پنج‌شنبه 20 شهریور 1404

«نجات آب» 19 | استفاده بهینه از سیلاب‌های فصلی

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
«نجات آب» 19 | استفاده بهینه از سیلاب‌های فصلی

متعاقب تغییرات اقلیمی، سیلاب‌های فصلی افزایش چشمگیری داشته است. مهار این سیلاب‌ها، ضمن جلوگیری از تخریب، می‌تواند به منبع مطمئنی برای تأمین آب تبدیل شود.

- اخبار اقتصادی -

خبرگزاری تسنیم؛ گروه اقتصادی با بروز تغییرات اقلیمی این دوگانه بیشتر به چشم می‌آید که سیلاب و خشکسالی همزمان در یک سرزمین واحد، گاهی حتی در یک سال رخ می‌دهند. همان آبِ ویرانگر سیلابی اگر به‌درستی هدایت شود می‌تواند منبعی برای پایداری آب زیرزمینی، آبیاری و احیای اکوسیستم باشد. مدیریت جامع حوضه آبخیز، سیلاب را نه صرفاً تهدید، بلکه به عنوان یک منبع برای ایجاد فرصت می‌بیند.

سیلاب‌های فصلی با ترکیبی از زیرساخت‌های سبز و سازه‌های مصنوعی، به‌سمت دشت سیلابی، آبخوان‌ها و اراضی پست هدایت می‌شوند تا هم دبیِ ویرانگر شکسته شود، هم «انبارهایِ آبی طبیعیِ زیرزمین» پر شود و هم سهمی برای نیازهای زیست‌بومی محفوظ بماند.

این نگاه، به‌جای نبردِ پرهزینه با رودخانه، بر «هم‌زیستی فعال» تکیه دارد. ایجاد آب‌گیرهای موقت، به‌سازی نهرهای سیلاب‌بَر سنتی (سیلاب‌بُر / شِعبه‌ها)، و شارژ مجدد و مدیریت‌شده آبخوان در پنجره‌های زمانیِ سیلاب می‌تواند ما را به سوی هدف رهنمون سازد.

بیشتر بخوانید

نجات آب 15 | ایجاد «شبکه پژوهشکده‌های منطقه‌ای آب» نجات آب 16 | گزارش «پیشرفته‌ترین طرح دنیا» در کاهش مصرف آب، با 60درصد صرفه‌جویی

ضرورت و اهمیت

ضرورت اتخاذ این رویکرد را می‌توان در سه لایه بررسی کرد. نخست، لایه اقلیمی: فراوانی و شدتِ رخدادهای حدیِ آبی از بارش‌های حدی تا سیلاب‌های ناگهانی در بسیاری از مناطق رو به افزایش است؛ در همان حال، دوره‌های خشکیِ طولانی هم پر‌کشش‌تر شده‌اند. منطق «تاب‌آوری» حکم می‌کند که فزونیِ موقتیِ آب در سیلاب‌ها را به «ذخیره مفید» تبدیل کنیم؛ یعنی به‌جای رهاشدن بی‌هدف، به زیرزمین و پهنه‌های امن هدایت شود تا در روز تنگدستی، دسترس‌پذیر باشد. دوم، لایه امنیت آب و غذا: با مدیریت سیلاب‌ها برای تغذیه آبخوان و آبیاریِ سیلاب‌بنیاد (Spate Irrigation)، می‌توان به‌صورت منطقه‌ای تنش بر منابع آبِ سطحی را کاهش داد، نیازِ پمپاژ را پایین آورد و ریسک کم‌آبیِ فصلی برای کشت‌های دیم و آبی را مدیریت کرد. سوم، لایه طبیعت‌محور: بازاتصال رودخانه به دشت سیلابی، یک راهکار طبیعت‌مبنا است که همزیستی با رود را بهبود می‌دهد، تنوع زیستی را تقویت می‌کند و خدمات تنظیمیِ اکوسیستم را بازمی‌گرداند؛ این‌ها در استاندارد جهانیِ IUCN برای راهکارهای طبیعت‌مبنا صورت‌بندی شده است.

در بعد اقتصادی - اجتماعی نیز منافعِ چندگانه وجود دارد: کاهش خسارت‌های تکرارشونده سیلاب در پایین‌دست، افزایش ذخیره آب برای کشاورزی، و کاهش نوسان در کیفیت / کمیت تأمین آب شهری و روستایی. نهادهایی مانند بانک جهانی و برنامه‌های یکپارچه سیلاب WMO/GWP نیز همین «ترکیبِ کاهش خطر + بهره‌برداری مفید» را توصیه کرده‌اند.

چالش‌های فعلی

نخستین چالش، «هیدرولوژیِ پیچیده سیلاب» است: دبیِ پیک، زمانِ صعود / فرود موج، بارِ رسوب و دانه‌بندی، همه تعیین می‌کنند کجا می‌توان با ایمنیِ کافی آب را پخش، نفوذ یا ذخیره کرد. سامانه‌های پخش سیلاب اگر با شناخت دقیق از رسوب کار نکنند، ظرف چند رخداد دچار انباشت و انسداد می‌شوند. چالش دوم، «زمین‌شناسی و نفوذپذیری» است: استقرار حوضچه‌های نفوذ یا نوارهای پخش، بدون آزمایش‌های میدانیِ نفوذ، ریسک شکستِ عملکردی دارد؛ استانداردهای طراحی / آزمون نفوذپذیری و نگهداشتِ دوره‌ای برای غلبه بر پدیده Clogging حیاتی‌اند. سوم، «کیفیت آب و ریسک‌های شیمیایی / زیستی» است: آب‌های سیلابی ممکن است بارِ کدورت، ارگانیسم‌های بیماری‌زا یا ردیاب‌های کشاورزی داشته باشند؛ پیش‌تصفیه ساده (حوضچه ته‌نشینی، فیلتر سبز، تالاب مصنوع) و پایش، شرط لازم است. چهارم، «حکمرانی و حقوق آب» است: در بسیاری از حوضه‌ها تخصیص‌ها برای آب‌های عادی تعریف شده، اما «آب‌های سیلابی» به‌ویژه برای MAR چارچوب حقوقی و پروانه‌های شفاف ندارند. پنجم، «مالی و نهادی» است: سرمایه‌گذاری اولیه (اصلاح سیل‌بند، عقب‌نشینی دیواره، ایستگاه‌های هشدار، حوضچه‌های نفوذ) و نگهداشت مستمر، نیازمند مدل‌های مشارکتی و مشوق‌های پایدار است.

اثر راهکارِ «استفاده مفید از سیلاب» در رفع چالش‌ها

اثرگذاری این تمهید از سه مسیر رخ می‌دهد. مسیر نخست، «کاهش ریسک» است: ایجاد فضا برای رود، ارتفاع موج سیلاب را کاهش می‌دهد و در عین حال به‌صورت طبیعی انرژیِ جریان را مستهلک می‌کند؛ ارزیابی‌های میدانی در حوضه‌های راین و موز نشان داده‌اند که این راهبرد دو اثر هم‌زمان دارد: کاستن از احتمال سرریز و کاستن از پیامدهای شکست. مسیر دوم، «افزایش ذخیره مفید» است: هدایت کنترل‌شده جریان‌های سیلابی به آبخوان‌ها (Flood-MAR) می‌تواند ذخیره زیرزمینی را در سال‌های تر تقویت کند و در سال‌های خشک، افتِ سطح آب را جبران نماید؛ اسناد راهبردی کالیفرنیا این استفاده دوگانه (کاهش خطر + ذخیره) را ستونِ پایداری آبی ایالت دانسته‌اند. مسیر سوم، «خدمات اکوسیستمی» است: آب‌گیریِ فصلیِ دشت‌های سیلابی، رسوب‌گذاریِ نافع، تغذیه تالاب‌ها و پناه زیستگاه‌ها را به‌همراه دارد؛ این همان منطقِ راهکارهای طبیعت‌مبنا در استاندارد IUCN است که توصیه می‌کند، مداخلاتِ سفید و سبز «هم‌افزا» طراحی شوند.

از آن‌سو، به‌سازی آبیاری سیلاب‌بنیاد (Spate) نشان داده است که با اصلاح سازه‌های انحراف، تقسیم‌نامه عادلانه و نگهداشت مجتمع، هم بهره‌وری آب بالا می‌رود، هم پایداری خاک / زمین حفظ می‌شود. ترکیب این سه مسیر، چالش‌های فنی / حقوقیِ را به حل نزدیک می‌کند.

روش انجام

گام 1: تشخیص حوضه و خط مبنا. به‌دقت نقشه واحدهای هیدرولوژیک، مسیرهای سیلاب، مخروط‌های رسوب، پهنه‌های سیلاب‌پذیر و کاربری‌ها استخراج می‌شود؛ هم‌زمان، داده‌های رخدادهای گذشته و خسارت‌ها برای اولویت‌گذاری گردآوری می‌گردد.

گام 2: تعیین سبد مداخله. برحسب مورفولوژی رود و اهداف، ترکیبی از گزینه‌ها انتخاب می‌شود: عقب‌نشینی دیواره / سیل‌بند، احیای دشت سیلابی، حوضچه / نوار نفوذ، کانال‌های انحرافیِ ایمن، گابین / آرام‌کننده، و «پخش سیلاب» برای آبیاری.

گام 3: طراحی هیدرولیکی - رسوبی. برای هر سازه، برآورد دبی‌های طرح (با عدم‌قطعیت)، رسوب و دانه‌بندی، و «زمان‌- دبی» انجام می‌شود؛ در سایت‌های MAR، آزمایش نفوذپذیری و تعیین لایه پذیرنده، الزام است. دستورکار نگهداشت با خشک‌کردن دوره‌ای، خراش سطحی، پیش‌تصفیه ساده در طرح پیش‌بینی می‌شود.

گام 4: حکمرانی و حقوق آب. تعریف «سهم سیلاب قابل ذخیره» و پروانه لازم، تعیین حداقل جریان‌های بوم‌شناختی، و سازوکار شفافِ تقسیمِ منافع (برای کشاورزان، آب شهری، محیط‌زیست) بر پایه مدیریت سیلاب یکپارچه (IFM) تنظیم می‌شود.

گام 5: عملیات و پایش. شبکه سنجش دبی / تراز، کیفیت آب ورودی، سطح آب زیرزمینی، رسوب‌گذاری و شاخص‌های زیست‌محیطی برقرار می‌شود؛ آستانه‌های قطع / وصل برای انحرافِ امنِ آب تعریف و با هشدار پیش‌هنگام هم‌بند می‌گردد.

گام 6: ترویج و نگهداشت مشارکتی. کمیته بهره‌برداران، دهیاری / شهرداری، اداره آب و محیط‌زیست، و بخش خصوصی خدماتی، الگوی «مسئولیت مشترک» برای لایروبی، پایش و رسیدگی فصلی را می‌پذیرند.

تأثیرات اقتصادی

اقتصادِ استفاده مفید از سیلاب، هم‌زمان سه استفاده اقتصادی دارد: کاهش خسارت (ریسک پایین‌دست)، افزایش ذخیره قابل اتکا (برای کشاورزی / شرب) و سود خالصِ طبیعت‌مبنا (خدمات زیست‌بوم). ادبیات سیاستیِ جهان از بانک جهانی تا برنامه‌های طبیعت‌مبنا تأکید دارد که ترکیبِ زیرساخت‌های سبز با سازه‌های موجود، راهی کم‌هزینه‌تر برای مدیریتِ خطر و تأمین آب است، به‌شرط اینکه پایش و حکمرانیِ داده‌محور برقرار باشد. در این طرح‌ها هزینه واحدِ ذخیره آب (ریال / مترمکعب) در بسیاری از سایت‌ها رقابتی گزارش شده، زیرا «انبارِ طبیعیِ آبخوان» نیاز به تبخیرگیری و نگهداشتِ سنگین ندارد؛ البته کیفیت آب و هزینه پیش‌تصفیه می‌تواند این مزیت را تغییر دهد.

افزون بر این، کاهش انرژی پمپاژ در دوره‌های اوج تقاضا و تثبیت عملکرد کشاورزی (کاهش نوسان آب آبیاری) منافع غیر‌مستقیمی هستند که در تحلیل هزینه - فایده باید لحاظ شوند. راهنماهای تأمین مالی برای راهکارهای طبیعت‌مبنا، سازوکارهایی چون «پرداخت بر مبنای نتیجه»، اوراق سبز محلی، یا قراردادهای مشارکت عمومی - خصوصی با «تعهدِ ذخیره / کاهش خطر» را پیشنهاد می‌کنند. نکته کلیدی این است که منافع، با سامانه پایشِ مشترک، اثبات‌پذیر شوند؛ در غیر این صورت، جذب سرمایه دشوار خواهد بود.

 حکمرانی، حقوق آب و نهادها

در الگوی مدیریت جامع حوضه، سیلاب «دارایی مشترک» است که باید برای کاهش خطر و مصرف مفید توأمان به‌کار رود. برنامه مشترک APFM (WMO/ GWP) سال‌هاست این پارادایم را صورت‌بندی کرده: حرکت از «مهار کامل» به «همزیستیِ سازگار» با سیلاب، با ابزارهایی چون برنامه‌ریزی کاربری اراضی، حفاظت از دشت‌های سیلابی، بیمه ریسک و سازوکارهای مشارکتی. در سطح حقوق آب، تعریف صریح «پروانه ذخیره سیلاب» و تعیین حداقل جریان‌های زیست‌محیطی (E-Flows) مانع تعارض ذی‌نفعان می‌شود.

نهاد تنظیم‌گر باید سه کار انجام دهد: 1. چارچوب حقوقیِ شفاف برای مالکیت / انتقال منافع ذخیره زیرزمینی (مثلاً نسبتِ برداشت مجاز به سهمِ ذخیره؛ 2. حاکمیت داده با دسترسیِ لایه‌بندی‌شده (عمومی، علمی، نظارتی) و استاندارد ثبت رخداد؛ 3. مشوق‌های مالی برای نگهداشت مشارکتی و تکمیل ظرفیت. ابزارهای APFM از سیاست‌نامه‌ها تا ابزارهای مدیریت سیلاب ناگهانی در این مسیر راهگشا هستند. در کنار این‌ها، شوراهای حوضه، تشکل‌های بهره‌برداران و شهرداری‌ها باید «اتاقِ داده سیلاب» را به‌صورت مشترک اداره کنند تا دعوی‌ها بر سر داده، نه حدس، حل‌وفصل شود.

داده، پایش و فناوری

هر طرحِ اینچنین بدون داده خوب، به‌سرعت بی‌خاصیت خواهد شد. ستون‌های پایش عبارت‌اند از: (الف) هیدرومتریِ رخداد (دبی / تراز / بارِ رسوب)، (ب) کیفیت آبِ ورودی (کدورت، شاخص‌های زیستی)، (ج) پاسخ آبخوان (پیزومترها، تغییر هد)، و (د) زیست‌بوم (آب‌گیری تالاب، تنوع زیستی). پلتفرم‌های باز مانند پرتال جهانی MAR (IGRAC) و فهرست جهانی طرح‌های MAR برای مقایسه تجربیات به‌کار می‌آید؛ بیش از هزار کیس از ده‌ها کشور، الگوهای موفق / ناموفق را نشان می‌دهند. دستورکار فنیِ ITRC و یادداشت‌های IAH درباره پیش‌تصفیه نیز مرجع عمل برای کاهش افت کارایی هستند.

در ضلعِ «شناخت زمین»، آزمون‌های نفوذپذیری استاندارد و نقشه‌های استعداد نفوذ، تعیین‌کننده انتخاب سایت‌اند. در ضلعِ «کارایی عملیات»، حلقه یادگیریِ فصلی از تنظیم آستانه‌های انحراف تا زمان‌بندی خشک‌کردن حوضچه‌ها باید در قالبِ گزارش فصلیِ شفاف بین نهاد آب، بهره‌برداران و محیط‌زیست گردش کند. داده هرچه شفاف‌تر باشد، جذب سرمایه برای مقیاس‌بندی آسان‌تر خواهد بود

جمع‌بندی و افق آینده

از مقدمه تا اینجا، یک روایت واحد دنبال شد: سیلاب همیشه دشمن نیست؛ اگر «فضا بدهیم» و «هوشمند هدایت کنیم»، به ذخیره آب، خاکِ سالم، منظرِ زنده و اقتصاد محلی بدل می‌شود.

افق نزدیک، یک‌پارچگیِ چند‌لایه است: از هشدار سیلاب و عملگر انحراف تا تالاب پیش‌تصفیه و پیزومترِ آبخوان، همه اجزا باید «داده‌ای» حرف بزنند و گزارش دهند. افق دورتر، هم‌افزایی اقلیم و طبیعت است: هر مترمربع دشتِ بازپس‌گرفته شده، هر مترمکعب آب ذخیره شده غیرمخرب، و هر کیلومتر آبراهه دستکاری‌شده هوشمند، «بیمه آینده» است.

-----------------------

منابعی برای مطالعه بیشتر