نقطه عطف رنسانس؛ «اومانیسم» چگونه با حمایت بانکداران و بازرگانان، روح حاکم بر غرب شد؟ + فیلم
پژوهشگر حوزه علوم انسانی تأکید کرد که تضعیف کلیسا و فروپاشی فئودالیسم، زمینهساز برآمدن طبقه متوسط شهرنشین شد؛ طبقهای که با حمایت از آزادی و عقلانیت، جنبش اومانیسم را به روح حاکم رنسانس بدل ساخت.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری انشجو، رامین پورمند، پژوهشگر حوزه علوم انسانی در گفتگو با SNNTV درباره دموکراسی و امکان تحقق آن در ایران توضیح داد: «در دوره متأخر قرون وسطا تحولاتی شکل گرفت و کلیسا به عنوان نهاد مروج جهانبینی ترانس فیزیکال توسانتریک تضعیف شد و به تبع آن، ساختار سیاسی - اقتصادی فئودالیسم نیز کارآمدی خود را از دست داد. در واقع آن قدرت پس از جنگهای صلیبی وارد مسیر واگرایی شد و هر کدام مرحله جدیدی را تجربه کردند.»
وی افزود: «این شرایط بستری را فراهم کرد که دیدگاهها و ایدههای جدیدی در قرون دوازدهم و سیزدهم شکل بگیرد. در این مقطع، جنبش اومانیزم و جریان شکلگیری طبقه متوسط شهرنشین مطرح شد؛ طبقهای که دیگر اشراف فئودال نبودند و نظام فئودالیسم کارآمدی خود را از دست داده بود.»
وی گفت: «بهویژه در جغرافیای ایتالیا، در کلونها یا شبه دولتشهرهای پیشامدرن مانند میلان، ونیز، جنوا و فلورانس، مدل دیگری از ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شکل گرفت و طبقه نوظهور صنعتگران، بازرگانان و بانکداران شهرنشین پدید آمد. در دل همین فرهنگ، کسانی بودند که از آزادی و عقلانیت سخن گفتند و تمرکز را بیشتر بر انسان گذاشتند؛ انسانی که در برابر خوانش دوگماتیک فلسفه اسکولاستیک و تئولوژی مسیحی کلیسایی قرار داشت.»
وی افزود: «این جریان در تقابل با سیاستها و نظام معنایی و ارزشی جهانبینی ترانسری غرب قرون وسطی بود که کلیسا مروج آن بود. از این جهت به اینها اومانیست گفته شد. شخصیتهایی، چون پتراک و بهطور مشخص جیوانی پیکودلا میراندا نقش مهمی در این جریان داشتند.»
وی گفت: «جنبش اومانیسم هرچه جلوتر آمد، با حمایت طبقه متوسط شهرنشین، بازرگانان، صنعتگران و بانکدارانی که به مناسبات اقتصادی جدید اعتقاد داشتند و در تقابل با اشراف فئودال بودند، تبدیل به جریانی فربه شد و در نهایت به روح حاکم دوره اواخر قرون وسطا و رنسانس بدل شد.»