شود و باید باقی روزها را آزاد بخرد. هر باک برای او 700 تا 750 هزار تومان تمام می‌شود. خرید بنزین آزاد در سیستان و بلوچستان دردسرهای زیادی دارد. یا باید در جایگاه آشنا داشته باشید یا از شرکت نفت نامه‌ای دریافت کنید که مجوز فروش بنزین آزاد را برای‌تان صادر کرده است. در عین حال، کارت بنزین دیگر شهرها در سیستان و بلوچستان قفل است. یعنی اگر شما مسافر آن شهر باشید، نمی‌توانید از بنزین سهمیه‌ای‌تان استفاده کنید که مبادا وارد چرخه قاچاق شود. اگر هم در راه مانده باشید، باز باید نامه و مجوز خرید بنزین بگیرید. آقای ملک رئیسی می‌گوید: «اکثر معلمان مربوط به شهرهای اطراف هستند. در برخی مدارس که شبانه‌روزی است و خوابگاه دارد، 9 نفر یا 5 نفر در یک اتاق کنار به کنار هم می‌نشینند و می‌خوابند. باقی معلم‌ها مسیر را می‌روند و می‌آیند.» به گفته او، هزینه رفت و آمد بسیار گران است و وسایل حمل‌ونقل عمومی مانند دیگر شهرها و استان‌ها در آنجا تعریف نشده است. به همین دلیل یا باید پای پیاده رفت یا مسافر ماشین‌های گذری شد. رفت‌وآمدی که به دلیل قیمت بنزین سنگین تمام می‌شود و گاه معادل حقوق یک ماه است. حقوق‌هایی که به 5/ 4 تا 5 میلیون تومان می‌رسد و این رفت‌وآمدها نه به عنوان ماموریت حساب می‌شود و نه حق سختی به آن تعلق می‌گیرد.

مسیرهایی که حقوق معلمی را می‌بلعد

خانم لیلی، معلم روستای «باهو کلات» در نزدیکی پاکستان است که هفته‌ای یک بار از ایرانشهر به روستا می‌رود و به دلیل آنکه وسیله نقلیه ندارد، همان‌جا می‌ماند تا چهارشنبه. بعد از کلاس آخر چهارشنبه می‌آید ایرانشهر و پنج‌شنبه باز می‌رود به روستا تا هفته بعد. مسیری که از نظر زمانی، 5 ساعت زمان می‌برد. او می‌گوید: «روستا وضعیت آب و برق خیلی نامناسبی دارد؛ اما چاره‌ای نیست.» خانم لیلی چهار سال است که به عنوان معلم رسمی آموزش‌وپرورش در مقطع متوسطه تدریس می‌کند و 180 دانش‌آموز از روستاهای اطراف هر روز به مدرسه او می‌آیند و می‌روند. به دلیل موضوع سهمیه‌بندی بنزین و محدودیت آن، کرایه رفت و آمد با ماشین‌ها گران‌تر است و همه همان قیمت آزاد را حساب می‌کنند. موضوعی که برای کسانی مانند لیلی که خودرو ندارند، هزینه سنگینی را تحمیل می‌کند. او برای رسیدن به مدرسه، از ایرانشهر به سرباز می‌رود و از آنجا به پیشین و آخرین خودرو او را به «باهوکلات» می‌رساند. مسیری که در هر رفت هفتگی 350 تا 400 هزار تومان هزینه دارد و برای برگشت نیز همین میزان است. به این هزینه باید ماهانه 200 هزار تومان اجاره اتاق را نیز اضافه کرد. حقوق ماهانه او کمتر از 5 میلیون تومان است. او به دلیل آنکه مجرد است، امکان ماندن در روستا را دارد، اما متاهلانی هستند که این مسیر را روزانه می‌روند و می‌آیند و هر چه درآمد دارند خرج آن می‌کنند.

--> اخبار مرتبط