وقتی یک شغل خوب، حس بدی دارد
همه ما با مفهوم فرسودگی شغلی یا burnout آشنا هستیم و احتمالا تجربه کردهایم که فشار کاری بیش از حد، انرژی و توانمان را تحلیل میبرد. اما تا به حال در موقعیتی کاملا برعکس قرار گرفتهاید؟ شده شغلی داشته باشید که از نظر دیگران «فوقالعاده» است، اما خودتان احساس کنید استعدادها و تواناییهایتان دارد هدر میرود و هر روزتان تکرار دیروز است؟
این حس رکود و پوچی، که علائمی مشابه فرسودگی دارد، عارضه کمتر شناختهشدهای به نام «فرسایش شغلی» (Rust Out) است که میتواند به همان اندازه مخرب و آسیبزننده باشد. در جدول، تفاوتهای فرسودگی شغلی و فرسایش شغلی به طور مختصر بررسی شده است. حالا که تفاوتهای کلیدی این دو عارضه را شناختیم، میتوانیم با روایت یک تجربه، این پدیده را بررسی کنیم و به دلایل و راهکارهای عملی مقابله با آن بپردازیم.
عارضه کاری کلافهکننده
من قبلا 12 سال در حوزه بانکداری مشغول به کار بودم و در تمام آن سالها روند کند کارها و لایههای متعدد بوروکراسی برای پیشبرد هر پروژهای به شدت کلافهام میکرد.
بانکداری صنعت بهشدت قانونمندی است و با اینکه پیروی از آن همه مقررات، نشانه عملکرد درست بانک است، اما این روند برای من فرساینده بود. همیشه خسته و تحلیل رفته و بیانرژی بودم. این علائم بسیار شبیه به فرسودگی شغلی هستند، اما من دچار فرسودگی شغلی نبودم. چون سازمانی که در آن کار میکردم همیشه بهعنوان «یکی از بهترین محیطهای کاری» انتخاب میشد، بیش از حد کار نمیکردم یا شبها تا دیروقت در محل کارم نبودم و تعادل خوبی بین کار و زندگیام وجود داشت، پس دلایل رایج فرسودگی شغلی درباره من صدق نمیکرد. نمیتوانستم بفهمم چرا «شغل عالی» من چنین حس بدی به همراه دارد. مدت زیادی گذشت تا متوجه شدم که در واقع من دچار عارضهای به نام «فرسایش شغلی» شده بودم.
هزینهبرای فرد و سازمان
معنای لغوی عبارت Rust Out پوسیدن و از کار افتادن در اثر زنگزدگی است. چرا این نام را روی این عارضه گذاشتهاند؟ چون فرسایش شغلی نوعی از فرسودگی است که به دلیل استفاده نکردن از مهارتها و استعدادهای منحصر به فردتان در محیط کار، نبودن فرصتهای یادگیری و در نهایت بیزاری از وظایف تکراری که خلاقیت شما را از بین میبرد، به وجود میآید. این وضعیت نهتنها به آرامش و سلامت روان کارکنان آسیب میزند، بلکه برای کارفرمایان هم هزینهبر است.
طبق گزارش مشارکت کارکنان موسسه گالوپ، در سال 2024 فقط 21 درصد کارکنان سراسر جهان به کار خود علاقه داشتند و با اشتیاق سر کار حاضر میشدند و خود را متعهد میدانستند. این آمار برای مدیران از این هم نگرانکنندهتر است، چون مشارکت مدیران جوان زیر 35 سال 5درصد و مدیران زن 7درصد کاهش یافته است.
اگر احساس میکنید ممکن است شما هم دچار فرسایش شغلی شده باشید، این راهکارها میتوانند به کمکتان بیایند:
انرژی خود را پایش کنید
یکی از بزرگترین عوامل فرسایش شغلی، صرف انرژی برای کارهایی است که با استعدادها و مهارتهای ذاتی شما همسو نیستند.
براساس تجربه شخصی و حرفهای من، یک راه ساده برای کشف استعدادهای منحصر به فردتان توجه به سطح انرژی است. هر فعالیت شغلی در نهایت در یکی از این سه دسته جای میگیرد: انرژیخوار (energy suckers)، خنثی (energy stallers) و انرژیزا (energy surgers).
فعالیتهای انرژیخوار آن دسته از کارهایی هستند که الزاما سخت نیستند، اما در عین سادگی هم انجام دادنشان به تلاشی طاقتفرسا نیاز دارد. فعالیتهای خنثی موذیتر هستند و تشخیصشان سخت است، چون انرژی شما را در حالت خنثی نگه میدارند. انرژیخوار نیستند و از انجامشان خسته نمیشوید، اما انگیزهبخش و انرژیزا هم نیستند.
فعالیتهای انرژیزا همان حد ایدهآلی است که همه ما به دنبالش هستیم. پروژههایی که با وجود چالشبرانگیز بودن، احساس فوقالعادهای میدهند. شما را در کار غرق میکنند و باعث میشوند خلاقترین نسخه از شما مجال ظهور پیدا کند. برای پایش انرژی ببینید چه درصدی از زمانتان برای هرکدام از این سه دسته صرف میشود.
حذف، واگذاری یا برونسپاری کنید
بعد از پایش انرژی ببینید چه کارهایی را میتوانید حذف، واگذاری یا برونسپاری کنید. کارهایی را که بیشترین انرژی را از شما میگیرند، در اولویت حذف قرار دهید. اینها معمولا آن دسته از وظایفی هستند که ماهها یا سالها پیش پذیرفتهاید و از روی عادت همچنان انجامشان میدهید. برای خود من، این کارها شامل بررسی گزارشهای قدیمیای بود که دیگر کسی به آنها توجه نمیکرد. اگر کاری با ارزشها و اولویتهایتان همخوانی ندارد، زمان حذف آن فرا رسیده است.
اگر نمیتوانید کاری را حذف کنید، بررسی کنید ببینید امکان واگذاریاش وجود دارد؟ در یکی از روزهایی که تمام روز جلسات پی در پی داشتیم، متوجه شدم دو نفر از اعضای تیمم هم در آن جلسه حضور دارند. آن دو توانایی مدیریت جلسات و تصمیمگیری را داشتند، اما حضور من به عنوان مدیر باعث شده بود همه منتظر نظر من بمانند، پس جلسه را به آن دو سپردم و خودم آنجا را ترک کردم. این سوال را از خود بپرسید: «حضور من در کدام جلسات، به جای ارزشافزایی از ارزش کار تیمی کم میکند؟» با جواب این سوال موارد بیشتری برای واگذاری پیدا میکنید.
حالا اگر حذف یا واگذاری ممکن نیست، ببینید امکان برونسپاری وجود دارد یا نه. من در طول کارم در شرکتهای مشاوره و تکنولوژی به قدرت برونسپاری پی بردم؛ از تامین میان وعده برای دفتر گرفته تا سپردن فعالیتهای بازاریابی به پیمانکاران.
مدافع استعدادهایتان باشید و توانمندیهایتان را به دیگران نشان دهید
پس از آن که کارهای انرژیزای خود را شناسایی کردید، این وظیفه شماست که استعدادها و علاقهمندیهایتان را به روشنی با مدیران و همکارانتان در میان بگذارید.
مدیران نمیتوانند ذهن شما را بخوانند. هر چه بیشتر درباره کارهایی که برایتان ارزشمند هستند صحبت کنید و از آنها بخواهید که در فرصتهای مناسب شما را در نظر داشته باشند، احتمال اینکه سر بزنگاه یاد شما و تواناییهایتان بیفتند بیشتر میشود.
این تغییر یکشبه اتفاق نمیافتد، اما با گفتوگوهای مداوم ممکن میشود. خبر خوب این است که چندین نفر از مراجعان من تنها با همین گفتوگو کردن درباره انرژی و استعدادهایشان، توانستهاند در همان شرکتی که دوستش داشتند بمانند و فقط نقش خود را به کاری لذتبخشتر تغییر دهند.
ببینید زمان تغییر شغل فرا رسیده است؟
گاهی همه این خودکاویها ما را به یک دوراهی غیرمنتظره میرساند: آیا در مسیر شغلی درستی هستم یا برای غلبه بر فرسایش شغلی به تغییر بزرگتری نیاز دارم؟
البته که همیشه بهتر است اول برای بهبود محیط کار فعلی خود تلاش کنید، اما با این سوالها میتوانید بهتر و دقیقتر برای ماندن یا رفتن تصمیم بگیرید:
آیا این سازمان با ارزشهای بنیادین من همسو ست؟
آیا با شیوه تصمیمگیری رهبران سازمان موافقم؟
چقدر برای ایجاد تغییراتی که میخواهم، تلاش کردهام؟
آیا مرزهای ضروری برای صرف زمان و انرژیام را مشخص و به دیگران اعلام کردهام؟
اگر به این نتیجه رسیدید که ارزشهای شما با سازمان همسو نیست و با وجود تلاشهایتان تغییری حاصل نشده، شاید وقت آن رسیده باشد که به دنبال فرصتهای تازهای بگردید.
اگر با افزایش بهرهوری و بهزیستی و مشارکت بتوانید بر فرسایش شغلی غلبه کنید، نه تنها به آرامش میرسید و شکوفا میشوید، بلکه به سودآوری و موفقیت سازمان هم کمک میکنید.
توجه داشته باشید که فرسایش شغلی اغلب موذیتر از فرسودگی است، چون از بیرون همه چیز خوب به نظر میرسد؛ حقوق مناسب، حجم کاری معقول، عنوان شغلی خوب، محیط کاری برجسته.
اغلب ما در چنین شرایطی احساس گناه میکنیم، چون فکر میکنیم نارضایتی از چنین وضعیت خوبی ناشکری است و مشکل را در خود جستوجو میکنیم که فقط با تشدید بدحالیمان ما را وارد چرخهای معیوب میکند. در صورتی که شناخت این پدیده به ما کمک میکند بدانیم این احساس رکود یک مشکل واقعی است و میتوان برای آن راهحل پیدا کرد.
پس با پایش سطح انرژیتان به خودآگاهی برسید. وظایف انرژیخوار را تا حد ممکن حذف، واگذار یا برونسپاری کنید. از علایق و استعدادهایتان با مدیرانتان صحبت کنید و آگاهانه به دنبال پروژههای چالشبرانگیز باشید و در نهایت حواستان به ارزشهایتان باشد. اگر محیط کاری شما با ارزشهایتان همخوانی ندارد، شجاعت تغییر را داشته باشید.
منبع: Fast Company