یک‌شنبه 4 آذر 1403

هشدار! مراقب بچه هایتان باشید؛ اعضاء باند "سه وحشی خفن" هنوز دستگیر نشده اند

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
هشدار! مراقب بچه هایتان باشید؛ اعضاء باند "سه وحشی خفن" هنوز دستگیر نشده اند

جعفرپور در یادداشتی نوشت: برای مرتکبین کودک آزاری و تجاوز به کودکان جنسیت بچه ها مهم نیست.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، محمد هادی جعفرپور در یادداشتی نوشت: برای مرتکبین کودک آزاری و تجاوز به کودکان جنسیت بچه ها مهم نیست. این دسته از مجرمین مجنی علیه (بزه دیده = کسی که علیه اش جرم انجام میشود) و طعمه خودشان را از بین اطفال انتخاب می کنند. آمار قضایی موید این است که در غالب موارد پسربچه ها بیشتر درمعرض خطر هستند.

بالغ بر یک ربع طول کشید تا چهره ی نگران وپراسترس احسان و کریم متمایل شود به حس و حالی عادی اما این تغییر حالت به حدی نبود که بشود با دو پسر بچه ی چهارده ساله از قتل و تجاوز جنسی وپرونده جنایی گفتگویی عادی داشت چه برسد به کشف راز و گشودن گره های یک پرونده جنایی. به ناچار و البته با احترام به اعتمادی که خرج من و پرونده کرده بودند سعی کردم نقبی به مرور خاطرات مدرسه و شیطنت های دوران نوجوانی بزنم بلکه یخ بچه ها به هوای گرم شدن گفتگوهایی از جنس خودشان باز شود که شد.

بالاخره معاشرت من با احسان و کریم در نقل خاطرات دوران نوجوانی باعث شد لب به سخن باز کرده پرده از نقشه ای بردارند که قلب هر انسانی را به درد می‌آورد، بچه هایی که برای پایمال نشدن خون دوستان خویش حاضر به اجرای نقشه ای عجیب و پرخطر شده بودند.

احسان : بچه‌ها وضعیت مالی خوبی نداشتند و پنجشنبه ظهر ها هر طوری که بود مدرسه را می پیچوندند و میرفتند سمت پنجشنبه بازارتا کنار دست فروش های پنجشنبه بازار کار کنند و آخر شب چند تومن کاسب بشن تا خرج شکم خودشون وخانواده کنند. یادم هست رسول می گفت با کل پول پنجشنبه بازارفقط میتونه نون بخرد بلکه شکم خودش و خواهر و مادر پیرش با همین نان خالی سیر بشه. چندهفته ای که می رفتند سرکار روحیه خوبی داشتند و از کار کردن در پنجشنبه بازار اینقدر راضی بودند که همه بچه ها را تشویق می‌کردند به کار کردن اما دو سه هفته که گذشت غالب بچه های مدرسه و کلاس، متوجه تغییر رفتار رضا و رسول و سیامک شده بودند. داخل حیاط مدرسه هرجا تعدادی از بچه ها دور هم جمع بودند حرف مردان کوچک نان آور خانه (لقبی که بچه های مدرسه به این سه داده بودند) بود که چرا اینقدر افسرده و گوشه گیر شدند؟ سه تایی در زنگ تفریح ها کنار هم بودند و با هیچ کدام از بچه ها حرف نمی زدند. حتی یکی دو بار من و کریم رفتیم سراغشون و دلیل گوشه گیری و دوری از جمع را پرسیدیم اما از حرف زدن طفره رفتند و در نهایت برنامه ریزی برای آخر هفته و حضور در پنجشنبه بازار را علت دوری از جمع اعلام می کردند. مطمئن بودیم که دروغ می گفتن اما علت این تغییر رفتار را نمی فهمیدیم تا اینکه فکری به ذهنمون رسید.

بچه ها تصمیم می گیرند جهت کشف دلیل ناراحتی و افسردگی دوستانشان یکی از بچه های کلاس، این سه نفر را در روز پنج شنبه تحت نظر بگیرد بلکه مشخص شود در پنجشنبه بازار چه اتفاقی افتاده یا می افتد که اینها اینقدر گوشه‌گیر و ناراحتند سعید که در شهر کسی و نداشته و تنها زندگی می کرده موقعیت بهتری برای انجام این کار داشته و خودش داوطلب میشود تا بچه ها را تعقیب کند بلکه متوجه اوضاع واحوال بچه ها شود. شنبه صبح که سعید به مدرسه می آید، احسان و کریم سراغ وی می روند تا از وضعیت رضا ورسول وسیامک بپرسند اما سعید حاضر به گفتگو و مواجه با بچه ها نمی شود.

احسان: سعید دور از همه ی بچه ها گوشه ی حیاط می ایستاد و به نقطه ای خیره می شد حتی زمانی که راجع به غیبت بچه ها ازش سوال کردیم با حالتی بی تفاوت گفت من خبری از اینها ندارم و اصلا برام مهم نیست چرا گوشه گیر شده بودند و هیچ دلم نمی خواد ببینمشون! من و کریم با تعجب به حرف ها و رفتار سعید بهش گفتیم تو که از همه نگران تر بودی و اصرار داشتی که باید بفهمیم مشکل بچه ها چی هست حالا چی شده که این حرف ها را میزنی؟ مثلا قرار بود به کمک تو مشکل آنها را حل کنیم حالا بی خیال شدی و مثل آنها گوشه گیرو کم حرف شدی! تا اینکه غیبت بچه ها طولانی شد و یک روز بعد از تعطیلی مدرسه بین راه خانه جلوی سعید را گرفتیم و بهش گفتیم اگر چیزی می دونه باید به ما بگه که یکدفعه زد زیر گریه و گفت: من پنجشنبه چیزی دیدم که گفتنش هیچ فایده ای نداره جز اینکه شما هم مثل من حس و حالتون نسبت به آن سه نفر خراب بشه! اما حالا که اصرار می کنید بهتون میگم: بعد از جمع شدن بساط پنجشنبه بازار وتاریک شدن هوا بچه ها رفتند پایین کانال داخل اتاق موتورخونه، من هم دنبالشون رفتم که یکدفعه دیدم آن سه دوستی که ما فکر می کردیم گرفتار مشکلی شده اند ونگرانشون بودیم شروع کردن به درآوردن لباس هاشون، چیزی که دیدم آنقدر چندش آور و زشت بود که سریع راهی پله ها شدم بین راه متوجه پایین آمدن سه نفر که صورتشون نقاب داشت شدم، از ترس رفتم گوشه ای که دیدم آن سه هم داخل اتاق شدند... خودم شنیدم که به بچه ها می گفتند کار درستی کردید که به کسی چیزی نگفتید و خودتون آمدید پایین وگرنه فردا صبح پلیس جنازه ی خودتون و ننه وباباهاتون باید جمع می کرد. کریم ادامه داد: وقتی سعید این حرف ها را زد بهش گفتم باید زودتر میگفتی تا پلیس را خبر کنیم الان یک هفته است که از اینها هیچ خبری نیست و تو بااین اطلاعات هیچ حرفی نزدی؟! سعید همانطور که اشک می ریخت گفت: فکر کردید به این کار فکر نکردم، همون شب تا جلوی کلانتری رفتم اما وقتی خواستم وارد کلانتری بشم حرف هایی که به بچه ها می زدند توی گوشم زنگ زد: به ما میگن سه وحشی خفن حواستون باشه اگر چیزی به کسی بگید قبل از اینکه دست پلیس به ما برسه با همین قمه ها تکه تکه اتون می کنیم ترسیدم، تازه فرض کنید می رفتم پیش پلیس، من که هیچ دلیلی نداشتم، بعد هم به خودم گفتم ممکنه بچه ها بابت آبروی خودشون و حرف و حدیث اهل محل منکر قضیه بشن. تا روزی که پلیس آمد مدرسه و معلوم شد قاتل بچه ها شناسایی نشدند، سعید خیلی به هم ریخت و میگفت من مقصر کشته شدن بچه ها هستم و اگر آنشب زود قضاوت نکرده بودم و رفته بودم پیش پلیس شاید الان رضا و رسول و سیامک زنده بودند این شد که تصمیم گرفتیم کاری کنیم.

سعید به اتفاق احسان و کریم نقشه ای طراحی می کنند که برای اجرای آن نیاز به کمک سایر بچه های مدرسه داشتند لذا شروع می کنند به جستجو و شناسایی بچه هایی که به نظرشان قادر به کمک هستند.

احسان: حدود پنج روز درگیر شناسایی دوستان بودیم طبق برنامه پس از شناسایی بچه ها، رای گیری کردیم و سه نفر که به اتفاق مورد قبول ما بودند انتخاب شدند (همان سه نفری که داخل موتورخانه دستگیر شدند) طبق نقشه قرار شد سعید داخل پنجشنبه بازار بساط کنه و آن سه نفر هم کنار بساط سعید بچرخند، بابت همین هم پول هامون روی هم گذاشتیم تا آن کیف و کمربند هایی که سعید بساط کرده بود خریدیم، یکی دو هفته بود که سعید و بچه ها می رفتند پنجشنبه بازار وکنار بساطی ها به بهانه کار تا آن آشغال های عوضی که دوستانمون را کشته بودند پیدا کنیم اما وقتی دیدیم خبری ازشون نیست و هیچ کس به بچه ها پیشنهاد رفتن به موتورخونه را نمیده تصمیم گرفتیم بین بساطی ها شایعه کنیم که این سه تا بچه ای که هر هفته کنار بساط کیف و کمربندها هستند مشکل جنسی دارند وهدفشون از آمدن به بازار پیدا کردن فاعل هست.... اما زمانی که هیچ خبری نشد نقشه را عوض کردیم و برای واقعی نشون دادن نقشه قرار شد بچه ها خودشون وارد موتورخانه بشن و آنجا به بهانه ی... لباس هاشون در بیارند بلکه آن سه نفر موتورخونه را تحت نظر داشته باشند و بادیدن بچه ها به هوس انجام آن کار وارد موتورخونه بشوند که پیش از عملی شدن نقشه، پلیس سر می رسد و بچه ها بازداشت می شوند.

پایان گفتگو مقرر شد فردا صبح نزد بازپرس رفته پس از شرح ماوقع طوری که مدیر مدرسه و سایر بچه ها از قضیه مطلع نشوند ترتیب ملاقات واخذ اظهارات کریم و احسان را خارج از ساعت اداری به شکلی محرمانه بدهم. بازپرس با شنیدن نقل قول بچه ها بلافاصله با درخواستم موافقت کردند و ملاقات ایشان با احسان و کریم در فضایی دوستانه و البته اندوهگین برگزارشد. اگرچه به صدق گفتار بچه ها ایمان داشتم اما بازپرس در راستای تکلیف قانونی خویش می بایست طی بازجویی فنی از سعید و آن سه نوجوان به کشف واقع برسد.

ادامه ی تحقیقات موجب صدور قرار منع تعقیب* دوشنبه و آزادی سه نوجوان به اتفاق سعید شد. حالا نوبت شناسایی آن سه وحشی خفن بود که علاوه بر خانواده های مقتولین یک جامعه از رفتار ارتکابی آنها آسیب دیده در انتظار مجازات ایشان بودند. شناسایی متهمین پرونده کار ساده ای نبود، سعید به عنوان تنها شاهد ماجرا در تاریکی شب آن هم از فاصله ای دور موفق به دیدن چهره ی ایشان نشده بود لذا پرونده به دستور بازپرس مفتوح ماند تا شناسایی و دستگیری ایشان.

در چنین مواردی آنچه که بنا به مقررات کیفری قابل پیگیری است تشکیل پرونده ی مطالبه دیه از بیت المال است* لذا مستند به ماده487قانون مجازات اسلامی طی لایحه ای به وکالت از اولیاء دم سه نوجوان نظر به عدم شناسایی مرتکب یا مرتکبین قتل تقاضا کردم تا تشریفات تشکیل پرونده پرداخت دیه از بیت المال در ستاد دیه برای موکلینم تشکیل شود. علیرغم گذشت چندین سال از وقوع حادثه هنوز پرونده جهت شناسایی متهمین مفتوح است.

وکیل دادگستری

*چنانچه دلیلی بر ارتکاب جرم توسط متهم وجود نداشته باشد قرار منع تعقیب صادر می شود

درتاریخ دهم تیرماه سال99 دیوان عالی کشور طی رای وحدت رویه*شماره 790مقرر کرد که علاوه بر پرداخت دیه موضوع ماده487که قاتل شناسایی نمی شود چنانچه مرتکب ضرب و جرح مادون قتل (هرنوع ضرب و جرح عمدی) شناسایی نشود مجنی علیه (بزه دیده = شاکی) می تواند دیه اعضاء آسیب دیده را از بیت المال مطالبه کند

*دیوان عالی کشور هیاتی دارد که با نام هیات عمومی شناخته می شود این هیات که از قضات عالی رتبه دیوان عالی کشور تشکیل می شود در برخی موارد که راجع به مسئله ای بین شعب مختلف دادگاه ها اختلاف نظر می شود رای و نظری صادر می کند که به آن رای وحدت رویه گفته و برای موارد مشابه مانند قانون لازم الاتباع است.

همچنین بخوانید