موزه هنرهای معاصر با فاصله از هنر معاصر
در موزه هنرهای معاصر تهران، نمایشگاهی با عنوان «مینیمالیسم و کانسپچوال آرت» در حال برگزاری است و تا تاریخ 27 شهریور سال جاری امکان بازدید از آن برای علاقهمندان فراهم شده است؛ در بین 38 اثری که برای اولین بار از گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران بیرون آمده و به نمایش گذاشته شده است، اثر «آینه و سنگ نمک» «رابرت اسمیتسون» هم به چشم میخورد که البته در دستهی هنر مینیمال قرار نمیگیرد.
مرجان صادقی: در موزه هنرهای معاصر تهران، نمایشگاهی با عنوان «مینیمالیسم و کانسپچوال آرت» در حال برگزاری است و تا تاریخ 27 شهریور سال جاری امکان بازدید از آن برای علاقهمندان فراهم شده است؛ در بین 38 اثری که برای اولین بار از گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران بیرون آمده و به نمایش گذاشته شده است، اثر «آینه و سنگ نمک» «رابرت اسمیتسون» هم به چشم میخورد که البته در دستهی هنر مینیمال قرار نمیگیرد. ما در تحلیل انتخاب این عنوان و ناهمخوانیاش با آثار ارائهشده، با موزه تماس گرفتیم. پاسخ موزه هنرهای معاصر در پاسخ به این ابهام این است که اطلاعات به حد کافی در مورد این نمایشگاه موجود است؛ در ادامه از رضا منجزیعضو هیئتعلمی دانشگاه خواستیم در مورد ناهمخوانی این عنوان، جدا از منطق زیباییشناسی و با نگاه مخاطب تخصصی و بهطور خاص اثر ارائهشده از اسمیتسون با ما گفتگو کند که در ادامه میخوانید:
چهمیزان عنوان نمایشگاه «موزه هنرهای معاصر تهران» با انتخابی که از گنجینه شده همخوانی دارد؟ اساساً این مجموعه انتخابشده در ذیل این دستهبندی قرار میگیرد؟
اگر بخواهیم با دید مخاطب تخصصی به این نمایش هنری نگاه کنیم، جواب میتواند منفی باشد. چراکه اساساً مخاطب اینگونه نمایشگاهها، مخاطب تخصصی، دانشجویان و گروه هدف اصلی، موزهها و گالریها هستند. اینجا با یک نمایشگاه نقاشی سرراست مواجه نیستیم. هنر مفهومی، خود در تعریف با چالشهای بسیار همراه است. وقتی عنوانی بر نمایشگاه میگذاریم و درباره یک نمایشگاه تخصصی در بازه زمانی تاریخی مشخص (پیدایش و گسترش هنر مفهومی) صحبت میکنیم، خلط مباحث باعث سردرگمی مخاطب خاص میشود، حال آنکه مخاطب معمولی با سؤالات و چالشهای بیشتری مواجه خواهد شد.
بگذارید از مقدمه شما شروع کنم، روندهای تاریخی هنر، پشت سر هم و بهردیف رخ ندادهاند. فهم اینکه در دهه 70 میلادی، چه جنبشهایی ضد و در کنار هم بهطور موازی شکل گرفت، خیلی کار سختی نیست. هرچند در متون قدیمیتر هنر زمین را ادامه مینیمالیسم و هنر کانسپچوال نامیدهاند اما هنر زمین خود آنتیتزی بر مینیمالیسم بود و خود ارجاعی، صُلب بودن و بسندگی آن را برنمیتابید. اینجا مقصود بنده حضور اثر «نامکان» (non site) «رابرت اسمیتسون»، آینه و سنگ نمک به سال 1976 در نمایشگاه است. پرواضح است که اثر اسمیتسون بهعنوان هنرمند شاخص و بدعتگذار هنر زمین، نمیتواند گزینه مناسبی برای هنر مینیمال باشد. هر گردی گردو نیست و هر کیوب مینیمال نیست. عدم تفکیک تخصصی کیوریتور و عدم فهم درست تاریخی باعث خلط مباحث میشود. این چالش با دیدن آثار هنرمندانی همچون «میکل آنجلو پیستولتو» که مربوط به جریان هنری آرته پورای ایتالیا است و ماکت بستهبندیشده کریستو و ژان کلود که در پروژههایشان محیط و اجتماع را نشانه رفتهاند و بعضاً آثار دیگر دوچندان میشود.
با نگاه جزئیتر به نمایشگاه، بهطور اخص اثر آینه و سنگ نمک، سعی داریم به نگاه اسمیتسون بپردازیم. او ظاهراً بر این باور بوده که واقعیت زندگی ماشینی میتواند بهگونهای متفاوت دیده شود و با مداخلهی ما تغییر کند. اشارهام بیشتر به مقالهای است که او در مورد جابهجایی صدها تن خاک توسط کامیونها نوشته است و تودهی خاک و سنگ را معادل بناهای تاریخی دوران باستان توصیف کرده؛ اساساً چهقدر این نگاه به دریافت شما از هنر زمینی نزدیک است؟
پروژه طولانی معدن نمک «کایوگا» 1969، برای رابرت اسمیتسون انگیزه اولیه و اصلی نمایشگاه معروف هنر زمین در گالری «اندرو دیکسون» نیویورک بود. آثار نامکان سنگ، سنگ نمک و آینه او از بدیهیترین برچسبهای هنر زمین محسوب میشود. کار کردن در معدن میتواند ارجاعات نشانهای باستانی دانستن و تاریخی خواندن خاک و سنگ را برجسته کند.
نهتنها در رابطه با اسمیتسون بلکه رابطه بین هنر زمین و ماقبل تاریخ همیشه مورد پژوهش بوده است. دراینباره برخی از کارهای هنر زمین، به خطوط باستانی «نازکا» در کشو پرو و یا سازههایی مثل «استون هنج» در انگلستان شباهت زیادی دارند و ریشه این جنبش هنری شاید به آثار ماقبل تاریخ بازگردد. هنرمندان هنر زمین و در رأس آنها اسمیتسون را با عمر کوتاهش میتوان فرزند زمانه خود دانست. هرچند در اوایل دهه 70 این هنرمندان موردعنایت اقتصاد گشادهدست آمریکایی بودند اما یک دهه قبلتر شرایط موجود جنگ ویتنام، آزادیهای سیاسی و جنسی، شیوههای زندگی خلاف عرف موجود، بحثهای محیط زیستی و... هنرمندان این جریان را به سمتی کشاند که با تخطی از سنت برساخته هنر مینیمال و صرف اندیشه و زبان نامیدن هنر که هنر کانسپچوال مدعیاش بود، به محیطهای باز روی آورند.
اگر به تعریف آنتروپی برگردیم و آن را یک ویژگی فیزیکی قابل اندازهگیری بدانیم که معمولاً با حالت بینظمی، یا عدم قطعیت همراه است؛ اسمیتسون آنتروپی را شکلی از دگرگونی جامعه و فرهنگ میدانست. او چطور از این مفهومِ ظاهراً علمی، برای فراخوانی تفکر و عرضهی کارش استفاده کرد؟
امروز که به آثار مکان ویژه هنر خاکی یا بهعنوانمثال به اسپیرال جتی، اسمیتسن نگاه میکنیم، تغییر را بهطور چشمگیر و ملموس حس خواهیم کرد؛ زیرا طبیعت، فرهنگ و زمان، از دهه 70 زمان خلق اثر تا به امروز دگرگون شده است. این همان آنتروپی است که اسمیتسون مجذوب آن شده بود و این روند اجتنابناپذیر را ستایش میکرد. این روند تغییر، دگرگونی و تخریب به آهستگی با مشارکت بعد زمان، در بسیاری از آثار او مشهود است.
اگر هنر را چنانکه گفتهاند نه داخل قاب، بلکه چیزی که در فضای میان شیء هنری و مخاطب رخ میدهد، بشناسیم و باور داشته باشیم، او بهعنوان یک هنرمند از متریالی استفاده میکرد که بتواند مفاهیم رایج را در ذهن به چالش بکشد و در منطق زیباییشناختی و چارچوب نظری زیبایی دست ببرد. آیا در ارزشگذاری مجدد این مفاهیم، هنر اسمیتسون بازتابانندهی واقعیت است؟
شاید نتوانم با قطعیت بگویم او در منطق زیباییشناسی رایج دست میبرد یا بازتابنده واقعیت زمانه خود بوده، اما اینکه در این دوره تاریخی، هنر از شیءبودگی در حال تهی شدن بود و بهتاخت به سمت واقعی سازی هنر (هنر و زندگی) حرکت میکرد گزاف نیست. در این زمان پارادایم منظرهنگاری تغییر کرده بود. پژوهشهای نقشهنگاری، شیوههای جدید تجارت و سفر، نوآوریها، درگیریهای نظامی و عرصه کشاورزی در نهایت منجر به تغییر چهره مناظر شده بود و چنین تکانههایی میتوانست منبع الهام هنرمندان هنر زمین باشد.
نکتهای درباره موزه هست که لازم میدانم متذکر شوم. اساساً هنر معاصر که متأخر است یا به دیگر سخن هنرهای جدید، امروزه بهگونهای دنبال میشود که نهتنها در محتوای ذاتی این هنر، بلکه در اجرا و ارائه با مشارکت گروههای انسانی، همکاری هنرمندانه، تکثرگرا و برخاسته از ظرفیت خرد جمعی است.
وقتی با عینک آسیبشناسی به تاریخ برگزاری رویدادها در موزه هنرهای معاصر و نیمقرن اخیر نگاه کنیم، خواهیم دید که جز دو دوره طلایی محدود - اولی ابتدای تشکیل و تأسیس موزه و دومی در دهه 70 شمسی - موزهای را خواهیم یافت که شاید فقط عنوان معاصر و معاصرت را یدک میکشد و این مهم در تعاملات و برگزاری رویدادها بیشتر به چشم آمده.
برونداد موزه، کمتر با خرد جمعی کارشناسی بدنه هنر معاصر شکل گرفته و از نگاه مدیران مغفول مانده است. خیلی مشخص، بنده درباره نقاشی معاصر، مجسمهسازی معاصر و دستهبندیهای قدیمیتر صحبت نمیکنم و مقصود من بهکارگیری و تبارشناسی واژه معاصر به معنی عام در هنر امروز است.
جان کلام اینکه «Land Art» یا هنر زمین، هنری است که با پرداختن به محیط طبیعی دور یا در دسترس آثاری را با استفاده از مصالحی مانند سنگ، خاک، سیمان و یا مصالح میسازد. رابرت اسمیتسون سردمدار، بدعتگذار و از هنرمندان شناختهشدهی این هنر است که میشود نگاهش به این نوع ارائه را بهمنزله گریز از قراردادهای هنر نمایشگاهی دانست، بنابراین هنر زمین خود آنتیتزی بر مینیمالیسم است که با عنوان ارائهشده در این نمایشگاه در تضاد است.
5757
5757
کد خبر 1650415