نظام بانکی و رشد اقتصادی
تامین مالی صنایع تولیدی و بنگاه های اقتصادی در ایران عمدتا از طریق نظام بانکی انجام میشود. این موضوع برای بنگاه های بزرگ مسالهای جدی ایجاد نمی کند؛ اما ممکن است برای کلیت نظام پولی و بانکی کشور مناسب نباشد.
نظام بانکی در زمینه تامین مالی و ارائه وام و تسهیلات به صنایع، بهویژه بنگاه های بزرگ، مجبور است بخش عمده ای از منابع خود را صرف اعطای وامهای بلندمدت به این دسته از بنگاه های بزرگ کند. به این ترتیب، صنایع کوچک و متوسط و همچنین خانوارها از وام و تسهیلات کوچکتری که مدت زمان بازپرداخت اقساط آن بهنسبت تسهیلات کلان بسیار کمتر است، بی نصیب یا کمنصیب می مانند؛ چرا که عمده وام ها و تسهیلات به صنایع بزرگ پرداخت شده است.
اجرای دستوری و تکرار این امر ریسک موسسات مالی و بانکی را در جهت ارائه تسهیلات افزایش میدهد. بانکها نباید وام های بلندمدت، آن هم بیش از ظرفیت اعتباری، به بنگاه های بزرگ پرداخت کنند و در واقع این مبالغ کلان که در اختیار صنایع بزرگ قرار داده میشود (که در مواردی موفق به بازپرداخت نشدهاند)، باعث میشود الگوی تامین مالی رایج در کشور اثربخشی لازم را نداشته باشد. معمولا بنگاه های بزرگ منابع مالی خودشان را در جهت رشد و توسعه، عمدتا میتوانند از طریق بازار سرمایه دریافت کنند؛ اما از آنجا که زیرساخت های لازم برای انتشار اوراق بدهی توسط این شرکتهای بزرگ در اقتصاد ایران بهدرستی و کامل به وجود نیامده است، بنابراین بنگاه های تولیدی برای تامین مالی کمتر به سراغ بازار سرمایه می روند. یکی از دلایل بانکمحور شدن تامین مالی در ایران این است که نرخهای بهره در اقتصاد ایران به صورت دستوری تحمیل می شود.
با توجه به نرخهای بهره موجود در نظام بانکی، تامین مالی صنایع از طریق بانکها همیشه کمهزینه تر بوده است. بهعبارتی صنایع متقاضی می توانند منابع مالی مورد نظر خود را با نرخهای بهره واقعی منفی دریافت و تامین کنند. از سوی دیگر پیچیدگی هایی در ساختار سهامداری و همچنین ساختار مدیریتی بانکها وجود دارد و صنایع بزرگ در این ساختار نفوذ قابلملاحظهای دارند. بنابراین چنین صنایعی می توانند منابع مالی را از طریق بانکها راحتتر و ارزان تر جذب کنند و به این ترتیب، تمایلی به تامین مالی از طریق بازار سرمایه ندارند. لازم به ذکر است که بازار سرمایه بستر و زیرساخت لازم و موثر برای انتشار اوراق بدهی منابع در جهت توسعه فعالیت بنگاه ها را ندارد، از اینرو تمایلات قوی به سمت بانکها ایجاد شده است.
از این موضوع نیز نباید غافل شد که شرایط عمومی کشور برای سرمایهگذاری های کلان از جانب بنگاه هایی که میل به سودآوری بیشتری دارند مساعد نیست. در واقع به دلیل شرایط عمومی اقتصاد کلان و شرایط سیاسی و اجتماعی که بر کشور حاکم است، بسیاری از بنگاه ها قصد و نیت سرمایهگذاری ندارند. در مجموع، با توجه به نکات فوقالذکر میتوان گفت که بانکها بهطور مستقیم و غیرمستقیم به شکل پیچیده ای متعلق به دستهای از بنگاه های بزرگ هستند. این امر به این معنی است که بنگاه های بزرگ در سهامداری و مسائل مدیریتی این بانکها به نوعی نفوذ و اختیار دارند و بهراحتی میتوانند وام و تسهیلات موردنیاز خود را با نرخ بهره واقعی بهشدت منفی دریافت کنند و دغدغهای برای بازپرداخت آن با توجه به مساله یادشده، نداشته باشند.
در حالی که وقتی این بنگاه ها در بازار سرمایه اوراق بدهی منتشر میکنند تعهدات نسبت به بازپرداخت بهموقع در سررسید قویتر میشود. تامین مالی از طریق بانک فرصت و امکانات رانتطلبانهای را برای بنگاه های بزرگ به وجود میآورد که در بازار سرمایه به این سهولت وجود ندارد. بنابراین جذابیت اخذ وام از بانکها برای صنایع بزرگ بهمراتب بیشتر از انتشار اوراق بدهی در بازار سرمایه است. بنابراین الگوی فعلی تامین مالی الگویی معیوب و ناعادلانه است و مشکلاتی را بهویژه در ارائه وام های دوره ای به خانوارها و بنگاه های کوچک ایجاد میکند.
بازار سرمایه در ایران تقریبا منحصر به بازار سهام است و سهام ابزار چندان کارآمدی برای تامین مالی فعالیتهای توسعهای بنگاهها نیست. بازار بدهی در ایران توسعه قابل قبولی نداشته و نوپاست و البته اگر درست مدیریت شود، ظرفیت رشد زیادی دارد. بازار بدهی در سالهای اخیر بیشتر در حوزه اوراق بدهی دولت رشد و توسعه داشته و متاسفانه بازار اوراق بدهی برای بنگاههای بزرگ و بورسی چندان رونقی نداشته و عمق قابل قبولی پیدا نکرده است؛ چرا که نیازهای بنگاهها عمدتا از طریق شبکه بانکی تامین میشود. اگر بنگاه های تولیدی بخواهند از طریق بازار بدهی به صورت رقابتی تامین مالی شوند، باید ابتدا رتبه اعتباری آنها مشخص شود و نرخ بهره اوراقشان در بازار بدهی با توجه به رتبه اعتباریشان تعیین شود.
قاعدتا آن دسته از شرکتهایی که رتبه اعتباری کمتری دارند، باید نرخ بهره بیشتری پرداخت کنند. به این ترتیب توسعه بازار سرمایه تاکنون صرفا بیشتر در بخش سهام بوده و در بازار بدهی بهنسبت بازار سهام توسعه چشمگیری را شاهد نبودهایم. در بازار مشتقات مالی نیز به دلیل ناشناختهبودن آن برای عموم سرمایهگذاران و آگاهی کم نسبت به این بازار، معاملات در سطوح بسیار کمی انجام میشود. بنابراین، توسعه بازار سرمایه تکبعدی و بیشتر در حوزه سهام بوده و بازار سرمایه در خیلی از زمینه ها در مقایسه با بازارهای مالی پیشرفته در جهان عقبمانده است. بنابراین تامین مالی و در نهایت توسعه اقتصادی، بهویژه توسعه و رشد صنعتی از طریق بورس، نیازمند گذر زمان است و تا زمانی که نظام بانکی به صورت دستوری و دولتی هدایت شود و نرخهای بهره نیز کنترلشده و تحت فرمان دولت و نفوذ بنگاههای بزرگ باشد، الگوی دیگری بهجز تامین مالی از طریق بانکها در کشور ممکن و متصور نیست.
منبع: دنیای اقتصاد
همچنین بخوانید