نامه سرگشاده یک ناشر به رئیس جمهور
امید که در همه عرصه ها طراوت و تازگی و صدای پای تغییر آشکارا شنیده شود. و دوباره همان مدیران تکراری را نبینیم...
امید که در همه عرصه ها طراوت و تازگی و صدای پای تغییر آشکارا شنیده شود. و دوباره همان مدیران تکراری را نبینیم...
به گزارش خبرنگار مهر، نویسندگی و دنیای اهالی قلم دنیای سختی است و تفاوتی ندارد فرد نویسنده، شاعر یا یک روزنامه نگار و خبرنگار باشد و همواره برای نوشتن و ثبت اثر با چالشهای بزرگی مواجه است که اکثر آنها از حیطه اختیارات یک نویسنده خارج است.
محمد عزیزی نویسنده، مدیر مجله رودکی و مدیر نشر روزگار نامه ای سرگشاده به جواد پزشکیان رئیس جمهور نوشته که تحت عنوان «آقای رئیس جمهور سلام» در اختیار خبرگزاری مهر گرفته است.
در این نامه سرگشاده آمده است؛
آقای رئیس جمهور سلام!
«هر آن که جانب اهل وفا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد»
ببخشید اگر این گونه ساده و به دور القاب و اوصاف مرسوم دارم با شما صحبت می کنم.
شما در منظر نگاه من و نگاه اکثریت مردم ایران و تأکیدهای مکرر خودتان خوشبختانه هنوز همان پزشک فوق تخصص جراح قلب، همان استاد تمام دانشگاه، همان حافظ و قاری صادق و مؤمن به آموزه های دینی و راوی کلام امیرمومنان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه و به ویژه همان رئیس جمهور معتقد به شیوه حکمرانی آن امام بزرگوار هستید که می خواهید پیش از آن که پیله ای از قدرت و نخوت به دور شما تنیده شود، گره از زندگی مردمی که در باتلاق ندانم کاری ها و ستمگری های دولت های قبل افتاده اند و آرامش و آسایش خود را از دست داده اند، باز کنید.
مردمی که با همین طرز نگاه شما به سیاست، قهر خود از صندوق رای را کنار گذاشتند و جانانه کمرهمت بستند و شما را به پیروز این میدان مخاطره آمیز تبدیل کردند. آقای رئیس جمهور!
میدانم که می دانید اما برای این که مبادا دیوان سالارانی که اکنون - هریک به امیدی - دور جنابعالی جمع شدهاند، حواس شما را پرت نکنند، عرض میکنم که ما اهالی قلم، برای این که کشور به دست تمامیت خواهان و قدرت طلبان نیفتد، برای اینکه در دل مردم چراغ امیدی روشن شود - بی مزد و منت - نه در ستادها و کنار تابلوها ایستادن و عکس گرفتن، بلکه در تمام خانه ها، در مهمانی ها، در پیامک دادن ها تا هنگام سحر، با حرف، با پیام، با خشم و قهر، آن قدر برای پیروزی شما جنگیدیم که سرانجام توانستیم بخشی از نیروهای تحریمی را هم به میدان بیاوریم و خوشبختانه آن شد که می باید می شد. آقای رئیس جمهور!
ما مردم، به ویژه ما اهالی فرهنگ و هنر و ادب و قلم، ما نویسندگان مستقل و خاموش که در طول سالیان گذشته، جز ممیزی و فقر ثمری از تلاشها و آثار خود ندیدهایم، حالا مثل همه مردم منتظر گشایش روزنههای امید برای لمس کردن تغییر در زندگی و رسیدن به امنیت، رفاه، آسایش و آرامش هستیم! به تمام وعده هایتان وفا کنید!
آقای رئیس جمهور!
ما مردم با کسی در هیچ جای جهان «دعوا نداریم!» دفاع از ملک و مملکت درست، اما دیگر از این همه شعار دادن و خود را در قفس تحریم گرفتار دیدن، خسته شدهایم.
میخواهیم به زندگی برگردیم. میخواهیم در کنار فرزندان خود بیهیچ بیم و هراسی در ایران خودمان باشیم!
اکنون که شما با این نگاه زلال مومنانه و مردمی، به لطف خدا و رای مردم و حمایت مقام معظم رهبری و وفاق مجلس و ارکان نظامی و انتظامی و امنیتی کشور، تدبیر و اداره امور مملکت را در دست گرفته اید، بدون تعلل و تردید، بدون باج دادن به تمامیت خواهان و منفعت طلبان شخصی، با تکیه بر همان منطق صداقت و درایت علوی و عقلانی و به ضرورت حکمرانی انسانی، کمر همت محکم تر بسته:
«گره از کار فرو بسته ما بگشایید!»
و همانطور که به حق ترجیعبند حرف شما تا کنون این بوده که «صدای بیصدایان» باشید، بر همین عهد بمانید و صدای ما را هم بشنوید!
آقای رئیس جمهور!
ما نویسندگان و اهالی قلم، توانایی های فراوانی برای به دست گرفتن امور و همراهی و همکاری با دولت شما مادام که مجری حق و عدالت باشد، داریم!...
اما تاکنون از توان و خلاقیت و مدیریت ما در جایی که باید و شاید استقبال نشده است. چرا که برگزیدگان شما و برگزیدگان آنها متأسفانه علیالرسم معمولا همواره فقط رفقا و اطرافیان خود را دیده و حتی مناصب فرهنگی را هم به کسانی سپرده اند که نه معنای فرهنگ و ادب را می دانند و نه می توانند کمک حال فرزندان این کشور در آموزش و اندیشه ورزی و شخصیت پروری باشند. امید که حصار پروتکل ها مانع از شنیدن صدای ما بی صدایان نشود. امید که در همه عرصه ها طراوت و تازگی و صدای پای تغییر آشکارا شنیده شود. و دوباره همان مدیران تکراری را نبینیم و در بر همان پاشنهای که دهها سال است میچرخید، نچرخد. ما دلبسته هوای تازهایم و همواره جستجوگر روشنایی و اجرای حق و عدالت برای همه.
آقای رئیس جمهور!
گرچه امید ندارم که این نامه به دست شما برسد، اما برای ثبت در تاریخ این روزگار است که آن را می نویسم و چون همان پروتکلهایی که شما هم از آنها گریزانید، نمیگذارند دست ما به شما برسد، ناگزیر آن را به صورت «نامه سرگشاده» برای شما مینویسم.
«باشد که هد هدی برساند سلام ما»!
امید که این نامه به دست شما برسد و فتح بابی شود برای نامه های دیگری که اگر نفسی باشد دوباره از حال مردم و اهالی قلم و ادب و هنر برایتان خواهم نوشت.
گرچه میدانم به این نکته باریک تر از مو، توجه دارید در گزینش مدیران جدید لزوما نباید به سوابق مدیریتی و اجرایی قبلی آن ها توجه داشته باشید چون این گونه سوابق منوط به عبور از سوراخ سوزن های کارمندان گزینش و حراست دولت های قبلی بوده که اجازه نمی داده اند کسی جز خودیهاشان حتی کدخدای یک ده باشند چه برسد به این که مسئولیت اجرایی پیدا کنند.
پس نداشتن سوابق مناصب قبلی دولتی دلیل نمیشود که ما توانایی انجام مدیریتهای کلان کشوری را نداریم که برعکس شما اگر دنبال مدیران متخصص و تیزهوش و سلیم النفس برای اداره امور کشور میگردید، باید دنبال کسانی بگردید که در عین تخصص و دلسوزی نسبت به سرنوشت کشور تا حالا هیچ سابقه مدیریتی و اجرایی نداشته اند. آری نخبگان توانا آنهایند نه کسانی که هم مدیر و «بله قربان» گو بودهاند!
بی دلیل نبود که سعدی فرمود:
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گی، خواه ملال»
بگذارید «بادصبا» به دامن این دشت بوزد و غنچههای سربسته را بگشاید تا کشور رنگ و بوی دیگری به خود گیرد:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو آر، که نو را حلاوتی است دگر