شنبه 3 آذر 1403

وقتی پیامبر، عبدالله سهمی را بخشید

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
وقتی پیامبر، عبدالله سهمی را بخشید

روزی که پیامبر (ص) و مسلمانان پیروزمندانه وارد مکه شدند، این‌مرد ناسزاگو فرار کرد. بعد از مدتی خدمت پیامبر (ص) آمد و مسلمان شد و از گذشته نادرست خویش عذرخواهی نمود. پیامبر، عذر او را پذیرفت.

روزی که پیامبر (ص) و مسلمانان پیروزمندانه وارد مکه شدند، این‌مرد ناسزاگو فرار کرد. بعد از مدتی خدمت پیامبر (ص) آمد و مسلمان شد و از گذشته نادرست خویش عذرخواهی نمود. پیامبر، عذر او را پذیرفت.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «پیام پیامبر» نوشته سیدمحمدتقی حکیم یکی از آثار نبوی بازار نشر است که سال 1398 ویراست جدید آن توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شد و این‌نوبت چاپش در واقع یازدهمین‌نوبت چاپ آن محسوب می‌شد.

چاپ‌های اول تا سوم این‌کتاب طی سال‌های 60، 61 و 62 توسط انتشارات اسلامی منتشر شدند و پس از آن، چاپ این‌کتاب توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی دنبال شد. نویسنده اثر می‌گوید در کتاب خود به شرح زندگی و شخصیت ممتاز حضرت مصطفی (ص) پرداخته است. «پیامبر پیامبر» سه‌بخش اصلی دارد که از نظر بازه زمانی، بخش اول مربوط به تولد تا بعثت، بخش دوم از بعثت تا هجرت و بخش سوم هم از هجرت تا شهادت پیامبر را شامل می‌شوند. در دو بخش دوم و سوم، مزایای اخلاقی و شرح بیاناتی از پیامبر هم درج شده است.

بخش اول کتاب، «زندگی‌نامه پیامبر (ص)» است که این‌عناوین را در بر می‌گیرد:

سال اول هجری، سال دوم هجری، سال سوم هجری، سال چهارم هجری، سال پنجم هجری، سال ششم هجری، سال هفتم هجری، سال هشتم هجری، سال نهم هجری، سال دهم هجری، سال یازدهم هجری، همسران پیامبر (ص) و فرزندان پیامبر (ص).

مخاطب در بخش دوم کتاب با عنوان «محاسن اخلاقی پیامبر (ص)» با این‌عناوین روبروست: «مهربانی»، «گذشت»، «جود و کرم»، «شجاعت»، «حیا و چشم‌پوشی»، «خوش‌رفتاری با مردم»، «صله رحم»، «تواضع»، «عدالت، امانت، راستگویی»، «وقار، خاموشی، عفت»، «فصاحت و بلاغت»، «نظافت و پاکیزگی»، «زهد پیامبر»، «عبادت»، «خوف از خدا»، «استقامت» و «قاطعیت».

سومین بخش کتاب هم با عنوان «گفتار پیامبر (ص)» دارای این‌عناوین است:

انسان عاقل، مکرکنندگان، خشم، تهمت ناروا، ایمان به قرآن، ایمان محکم، یوم‌الحساب، سه عامل مهم، بپرسید، احترام به سبب ترس، بدبختی، بدترین مردم، نیکوکاری، دوستدار خدا، بی‌نیازی و توانگری، برنامه پیامبران، بهترین کارها، پاداش احسان، پاداش در دو جهان، پناهگاه، اسلام کامل، چشم دوختن به مال مردم، حزم، خدا دوست دارد، خشنودی خلق، دوست نایاب، دانش، دروغ، دست همان دست است، دنیا، راه رستگاری، راه نجات، مقامات عالی، رحم کنید، استدعا و تمنا، ریاکار، زهد، زیبایی، تظاهر، ستودن بدکار، سستی، سودمند بودن، نشانه‌های مومن، عالم بی‌عمل، علم یا عبادت؟ فداکاری، قسم، کار با کاردانی، کارهای برجسته، کسب حلال، گرگ‌ها، چشمان گریان در قیامت، مدارا با مردم، مکارم اخلاقی، اعمال خیر، انسان تنبل، موجبات هلاکت، نادانی، نزدیک‌ترین افراد به پیامبر (ص)، نعمت تمام دنیا است، نقد و نسیه، اعمال نیک، انابه بر گناه، همه‌پسند.

در قسمت‌هایی از این‌کتاب می‌خوانیم:

***

عبدالله سهمی؛ این‌شخص در مکه به پیامبر (ص) ناسزا گفت و درباره آن حضرت سخنان ناروایی اظهار کرد. روزی که پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان پیروزمندانه وارد مکه شدند و دشمنان اسلام خوار و ذلیل گشتند، این‌مرد ناسزاگو فرار کرد. بعد از مدتی خدمت پیامبر (ص) آمد و مسلمان شد و از گذشته نادرست خویش عذرخواهی نمود. پیامبر، عذر او را پذیرفت و او را بخشید. عبدالله سهمی در این هنگام ابیاتی سرود که ترجمه آن‌ها چنین است:

«ای پیامبر بزرگ! زبان من بسته و هلاکت مرا در بر گرفته است. من با شیطان در روش‌های گمراهانه مسابقه دادم. وای بر کسی که تمایلات شیطانی در او پدید آید. گوشت و استخوان و دلم، با ایمان کامل گواهی می‌دهد که خدایی هست و تو ماموری که مردم را از عذاب او بترسانی.»

عبدالله سهمی در جای دیگر، ضمن اشعاری که ترجمه آن‌ها در زیر می‌آید، چنین می‌گوید: «ای پیامبر! من از کارهایی که انجام داده‌ام پوزش می‌خواهم؛ زیرا در گمراهی سرگردان بودم. مرا ببخش که بی‌توجهی پدر و مادرم مرا به لغزش و زشتی‌ها کشانید. تو پیامبر (ص) بخشنده و مهربان هستی. گواهی می‌دهم که دین تو راست و حق است و تو میان مردم دارای شخصیت بارزی می‌باشی.»

***

پیامبر (ص) با آن هیبت و متانتی که داشت مردی متبسم و خوشرو بود. با اصحاب خود به گفت و شنود می‌پرداخت، با آنان شوخی می‌کرد، با کودکان بازی می‌نمود و آنان را در دامن خود می‌نشانید.

پیامبر (ص) دعوت شخص آزاد با بنده یا کنیز و تهی‌دست را می‌پذیرفت. از بیماران حتی در دورترین نقطه شهر مدینه، عیادت می‌کرد. در تشییع جنازه شرکت می‌نمود. اگر کسی از آن حضرت عذرخواهی می‌کرد، عذر او را می‌پذیرفت. در خوراک و پوشاک بر غلامان و کنیزان خویش برتری نداشت و هنگامی که شخص آزاد یا غلام و کنیزی از آن حضرت حاجتی داشت، به سرعت اقدام می‌کرد.

انس بن مالک می‌گوید: «اگر پیامبر (ص) یکی از اصحاب خود را تا سه روز نمی‌دید، احوال او را می‌پرسید. اگر به سفر رفته بود برای او دعا می‌کرد و چنانچه مسافرت نکرده بود به دیدن او می‌رفت و اگر مریض بود از او عیادت به عمل می‌آورد.»

پیامبر (ص) هیچ‌گاه نمی‌پذیرفت که خود سوار و یک نفر پیاده همراه او باشد، بلکه او را همراه خود سوار می‌نمود و اگر قبول نمی‌کرد به او می‌فرمود که زودتر برو و در مقصد منتظر من باش تا خودم را به تو برسانم.

روزی قومی از اهل مدینه، پیامبر (ص) و پنج‌نفر از اصحاب او را برای صرف غذا دعوت کردند. پیامبر (ص) دعوت آنان را اجابت فرمود. در بین راه که می‌رفتند، یکی از اصحاب به آنان برخورد و آنان را همراهی نمود. هنگامی که به خانه آن قوم نزدیک شدند، پیامبر (ص) به او فرمود که این قوم تو را دعوت نکرده‌اند. در اینجا بنشین تا با آنان درمورد تو صحبت کنم و برای ورود تو اجازه بگیرم.

پیامبر (ص) با جمعی از اصحاب به سفر می‌رفتند. در بین راه برای تهیه غذا، خواستند گوسفندی بکشند. یکی از همراهان گفت: «ای پیامبر خدا! ذبح این گوسفند با من!» دیگری گفت: «کندن پوست آن به عهده من!» شخص دیگر گفت: «پختن آن را به من واگذارید.» سپس پیامبر (ص) فرمود: «جمع‌کردن هیزم نیز با من باشد.»

***