محیط زیست «فقط» این نیست...
با آگاه بودن از اینکه نمیتوانیم همزمان کارشناس علوم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، هنری و محیطزیستی باشیم، شاید بد نباشد هنگام ارسال مطلبی که بارها بازارسال شده است، کمی در اینترنت جستوجو کنیم و در کنار آن نظر متخصصان این حوزه را هم جویا شویم.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح توس، زیر یک ویدئو، پیامی درباره یک مسئله محیطزیستی نوشته شده و از همه ایرانیها خواسته شده است در نشر حداکثری آن بکوشند. این پیام را دوستی فرستاده که در کنار سایر دغدغههای ریز و درشت زندگیاش به حوزه محیطزیست علاقهمند است. او احساس وظیفه کرده که درباره وضعیت محیطزیست و کسانی که در راه حفاظت از آن تلاش میکنند به دیگران اطلاعرسانی کند. پیام را که میخوانم، بدون دانلود فیلم، متوجه میشوم ماجرای ویدئو به چند سال پیش برمیگردد و البته همان موقع درباره آن حرفهای زیادی هم زده شده بود. دوست علاقهمند ما از پیشوپس ماجرا اطلاعی ندارد، او انگیزههای پنهانی را که باعث ارسال دوباره پیام چند سال پیش، آن هم در چنین وسعتی، شده است نمیداند و در عین حال میخواهد سهمی کوچک داشته باشد در بهبود وضع محیطزیست. اما آیا ارسال این ویدئو آنچه را مدنظر او بوده تأمین میکند؟ طبیعی است ارسال کردن پیامی که با اهدافی خاص بهسرعت در شبکههای اجتماعی در حال بازنشر شدن است با نیت خوب ارسالکننده که همان دوست ماست تعارض دارد.
اگر مردم زندگی و حاشیههای سلبریتیهای هنری و ورزشی را دنبال میکنند، یا گزارشهای مرتبط با کودکان کار، کولبران و... از نظرشان دور نمیماند، محیطزیست برایشان از جنس دیگری است. برای عموم مردم، بهویژه ساکنان شهرهای بزرگ، محیطزیست همان جنگلهای هیرکانی، کلوتهای شهداد، ساواناهای افریقا، خرسهای قطب شمال، درختان خیابان ولیعصر و... است. آنها کمتر با کسانی که دههها در حوزه حیات وحش و محیطزیست کار کردهاند و زندگیشان در این حوزه گذشته آشنا هستند و نهایتاً سه یا چهار چهره مانند «محمدعلی اینانلو»، «اسماعیل کهرم»، «محمد درویش» و یکیدو نفر دیگر را میشناسند. آنها معمولاً انتظار دارند یک کارشناس یا فعال محیطزیست و حیات وحش حرفهایی بزند که در آن نشانهای از خشونت علیه حیوان یا طبیعت وجود نداشته باشد، زیرا چطور ممکن است کسی در این حوزه فعالیت کند و معتقد به اعمال خشونت علیه گونهای، چه اهلی چه وحشی، باشد و از این کار دفاع کند.
با این پیشفرضها و شناخت علایق مخاطب عام است که کسانی درصدد بهرهبرداری از این دغدغهمندیها برمیآیند و شروع به انتشار پیامها یا ویدئوهایی در شبکههای اجتماعی میکنند تا گروه یا اشخاص دیگری را که به دلایلی با آنها مشکل دارند تخطئه کنند. این گروه معمولاً با برانگیختن حس وطندوستی مخاطب و با این هشدار که ایران در حال ویران شدن است مجموعهای از تصاویر و فیلمها را کنار هم میگذارند تا بیننده بهمحض مشاهده حس کند وظیفهاش بهعنوان یک ایرانی این است که پیام را تا آنجا که میتواند بازنشر کند و پس از بارها فشار دادن دکمه ارسال و اطمینان از اینکه همه را در جریان این خیانت قرار داده است، با خیال راحت به بقیه کارهای زندگیاش برسد بیآنکه متوجه باشد ارسال مطلبی که در جریان چندوچون آن نیست و درباره آن یک جستوجوی ساده در اینترنت نکرده تا دستکم بداند ابتدا چه منابعی چنین مطالبی را نشر دادهاند ممکن است در تعارض با خواست او، یعنی حفظ محیطزیست یا حیات وحش، باشد.
محیطزیست، نه در ایران و نه در هیچ کشور و قارهای، فقط به جنگل و بیابان و دشت و کوه خلاصه نمیشود، محیطزیست حضور انبوه گورخرها و زرافهها و یوز و پلنگ و شیر در دشتهای افریقا نیست که بدون دوربین هم قادر باشی آنها را ببینی. حتی در کنیا هم در زیرلایه این تصاویر زیبا انبوهی از چالشها و مسائل وجود دارد که متولیان این حوزه ناچارند گاهی برایش تصمیمهای سختی بگیرند. محیطزیست و بهویژه حیات وحش در ایران عرصهای است که کارشناسانش، مانند سایر همتایانشان در کشورهای دیگر، ناچارند روزهای زیادی از ماه و سالشان را در عرصههای طبیعی با شرایط سخت سپری کنند، آنها کسانی هستند که زندگیشان با کمترین درآمدها میگذرد و شاید اگر حامیان خانوادگی و دوستانشان را از دست بدهند بهسختی بتوانند زندگیشان را بگذرانند.
آنها، بهواسطه کار زیاد در بیابان و جنگل و دیدن مشکلات و چالشهای حیات وحش و محیطزیست، گاهی سخنانی میگویند که به مذاق بسیاری از علاقهمندان عام این حوزه خوش نمیآید. از این رو، با در نظر گرفتن تمام این موارد و آگاه بودن از اینکه نمیتوانیم همزمان کارشناس علوم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، هنری و محیطزیستی باشیم، شاید بد نباشد هنگام ارسال مطلبی که بارها بازارسال شده است، کمی در اینترنت جستوجو کنیم و در کنار آن نظر متخصصان این حوزه را هم جویا شویم.
فاطمه باباخانی، روزنامهنگار محیط زیست
انتهای پیام /