نمایش پوچی؛ آیا خرسنگ توسعه از قله فرو میغلتد؟ / کمال اطهاری
آیا خرسنگ حکمروایی دموکرانیک و توسعه در ایران دچار طلسم تاریخی گشته است، تا هر زمان که به قلهی تحقق میرسد، باز فرو افتد؟
و ایشان را تا در خود بازنگریستند جز باد هیچ به کفاندر نبود. (الف. بامداد) کمال اطهاری اقتصاددان و پژوهشگر توسعه در ایران فردا نوشت: در مثل مناقشه نیست، حوزهی سیاسی ایران را صحنهی یک تئاتر تصور نمایید... این تئاتری است کمدی - تراژیک، که به آن پوچی (absurd) میگویند. در واقع پوچی تراژیک آن، موجب خندهای تلخ میشود.
البته در ابتدای تشکیل، این تئاتری «حماسی» بود، اما بعد از تقسیم تماشاگران به کله گردها و کله تیزها، به تدریج از محتوا خالی، و به پوچی تبدیل گشت.
تئاتر پوچی مملو از «بازیهای زبانی، کلیشههای اغراقآمیز، تکرار و ترکیبات بیربط است و از زبان شخصیتهایی بیان میشود که معمولا در یک تراژدی - کمدی، اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهند.» نمایشهای متعدد روی صحنه، نمایشنامه و پیکربندی واحدی ندارند؛ جز آن که موسیقی متن، جرینگ جرینگ سکهها، توام با شعارهای تکراری است....
هرگوشهای از صحنه آرایشی خاص دارد: آرایشهای سنتی، مدرن، التقاطی، جنگی و... بازیگران در صحنه بطور خندهآوری میکوشند بالا بالا بنشینند و بزرگ بزرگ حرف بزنند...
درعین حال همه منتظراند یکی چیزی بگوید تا خلافش را بگویند... همه با هم برسر نقش اول دعوا دارند و علیه هم زدوبند میکنند..
همه میکوشند صدای مدعی دیگر را خاموش کنند و اگر توانستند او را از صحنه پایین بیندازند.. هر از گاهی گروهی همخوان شکل میگیرد، اما خیلی زود متفرق میشوند تا به توطئه مشغول گردند...
در این میان انبوه تماشاگران، که از فساد رایج در صحنه، و یاوهگوییهای بازیگران خسته و نومید شدهاند، به اعتراض و به دنبال درآوردن لقمه نانی، سالن را ترک کردهاند و جز چند نفر که درآمدشان وابسته به صحنه است، کسی در سالن نیست...
هرچند که بازیگران را هم باکی نیست، چون خرج این تئاتر و اندک تماشاگرانش، نه از فروش بلیط (مالیات)، که از فروش نفت تامین میشود... حتی برخی از آنها هم از خروج تماشاگران خوشحالاند، چون فکر میکند دیگر کسی نیست که حاکمیت آنها را بر صحنه به هم بزند، غافل ازین که جز باد در کف ندارند! برخی میگویند همانطور که بهحکم خدایان «سیزیف» به تلاشی بیحاصل و بیپایان، و ناکامی ابدی محکوم شده بود؛ بهحکم تاریخ، مردم ایران محکوم به ماندن در تلهی «استبداد ایرانی» هستند.
آیا خرسنگ حکمروایی دموکرانیک و توسعه در ایران دچار طلسم تاریخی گشته است، تا هر زمان که به قلهی تحقق میرسد، باز فرو افتد؟
یا به تعبیر آلبر کامو (افسانه سیزیف) مردم قهرمان پوچی هستند، چون با شور و عشق، و درد و رنج، با این که میدانند صخره باز پایین خواهد غلتید، باز هم با انقلاب و جنبشی دیگر آن را به بالا میبرند؟
یا با تعبیر روبر مرل (نمایشنامه سیزیف و مرگ) مردم قهرماناند، چون اگر هم شکست بخورند، از تلاش برای برقراری نظمی جدید دست نمیکشند؟
بیشتر بخوانید: کارشناس اقتصاد شهری: مسکن ملی کاریکاتور مبتذل مسکن مهر است واکاوی نقش حاشیهنشینی در حوادث اخیر: اعتراضات از «تله فضایی فقر» بیرون زد اطهاری کارشناس مسائل بین المللی: ترامپ نوکر سرمایه است / او یک نظریه مشروع حداقلی هم ندارد لینک کوتاه: asriran.com/003IFZ