نسخه مرمتشده «غریبه و مه» بهرام بیضایی نمایش داده و نقد شد

ششصدوبیستوششمین برنامه از سری برنامههای سینماتک خانه هنرمندان ایران با نمایش نسخه مرمتشده فیلم «غریبه و مه» ساخته بهرام بیضایی (1355) برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در ششصدوبیستوششمین برنامه از سری برنامههای سینماتک خانه هنرمندان ایران، نسخه مرمتشده فیلم «غریبه و مه» ساخته بهرام بیضایی (1355) به نمایش درآمد. پس از اکران فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور شهرام اشرفابیانه (منتقد سینما) برگزار شد. اجرای این برنامه را سامان بیات بر عهده داشت.
در خلاصه داستان «غریبه و مه» آمده است: در یک آبادی پرتافتاده کنار دریا، اهالی قایقی را میبینند که به سوی ساحل میآید. قایق را از آب میگیرند و در آن مردی زخمی مییابند که نامش آیت است و نمیداند چه بر سرش آمده...
پروانه معصومی، خسرو شجاعزاده، منوچهر فرید، عصمت صفوی، ولی شیراندامی، سامی تحصنی و رضا یاقوتی در این فیلم نقشآفرینی کردهاند.
اشرفابیانه در ابتدای صحبتهایش گفت: «یکی از مشخصههای فیلم، آغاز آن با «غریبهای» است که از دریا میآید؛ جایی ناشناخته، که در فرهنگ ما پیوندی با مرگ و رمز و راز دارد. دهکدهی کنار دریا، زیر مه پنهان شده و فضایی رازآلود و ناامن دارد. جامعهای که بیضایی ترسیم میکند، پذیرای ناشناخته نیست. فرمهای دایرهوار، جلساتی که به دور دایره شکل میگیرند، نمادی از سکون، مسکن و سنتاند. رعنا، زنی که شوهرش را از دست داده، طبق سنت نمیتواند در مراسم سوم او شرکت کند. لباسهایش واقعیاند، اما بار نمادین دارند.»
او در ادامه به ارتباط فرم و روایت اشاره کرد: «تمام داستان با آیینها پیوند دارد. مردی کنار دریا شطرنج بازی میکند. پنج نفری که از دریا میآیند، بهنوعی نماد پنج حس هستند. پسر نابینا، ارواح کشتهشدگان جنگ را میبیند و برایشان مرثیه میسازد. وقتی آیت، با این ارواح ارتباط میگیرد، بدنش نشانهدار میشود. او نمادی از ناشناخته است، اما بهمرور درک میشود. وقتی از رعنا پاسخ رد میشنود، چوب را به زمین میکوبد؛ گویی با زمین یکی میشود. این فیلم، بازتاب کهنالگوهای رفتاری ملت ماست.»
این منتقد سینما با اشاره به تم آیینه در آثار بیضایی گفت: «وقتی دنیای ما بسته است، آیینه دریچهای به جهانی دیگر میشود. در فیلم، معلمی به دهکده میآید و با خود آیینهای بزرگ میآورد. مادربزرگ رعنا، آیندهی خود اوست اگر در همان مسیر باقی بماند. رعنا، زنی است که با عناصر زمین پیوند دارد. وقتی خودش را در آب میاندازد و از برکه بیرون میآید، نمادی از تولد دوباره و روشنایی در فرهنگ ایرانی است.»
او تأکید کرد: «بیضایی به آیینهای ایرانی علاقهمند است. تعزیه و نمایشهای آیینی بارها در آثارش تکرار شدهاند. فرم دوربین گردان، سن دایرهای و ساختار دایرهوار کنشها، برگرفته از همین نمایشهای سنتی است. مثلاً فیلمی از واروژ کریم مسیحی به نام «سلندر» هست که بر اساس فیلمنامهای از بیضایی ساخته شده و پرویز پورحسینی در آن نقش یک راهب را بازی میکند. این فیلم هم بازتابی از تأثیر سینمای ژاپن بر بیضایی است. خود او نیز در کلاس تدوین از فیلم «هفت سامورایی» به عنوان کتاب درسی استفاده میکرد.»
اشرفابیانه با اشاره به پیوند اسطوره، آیین و روایت در آثار بیضایی افزود: «بیضایی به سینمای ملی علاقهمند است و با ارجاع به اساطیر، مفاهیمی مثل دفاع، مقاومت و هویت را بیان میکند. مثلاً در فیلم، وقتی رعنا شوهرش را از دست میدهد، در مراسمی آیینی، پیراهن سفیدش را پاره میکند و زیر آن پیراهن سیاه میپوشد. در این صحنه، او نه فقط سوگوار، بلکه آماده مبارزه است.»
این منتقد سینما ادامه داد: «فیلم با مراسم عزاداری، عروسی، نماز و زنجیرزنی مواجه است. مردم در مواجهه با تهدید، گاه فقط به آیینهای مذهبی پناه میبرند، بدون کنش مؤثر. بیضایی میخواهد بگوید که تنها آیین، کافی نیست؛ باید تصمیم گرفت و عمل کرد.»
او در ادامه گفت: «تنها مراسم شاد فیلم، عروسی رعناست؛ نشانهای از زمین و باروری. اما همان مراسم هم با حمله مختل میشود. بیضایی معتقد است مردم ما بهدلیل هجومهای مداوم تاریخی، در پس آیینها پناه گرفتهاند. اما گاه این آیینها بهجای دفاع، آنان را منفعل میکنند.»
اشرفابیانه نتیجه گرفت: «در پایان فیلم، رعنا با گلآلود کردن چهرهاش، خود را به زمین میسپارد؛ که این موضوع هم نشانه سوگ و هم نشانه آمادگی برای مقاومت است. بیضایی با استفاده از نمادها، اسطورهها و آیینهای ایرانی، داستانی جهانی از مقاومت، شناخت و هویت را روایت میکند.»
در ادامه نشست، برخی حاضران نیز به بیان نظرات خود درباره عناصر نمادین فیلم پرداختند و بهویژه از کارکرد آیینه، آیینهای تدفین، لباسها و واکنشهای اهالی دهکده در برابر خطر سخن گفتند.
242243
کد خبر 2090035