نقدی بر تشکیل شورای سینما در استانها؛ دوباره بروکراسی؟!

با وجود اعلام تشکیل شورای سینما در استانها به عنوان گامی مهم در توسعه زیرساختها و حمایت از سینماگران، نگرانیها درباره ماهیت سیاسی و بوروکراتیک این شوراها و عدم تخصیص واقعی منابع مالی، سوالاتی جدی درباره اثربخشی این طرح مطرح میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در دیماه سال گذشته، در اولین جلسه شورای عالی سینما در دولت چهاردهم به ریاست دکتر محمدرضا عارف، مصوبهای مبنی بر تشکیل شورای سینما در استانهای سراسر کشور به تصویب رسید. هدف از این شوراها که به ریاست استانداران هر استان تشکیل میشود، تاکید بر مسائل سینمایی استانی، توجه به زیرساختها، کشف استعدادها، آموزش و تولید فیلم متناسب با ظرفیتهای زیستی هر منطقه اعلام شده است.
مهدی شفیعی، معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان سینمایی، در این باره گفته است که کارگروهی تخصصی به ریاست رائد فریدزاده پیشنویس آییننامه شورا را تهیه و پس از تصویب نهایی، این آییننامه به استانداران سراسر کشور ابلاغ شده است. شورای سینما در استانها متشکل از 13 عضو است که استاندار به عنوان رئیس شورا، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان دبیر، و سایر مدیران کل و نمایندگان هنری و سینمایی استان در آن عضویت دارند.
بر اساس اعلام شفیعی، یکی از اهداف کلان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مردمیسازی و عدالت فرهنگی است و تشکیل این شوراها در استانها ذیل این رویکرد قرار دارد. همچنین بخشی از اعتبارات سازمان سینمایی به توسعه زیرساختها، آموزش، تولید و برگزاری رویدادهای سینمایی در استانها اختصاص یافته است. اما تا به امروز سینما سهمی از اعتبارات استانی نداشته و امید میرود با تشکیل شوراها این وضعیت بهبود یابد.
با این حال، چند نکته مهم در این طرح وجود دارد که سوالات جدی ایجاد میکند. نخست اینکه ریاست شوراها بر عهده استانداران گذاشته شده است؛ امری که میتواند منجر به سیاستزدگی و تمرکز قدرت در دست مدیران اجرایی شود و استقلال و خلاقیت سینماگران و متخصصان حوزه فرهنگ را محدود کند. ترکیب اعضای شورا نیز بیشتر به ساختاری اداری و سیاسی شباهت دارد تا یک نهاد تخصصی سینمایی.
دوم، اشاره به اینکه تاکنون سینما سهمی از اعتبارات استانی نداشته است، بیانگر ضعف مدیریتی در حمایت از فرهنگ و هنر است. بدون تخصیص بودجه مشخص و ضمانت اجرایی، تشکیل این شوراها احتمالاً صرفاً یک اقدام تشریفاتی خواهد بود که تأثیر عملی و ملموسی بر توسعه سینما در استانها ندارد.
سوم، تمرکز صرف بر برگزاری جلسات و ارائه گزارشهای سه ماهه به دبیرخانه شورای عالی سینما، بیشتر به سمت بوروکراسی و رویههای اداری سوق میدهد تا تحقق اهداف واقعی و ایجاد تغییرات محسوس در عرصه سینما.
وقتی انفعال در مدیریت سینما پشت مجوزهای پرحاشیه پنهان میشوددر نهایت، شعارهایی مانند «مردمیسازی» و «عدالت فرهنگی» مطرح شدهاند، اما سازوکاری مشخص برای مشارکت واقعی مردم و فعالان فرهنگی دیده نمیشود. تمرکز تمام امور در دست مدیران و مسئولان رسمی، با روح این شعارها در تعارض است و ممکن است از تحقق آنها جلوگیری کند.
در شرایطی که ظرفیتهای فرهنگی و سینمایی استانها بسیار ارزشمند و متنوع است، تشکیل شورای سینما میتوانست فرصتی برای تقویت و نوسازی این حوزه باشد. اما بدون اصلاح ساختار، تضمین منابع مالی و تقویت حضور فعال سینماگران و متخصصان، این شوراها ممکن است بیش از آنکه منجر به تحول شوند، به یک نهاد بوروکراتیک تبدیل شوند که صرفاً گزارش میدهد و وقت مسئولان را میگیرد.
پرسش اصلی این است که آیا این طرح صرفاً تلاشی نمایشی برای نشان دادن حرکت به سمت توسعه سینماست یا اینکه اراده واقعی برای ایجاد تغییر و توجه جدی به سینمای مناطق وجود دارد؟ پاسخ به این سوال نیازمند گذشت زمان و ارزیابی عملکرد این شوراها در عمل خواهد بود.