چهارشنبه 7 آذر 1403

پرستار جوان به دام پیرزن باهوش افتاد!

وب‌گاه گسترش مشاهده در مرجع

پرستار خانگی که با خوراندن داروی بی‌هوشی به سالمندان اموالشان را سرقت می‌کرد، تصور نمی‌کرد از سوی آخرین طعمه‌اش دستگیر شود.

اوایل آبان مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و از سرقت خانه مادرش خبر داد: «مادرم پیر است و نمی‌تواند به تنهایی کارهایش را انجام دهد. از آنجا که من و خواهر و برادرهایم نمی‌توانستیم هر روز به او سر بزنیم، تصمیم گرفتیم برایش پرستار بگیریم.

تا اینکه در فضای مجازی با آگهی یک پرستار خانگی مواجه شدیم که نرخ دستمزد پایین‌تری به نسبت سایر پرستاران داشت و در نهایت این خانم جوان را استخدام کردیم.»

او ادامه داد: همه چیز خوب بود تا اینکه امروز هر چه با مادرم تماس گرفتم پاسخ نداد نگرانش شدم و خودم را به خانه رساندم.

اما کسی در را باز نکرد، مادرم نمی‌تواند به‌خوبی راه برود و از طرفی به پرستارش سفارش کرده بودیم هر زمان که خواست مادرم را بیرون ببرد به ما خبر دهد. نگران شده و با کلیدی که داشتم وارد شدم.

به محض ورود با خانه‌ای به‌هم ریخته و مادرم که بی‌هوش روی صندلی افتاده بود، مواجه شدم.

طلا و وسایل باارزش خانه به سرقت رفته بود و از شهناز، پرستار مادرم خبری نبود. او را به دکتر رساندم و به ما گفتند که مادرم با داروی بی‌هوشی مسموم شده است.

شروع تحقیقات

با شکایت مرد جوان، تحقیقات برای شناسایی پرستار جوان آغاز شد. در نخستین گام مأموران به بررسی مدارک شهناز پرداختند اما مشخص شد که مدارک جعلی بوده است.

بررسی‌ها برای شناسایی پرستار قلابی ادامه داشت و مأموران در این مدت با شکایت‌های مشابه دیگری مواجه شدند.

تمامی مالباختگان با دیدن آگهی استخدام این پرستار خانگی که حقوق دریافتی پایین‌تری از حد معمول داشت با او تماس گرفته و استخدامش کرده بودند.

اما بعد از چند روز، پرستار خانگی با دادن غذا و آبمیوه‌هایی که با داروی بی‌هوشی مسموم شده بود، پیرزن و پیرمردها را بی‌هوش کرده و وسایل خانه را به سرقت برده بود.

دستگیری سر بزنگاه

تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل صدای فریادهای کمک پیرزنی اهالی ساختمانی در شمال تهران را از خانه‌هایشان بیرون کشید.

زن همسایه درخواست کمک داشت و مدام فریاد می‌زد که پرستارم می‌خواهد مرا بکشد.

با حضور همسایگان، پرستار جوان بازداشت شد و پیرزن تنها در تحقیقات گفت: دخترم صبح سر کار می‌رود و شب برمی گردد به همین دلیل من در خانه تنها هستم.

دخترم برای اینکه تنها نباشم و کسی کارهایم را انجام دهد، برایم پرستاری پیدا و او را استخدام کرد.

شهناز دختر مهربان و خوبی به نظر می‌آمد اما من به هر غریبه‌ای شک دارم. از طرفی در روزنامه‌ها و سایت‌های خبری خوانده بودم که بعضی از این پرستارها سارق هستند.

او ادامه داد: به همین دلیل به رفتارهای شهناز اعتمادی نداشتم، هر غذایی هم درست می‌کرد می‌گفتم خودش اول بخورد بعد من می‌خوردم. روز حادثه برایم آبمیوه می‌ریخت که دیدم چیزی داخل آبمیوه‌ام ریخت.

من هم به روی خودم نیاوردم و زمانی که پرستار به اتاق خواب رفت، فوراً آبمیوه را دور ریختم و خودم را به خواب زدم. همان‌طور که حدس می‌زدم شهناز سارق از آب درآمد و وقتی دید من خوابیده‌ام سراغ کشوی طلاها رفت. من هم سریع خودم را به راه پله‌ها رساندم و از همسایه‌ها کمک خواستم.

اعتراف به سرقت

با توجه به شیوه و شگرد زن جوان، این احتمال از سوی کارآگاهان مطرح شد که شهناز همان سارق سریالی زنان و مردان کهنسال است.

بنابراین شاکی‌ها با شهناز مواجهه حضوری شده و زمانی که او را شناسایی کردند زن سارق ناچار به سرقت‌های سریالی اعتراف کرد.

او در تحقیقات گفت: وضع مالی خوبی نداشتم و دنبال راه چاره‌ای بودم. یک روز که سوار مترو شده بودم، متوجه دو زن میانسال شدم که با هم مشغول صحبت بودند.

یکی از آنها برای دیگری تعریف کرد که پرستاری استخدام کرده و پرستار با آبمیوه مسموم او را بی‌هوش کرده و طلاهایش را سرقت کرده است. حرف‌های زن میانسال، جرقه‌ای در ذهن من زد و با خودم گفتم می‌توانم به این شیوه و شگرد پولدار شوم.

از طریق یکی از دوستانم، مردی را پیدا کردم که مدارک جعلی می‌فروخت. مدارک هویتی را از او خریداری کردم و با همان مدارک به‌عنوان پرستار مشغول به کار شدم.

به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، پرستار جوان در اختیار پلیس قرار داده شد و تحقیقات در خصوص شناسایی سایر مالباختگان احتمالی، ادامه دارد.