دوشنبه 5 آذر 1403

وضعیت تاسف‌بار حنیف قریشی / کورسوی امید در زندگی نباتی

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
وضعیت تاسف‌بار حنیف قریشی / کورسوی امید در زندگی نباتی

نویسنده بریتانیایی از سانحه‌ای باورنکردنی که برایش رخ داده خبر می‌دهد و می‌گوید پس از مدتی از گذشت سانحه، برای اولین بار کورسوی امیدی در دلش ایجاد شده است.

نویسنده بریتانیایی از سانحه‌ای باورنکردنی که برایش رخ داده خبر می‌دهد و می‌گوید پس از مدتی از گذشت سانحه، برای اولین بار کورسوی امیدی در دلش ایجاد شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ایندیپندنت، حنیف قریشی که هفته پیش خبر داده بود دچار سانحه‌ای باورنکردنی شده و حرکت دست‌ها و پاهایش را از دست داده، نوشت برای اولین بار پس از این رویداد کورسوی امیدی در دلش ایجاد شده است.

هفته پیش نویسنده سرشناس «بودای حومه» در پیامی توییتری به مخاطبانش خبر داد که 26 دسامبر و در حالی که برای گردش به رم رفته بود دچار سقوطی شده که به طور کل فلجش کرده است.

این نویسنده 68 ساله در حالی که روی تخت بیمارستانی در پایتخت ایتالیا بستری بود خبر داد وقتی با همسرش در حال پیاده‌روی بود ناگهان دچار سرگیجه شد و در حالی که سعی می‌کند تا سرش را پایین بیاورد به زمین می‌خورد و چند دقیقه بعد غوطه‌ور در خون به هوش آمده و پیچش گردنش در این میان، او را به طور کل فلج کرده است.

از آن روز این نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس و فیلمساز بریتانیایی اخبار احوالش را از روی تخت بیمارستان منتشر می‌کند و هر بار توضیح داده است که حرکتش محدود مانده و نگران است دیگر نتواند قلم به دست بگیرد و بنویسد.

وی در یکی از توییت‌هایش که سه‌شنبه منتشر شد نوشت زندگی نباتی دارد اما احساس می‌کند کمی اوضاع دارد بهتر می‌شود.

وی نوشت: 4 فیزیوتراپیست ایتالیایی به اتاقم آمدند و با لباس‌های سفیدشان که خطوط نارنجی زیبایی داشت من را چرخاندند و روی لبه تخت نشاندند و پاهایم را روی زمین گذاشتم. احساس غرور و شگفتی و به طوری باورنکردنی سرگیجه داشتم.

وی افزوده است: 14 یا 15 ساله بودم که تصمیم گرفتم نویسنده شوم. هرگز فکر نمی‌کردم در کار دیگری خوب باشم، و گاهی فکر می‌کنم شاید این انتخاب زودهنگام مرا از خیلی چیزهای دیگر محروم کرده باشد. شاید می‌توانستم آرایشگر، معمار یا وزیر دارایی شوم. اما نویسنده هستم و یک هفته دیگر دوباره در این اتاق غم‌انگیز نشسته‌ام، مثل یک دهان پر پچ‌پچ بکتی و تنها کاری که می‌توانم انجام دهم صحبت کردن است، اما می‌توانم گوش هم بدهم.

وی نوشته برای اولین بار روی ویلچر قرار گرفت و تازه توانست اطراف اتاقش را ببیند و از پنجره آسمان ایتالیا را تماشا کند؛ چند درخت، یک تکه ابر و چند پرنده.

در ادامه وی افزوده است: پسر فداکارم کارلو هر روز این یادداشت‌ها را در اینترنت منتشر می‌کند و این تنها چیزی است که جدا از عشق همسر، مرا زنده نگه می‌دارد و به من معنا می‌دهد، زیرا بسیاری از مردم این یادداشت‌ها را می‌خوانند و به من پاسخ می‌دهند. بنابراین شاید حرفه من باقی بماند.

این نویسنده افزوده است برای اولین بار احساس کرد یک بدون کامل دارد نه تکه‌های تصادفی که مانند تخیل مری شلی [در فرانکشتین] به هم چسبیده شده باشند.

قریشی نوشته است برای اولین بار کورسوی امیدی در دلش پدید آمد.

حنیف قریشی که از پدری پاکستانی و مادری انگلیسی زاده شده است در آثارش بیشتر به نژاد، ملی‌گرایی، مهاجرت و جنسیت می‌پردازد. وی که در انگلستان متولد شده در کینگز کالج لندن فلسفه خواند و همیشه بزرگ‌ترین مشکل خود را اختلاف فرهنگی میان افراد می‌دانست. او کار خود را با نمایشنامه نویسی آغاز کرد و نخستین نمایشنامه‌اش سال 1976 راهش را به صحنه گشود و با اولین فیلمنامه‌اش با عنوان «ماشین لباس‌شویی زیبای من» به شهرت رسید و نامزدی اسکار فیلمنامه را کسب کرد. وی سال 1990 اولین رمانش «بودای حومه» را نوشت که جایزه ادبی ویتبرد همان سال را از آن خود کرد و 2 سال بعد فیلمی 4 قسمتی با اقتباس از آن را برای بی‌بی‌سی ساخت. دومین رمان وی «عشق سال‌های غم» سال 1997 و «نزدیکی» سال 1998 منتشر شدند و سال 2001 فیلمی با اقتباس از آن به کارگردانی پاتریس شرو ساخته شد.

دیگر رمان‌های وی شامل «هدیه گابریل» در سال 2001، «پیکر» سال 2003، «چیزی برای گفتن به تو» سال 2008، «آخرین کلمه» سال 2014 و «هیچ چیز» در سال 2017 بوده‌اند. جدیدترین رمان وی «چه رخ داد؟» سال 2019 منتشر شده بود و مجموعه داستانی «او گفت» وی نیز همان سال به بازار آمده بود. شماری از کتاب‌های وی به فارسی نیز ترجمه شده است.