پشت پرده حمله گازانبری آشنا به حاتمیکیا / سلام بر ابراهیم!
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو - مهدی عبدالعلیپور؛ حاتمیکیا مصداق واقعی یک هنرمند است، او هم مانند دیگران به واسطه دغدغههای شخصی اش فیلم میسازد، اما حدیث نفس نمیگوید، تعهدات شخصی اش همان مسائل روز جامعه است، فیلم هایش به مانند اغلب آثار سفارشی خشک و بی روح نمیشود چرا که با اعتقاد فیلم میسازد، حاتمیکیا فیلم هایش را زندگی میکند، حتی منتقدانش هم میدانند که او شعار نمیدهد، سیاهنمایی...
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو - مهدی عبدالعلیپور؛ حاتمیکیا مصداق واقعی یک هنرمند است، او هم مانند دیگران به واسطه دغدغههای شخصی اش فیلم میسازد، اما حدیث نفس نمیگوید، تعهدات شخصی اش همان مسائل روز جامعه است، فیلم هایش به مانند اغلب آثار سفارشی خشک و بی روح نمیشود چرا که با اعتقاد فیلم میسازد، حاتمیکیا فیلم هایش را زندگی میکند، حتی منتقدانش هم میدانند که او شعار نمیدهد، سیاهنمایی نمیکند، قهرمان هایش دروغین نیستند، کمتر کارگردانی در سینمای ایران پیدا میشود که همچون ابراهیم فارغ از جامعه، هویت ملی و فرهنگ دینی خود نباشد، او همواره در عرصههایی قدم گذاشته که کمتر کسی جرئت ورود به آنها را داشته است، خروج هم یکی از این عرصه هاست.
شروع خروج مژده یک اثر بینظیر را میدهد، میزانسن عالی، دوربین و شاتهای خوب، مخاطب را شگفت زده میکند، شخصیت پردازی رحمت (فرامرز قریبیان) به درستی صورت گرفته است و بیننده میپذیرد که او صرفا یک کشاورز است و کاری به کارکسی ندارد، اما ظلم را هم تحمل نمیکند، پیرمردی که وقتی بالگرد رئیس جمهور بخشی از محصولاتش را خراب میکند ابتدا به اعتراض میرود، ولی وقتی می - فهمد بالگرد حامل رئیس جمهور است سکوت میکند بنابر مصلحت یا احترام یا هرچیز دیگری، اما مسلما ترس نیست.
همین رحمت صبور از یک جایی به بعد دیگر صبر نمیکند، خروج میکند تا حرفش را بزند، حقش را بگیرد، نه تنها حرفهای خود بلکه درد دل تمام ملت را بگوید، سخنانی که سالها درون سینهها مانده است، فریاد مردمی که تا آمدند سخن بگویند ظالمان متهمشان کردند به اغتشاش، مقابله با نظام و... همچنین تعدادی مگس روی زخم مانند بی بی سی و... از مطالبات به حقشان سو استفاده کردند و نگذاشتند که حق به حق دار برسد، رحمت در این فیلم شاید نماد و رهبر اعتراض درست و به حق باشد در صحنهای خطاب به جوانانی که قصد تخریب ماشینهای دولت را دارند میگوید: «با اون ماشینا چیکار دارید اونا مال ماست»
یا در مواجهه با خبر استقبال مردم از آنها میگوید که هیچکس به ما ملحق نمیشود ما فقط میخواهیم حرفمان را بزنیم.
خروج حرف دل مردم را میزند، مخاطب با دیدن فیلم دلش خنک میشود، در صحنههایی بیننده بی اختیار دست میزند و تشویق میکند چرا که حس میکند خودش آن جمله را خطاب به فلان مسئول گفته است و نهایتا در پایان ایستاده فیلم را تشویق میکند.
باید این حقیقت را هم بیان کرد که فیلم در بعضی موارد متوسط وگاهی ضعیف ظاهر میشود، در برخی صحنهها بار انتقال پیام فیلم کاملا بر عهده دیالوگ است که بیشتر به وعظ و خطابه تبدیل میشود و توی ذوق میزند به عنوان مثال در صحنه مواجهه کشاورزان با فرماندار یکی از آنها میگوید: " پدری پسرش را قربانی امنیت کشور کرد، اگر سیستم به او ظلم کند آیا راهی جز این خروج باقی میماند؟ ".
بازی شخصیت اصلی که بر عهده فرامرز قریبیان بود بی عیب و نقص، هنرمندانه و قابل ستایش بود، اما نقطه ضعف فیلم ایفای نقش ضعیف برخی بازیگران فرعی است، چرا که مخاطب با توجه به سوابق و پیش فرضهای ذهنی موجود به بازیگر مینگرد. انتخاب بازیگر یکی از نقاط ضعف فیلم بود مخصوصا نقش مشاور رئیس جمهور که ناخودآگاه مخاطب را به یاد فیلمهای کمدی میانداخت و به هیچ وجه نقشش باور پذیر نبود.
تکنیک خوب و استفاده حرفهای از هلی شات و جلوههای گرافیکی تا انتها پابرجاست، داستان فراز وفرود دارد، کمدی دارد، درام دارد بنابراین روایت به خوبی مخاطب را تا انتها میکشاند، پیرنگ درست طرح ریزی شده و همین عامل باعث میشود قصه کاملا باور پذیر باشد و بیننده اندکی هم در صحت آن شک نکند.
خروج را باید مستقل از دسته بندیهای سیاسی و باندبازیها دید، خروج از مردم و متعلق به مردم است، بازهم میگویم خروج حرف دل مردم است پس بر دل مردم مینشیند، این که رئیس فلان روزنامه وابسته به اصطلاح اعتدالی بگوید"دورهات گذشته مربی" یا "سقوط حاتمیکیا" و چنان تند علیه ابراهیم بنویسد که بوی گند غرض ورزی از متنش بلند باشد حاصل همین کار درست حاتمیکیاست که کنار مردمش ایستاده است و اگر این فیلم را علیه رئیس جمهور قبلی میساخت سیل تشویقها و تحسینها به سویش روانه میشد و در همین رسانههایی که اکنون او مذمت میشود مدام تبلیغش را میکردند.
خروج قطعا ضعف دارد، قطعا قابل نقد است، اما کدام کارگردان بزرگی را سراغ دارید که همه آثارش در یک سطح باشد، جالب است کسانی حاتمیکیا را نقد میکنند که بهترین فیلمهای همفکرانشان نهایتا خیانت در خانواده را نشان میدهد، اغلب فیلم هایشان خالی از عواطف و معنویات انسانی است، اما در فیلمهای ابراهیم حادثهای اتفاقی نمیافتد مگر این یکی از صفات روحی انسان معرفی شود.
خروج نیاز امروز جامعه است، حاتمیکیا پا در عرصهای گذاشته است که کمتر کسی دردسرش را به جان میخرد. منصفانه اگر بنگریم فیلم هم سرگرم کننده است هم عمیق است هم پیام دارد هم به فرم میرسد البته ضعفهایی هم دارد، آری پس از مواجهه با خروج باید به حاتمیکیا گفت: «دورهات گذشته مربی» و دورهی استادیت آغاز شده است. سلام بر ابراهیم، تو اکنون «استاد»ی.