وداع با محمدرحیم اخوت که منتظر مرگ بود
محمدرحیم اخوت، نویسنده پیشکسوت در 76 سالگی از دنیا رفت و در بهشت رضوان اصفهان به خاک سپرده شد.
به گزارش ایسنا، محمدرحیم اخوت زاده دهم آذر 1324 نویسنده و منتقد ادبی بود که امروز (شنبه 23 بهمنماه) بعد از تحمل مدتی فراموشی، در اثر کهولت سن و عواقب آن از دنیا رفت. بر اساس اعلام خانوادهاش پیکر او امروز در باغ رضوان اصفهان تشییع و به خاک سپرده شد.
محمدرحیم اخوت پس از گذراندن تحصیلات متوسطه و دانشگاهی در رشته ادبیات فارسی، در سال 1344 به عنوان معلم وارد سپاه دانش شد و فعالیتش تا سال 1355 ادامه داشت. او داستاننویسی را از اواسط دهه 1340 با مجله فردوسی شروع کرد. اخوت از جمله نویسندگانی بود که خیلی دیر به فکر چاپ کتابهایش افتاد و نخستین کار جدیاش، با نام «تعلیق» (داستان بلند) در سال 1378 منتشر شد که مورد توجه و تحسین تعدادی از اهالی فرهنگ و ادبیات قرار گرفت. البته به گفته خود در دهه 50 هم چند کتاب داستان برای کودکان و نوجوانان با نامهای «قصه شهرک نور»، «این پایین خبری نیست»، «اشکی بر اسفندیار» و «زهر» با نام مستعار نوشته بود اما بعد از مدتی احساس میکند به آن حوزه تعلق ندارد و وارد نقد شعر و ادبیات داستانی بزرگسال میشود. همچنین به گفته خودش داستان «تعلیق» را هم نزدیک به یک دهه قبل نوشته بوده و درباره تأخیر 10 ساله در انتشار هم اینگونه توضیح داده بود: «این موضوع نشأتگرفته از حساسیتهای خودم در بحث بازنویسی بود. بخشی از جوانیام با حضور در جمعی همچون جُنگ اصفهان همراه شد که اعضای آن همگی از چهرههای اثرگذار ادبیات بودند، بنابراین عجیب نیست که در انتشار اولین کتاب تا این اندازه حساسیت به خرج داده باشم؛ دلم میخواست «تعلیق» داستان خوب و بیعیبی از آب درآید. هنوز هم وقتی بعد از سالها به سراغ «تعلیق» میروم همچنان از خواندنش لذت میبرم، درست برخلاف برخی دوستان نویسنده و مترجم که حتی علاقهای به بازنشر دوباره نخستین کتاب خود ندارند.» البته این کتاب بعد از دو چاپ نتوانست برای تجدید چاپ مجوز بگیرد و به گفته نویسنده برای چاپ سوم با حذفیاتی مواجه شد که آن زمان باعث شد از انتشارش صرفنظر کند.
کتاب بعدی اخوت با عنوان «چهار فصل در بازخوانی شعر» مجموعه جستارها و مقالههایی بود که در چهار فصل به شعرهایی از محمد حقوقی، ضیاء موحد و کیوان قدرخواه پرداخته است. کتاب «نیمه سرگردان ما» ی این نویسنده نیز در سال 1381 به عنوان مجموعه داستان برگزیده دومین دوره جایزه ادبی هوشنگ گلشیری معرفی شد. اما موفقت عمده اخوت مدیون رمان «نامها و سایهها» ست که پس از انتشار در فهرست نهایی جوایز ادبی ایران در سال 1383 قرار گرفت و توانست جایزههای «مهرگان» و «یلدا» را از آنِ خود کند.
کتابهای او با فاصلههای زمانی طولانی منتشر میشد که بخشی به وسواس او در نوشتن و بازنویسی کتابها برمیگذشت و بخشی به انتظار چاپ کتابهایش تا جایی که خود اخوت گاه از این انتظار خسته شده و به قول خودش خلقش تنگ میشد. در اینباره به ایسنا گفته بود: «من کتابهای زیادی را در انتظار انتشار دارم. وقتی میخواهم دربارهشان حرف بزنم، خلقم تنگ میشود. اما من اساسا آدم خوشبینی هستم و امیدوارم این سد و بندهایی که همه کارها را به بنبست کشیده، از بین برود، به هرحال نشر باید کار خودش را بکند و نمیتواند متوقف شود. کسی که مینویسد، با امید چاپ کردن اثرش آن را مینویسد. ما برای خودمان که نمینویسیم.»
او درباره ممیزی کتاب هم میگفت: «هیچوقت به ممیزی و حذف بخشی از نوشتههایم تن ندادهام چون هیچگاه با ممیزی کنار نیامدهام و معتقدم اگر قرار باشد آثارم با جرح و تعدیل بسیار اجازه چاپ بگیرند همان بهتر که آنها را چاپ نکنم. من جزء آن دسته نیستم که بخواهم به هر قیمتی کتابم را چاپ کنم بنابراین اگر قرار باشد چاپ کتابم با تغییر و حذف همراه باشد آن را چاپ نمیکنم زیرا من به عنوان نویسنده مدعی هستم با وسواس جزییات کتابم را مینویسم و به کرات بر روی آن کار میکنم و آن را چندبار میخوانم، به همین خاطر تغییر دادنش برایم بسیار سخت است و حاضرم از چاپ کتابم چشم بپوشم اما آن را تغییر ندهم.»
آخرین کتاب اخوت «نامه سرمدی» بود که در سال 1397 در نشر بان منتشر شد؛ او این کتاب را خیلی وقت پیش به انتشارات آگاه داده بود و میگفت ممیزهای ارشاد ایراد گرفته بودند.
محمدرحیم اخوت در آخرین مصاحبه خود با ایسنا، سال 98 همزمان با سالگرد تولد 74سالگیاش درباره اینکه مشغول چه کاری است، گفته بود: مدتی است که نمیتوانم بنویسم؛ دلیلش هم این است که چشمم مشکل دارد و بیناییام ضعیف شده است؛ این روزها نه میتوانم مطالعه کنم و نه بنویسم. نشستهام منتظر حضرت ملکالموت که بالاخره یکی از شاگردانش را سراغ ما میفرستد یا نه.
همچنین در واکنش به آرزوی اعطای سلامتی و عمر طولانی اظهار کرده بود: لطفا این خوابها را برای من نبینید. اینها تعارفها مرسوم است. متأسفانه صریح هستم و از شما چه پنهان هیچ کار دیگری ندارم که انجام دهم. او درباره سرنوشت اتوبیوگرافیاش نیز گفته بود: کتاب را کامل نوشتهام. حدود 500 صفحهای میشود و عنوانش هم «کودکی، جوانی، پیری» است، اما آن را به ناشر ندادهام، گفتم تا خودم هستم نمیخواهم چاپ شود.
از میان دیگر آثار محمدرحیم میتوان به کتابهایی چون «خورشید»، «باقیماندهها»، «داستانهای نانوشته»، «نمیشود»، «مشکل آقای فطانت» و «عذاب یا هفتخان زندگی» اشاره کرد.