سه‌شنبه 6 آبان 1404

نهج حیات | راز جدایی از معشوقی بی‌وفا

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
نهج حیات | راز جدایی از معشوقی بی‌وفا

گشوده شدن برخی اسرار در این نگاه است که باید پیش از آنکه خودمان به عنوان یک یادگار از دست رفته در کتاب تاریخ ثبت شویم، به سرنوشت پیشینیانی که شیفته‌تر از ما بودند نگاه بیندازیم.

فرهنگی

خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: عدم دنیازدگی و روی‌گردانی از دنیاطلبی از برجسته‌ترین محورهای سیره و منش امیرالمؤمنین علیه‌السلام است؛ تا آنجا که بخش‌های فراوانی از نهج‌البلاغه به تبیین این ویژگی اختصاص یافته است. آن حضرت دنیا را نه به عنوان هدف، بلکه به عنوان وسیله‌ای برای آخرت می‌نگریست و با رفتار و گفتار خویش، مردم را از فریفتگی به زرق‌وبرق آن بازمی‌داشت. ریشه‌ی این نگاه معرفتی را باید در سخن روشنگر امام صادق علیه‌السلام یافت که فرمود: «حبُ الدنیا رأسُ کلِ خطیئه»؛ یعنی دلبستگی به دنیا سرچشمه‌ی همه خطاهاست. در پرتو این بینش، علی علیه‌السلام خود نمونه‌ی کاملِ بی‌اعتنایی به دنیا بود؛ نه از سر رهبانیت، بلکه از سر بصیرت، زیرا دنیا را مزرعه‌ی آخرت می‌دانست و دل در گروی حق، نه در گروی زر و زیور آن داشت و در گروه حق‌طلبان و خداجویان جای داشت که دنیای فریبنده را در خدمت حقیقت می‌خواستند نه حقیقت را در خدمت دنیا.

ایشان در تعبیری عمیق فرمودند:

«فَلتَکُنِ الدُنیَا فِی أَعیُنِکُم أَصغَرَ مِن حُثَالَهِ القَرَظِ وَ قُرَاضَهِ الجَلَمِ»؛

(ای مردم) باید دنیای حرام در چشمانتان از پر کاه خشکیده و تفاله‌های قیچی شده دام‌داران، بی ارزش‌تر باشد.

نهج حیات | آزمون بزرگ حاکمان در برابر ویژه‌خواران

این تعبیر گویای آن است که از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه‌السلام، دنیا با تمام جلوه‌ها و زینت‌های فریبنده‌اش، اگر از مسیر حق و حلال خارج شود، کم‌ارزش‌تر از پَست‌ترین چیزهای بی‌جان و بی‌روح است. حضرت با این تعبیرِ تصویری و عمیق، می‌خواهد نشان دهد که مؤمنِ بصیر باید چنان بینشی پیدا کند که شکوه ظاهری دنیا در برابر حقیقت الهی در نظرش هیچ جلوه‌ای نداشته باشد. ارزش واقعی انسان در نگاه او نه به دارایی‌های مادی، بلکه به میزان آزادگی، تقوا و استواری در برابر فریب دنیا سنجیده می‌شود. در واقع، این سخن پرمعنا هشدار می‌دهد که هرگاه دنیا در چشم انسان بزرگ شود، حق کوچک می‌شود، اما اگر دنیا در چشمش حقیر شود، راه وصول به حق و رضوان الهی برایش گشوده می‌شود.

تمام مصائبی که برای انسان‌ها و امت‌ها از ابتدای تاریخ، از دوران آفرینش تا خود تاریخ صدر اسلام، ماجرای تلخ سقیفه، دوران حکومت علوی (علی‌رغم تلاش برای استقرار حق)، و اوج‌گیری فاجعه عاشورا شکل گرفت، در ریشه‌ای مشترک خلاصه می‌شود: دنیاطلبی، قدرت‌طلبی و مقدم شمردن جاه و مقام دنیوی بر رضایت و حق الهی. زمانی که میزان، تبدیل به معیارهای فانِی و زودگذر دنیا شد (همانند حُثَالَهِ القَرَظِ: پر کاه خشکیده)، مسیر حق منحرف می‌شود. سقیفه، نماد آغازین این انحراف در امت اسلامی بود که معیار شایستگی را به معیار قدرت و تعلقات دنیوی سپرد و این خود، سلسله مصائب بعدی از جمله غربت امام و در نهایت فاجعه کربلا را رقم زد، چرا که همه این‌ها شاخ و برگ‌های همان درختی بودند که ریشه‌اش در تعلق قلب به دنیا کاشته شد.

بنابراین عبرت از تاریخ و دیدن عاقبت دنیاطلبان، اصلی ضروری است؛ لذا امیر مؤمنان در ادامه‌ی سخنان خویش فرمود «وَ اتَعِظُوا بِمَن کَانَ قَبلَکُم قَبلَ أَن یَتَعِظَ بِکُم مَن بَعدَکُم، وَ ارفُضُوهَا ذَمِیمَهً فَاِنَهَا قَد رَفَضَت مَن کَانَ أَشغَفَ بِهَا مِنکُم.» از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آن که آیندگان از شما پند گیرند، این دنیای فاسد نکوهش شده را رها کنید، زیرا مشتاقان شیفته تر از شما را رها کرد.

این فراز از کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، قلب تپنده‌ی حکمت عملی است که مستقیماً بر اساس همان اصل «ریشه خطا بودن حب دنیا» بنا شده است. حضرت دو محور اساسی را برای نجات از این دام شیطانی ارائه می‌دهند: عبرت از گذشتگان و رهاسازی دنیا. نخست، تأکید بر «اتعِظُوا بِمَن کَانَ قَبلَکُم قَبلَ أَن یَتَعِظَ بِکُم مَن بَعدَکُم»، یک هشدار حیاتی است؛ به این معنا که اگر انسان‌ها در بیداری و پندپذیری کوتاهی کنند، خودشان به عبرت و داستانی عبرت‌آموز برای نسل‌های آینده تبدیل خواهند شد. این چرخه تاریخ است: دنیادارانی که به مقام رسیدند، خواه از طریق حق یا باطل، سرانجام مغلوب همین دنیا شدند و در نهایت توسط همین دنیا طرد شدند، و این سنت الهی است که باید پیش از آنکه کار از کار بگذرد و ما خود به درس عبرت دیگران تبدیل شویم، آن را درک و اصلاح کرد.

محور دوم، اقدام عملی یعنی «ارفُضُوهَا ذَمِیمَهً» (آن را نکوهش‌شده رها کنید) است. این ترک دنیا نه از سر رهبانیت و عدم ورود به حیات اجتماعی، بلکه رها کردن دلبستگی قلبی به آن است، همان‌گونه که در بخش اول بحث بر آن تأکید شد. دلیل این رهاسازی نیز نهایت قاطعیت را دارد: «فَاِنَهَا قَد رَفَضَت مَن کَانَ أَشغَفَ بِهَا مِنکُم»؛ یعنی این دنیای پست، کسانی را که از شما نیز شدیدتر عاشق و حریص به آن بودند، از پای درآورده و طرد کرده است. این دنیا، وفادار به هیچ عاشق و شیفته‌ای نیست و هر کس دل به آن بندد، در نهایت خسران و شکست را تجربه خواهد کرد، همان‌گونه که دنیاطلبان پیشین را به خاک مذلت کشاند. بنابراین، پند گرفتن از تاریخ و رها کردن این معشوق بی‌وفا، تنها راه تضمین عاقبت‌بخیری است.