پنجعلی: بازوبند کاپیتانی آسیا افتخار برزگی بود
تهران - ایرنا - پیشکسوت پرسپولیس گفت: بستن بازوبند کاپیتانی ستارگان آسیا افتخار بزرگ برای من و فوتبال ایران بود، با تیم 90 قهرمان پکن شدیم، به تیم منتخب آسیا دعوت شدم و در حضور تمام ستارگان آسیا مقابل چهرههای صاحب نام اروپاییها بازوبند کاپیتانی را بر دستان بستم.
کاپیتان ستارگان آسیا، این افتخار در تمام تاریخ فوتبال ایران فقط و فقط به یک ایرانی رسیده و آن کسی نیست جز «محمد پنجعلی». او بدون شک یکی از برترین مدافعان تاریخ فوتبال ایران محسوب میشود، مدافعی که عبور از وی برای هر مهاجمی آرزوی بزرگ بود.
مدافع سالهای دور قرمزپوشان در روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار ورزشی ایرنا حرفهای جالبی بر زبان آورد. متن گفت گو با «محمد پنجعلی» در زیر از حضورتان خواهد گذشت.
چطور شد فوتبالیست شدید؟
بچه نظامآباد بودم، آنجا زمینی بود که به باغ کلاغها شهرت داشت، درختهای بلندی داشت و قبرستان یهودیهای نیز بود، آنجا میرفتیم فوتبال بازی میکردیم. «ناصر ابراهیمی» بچه محلمان بود، یک شب رفتم زنگ خانهشان را زدم.
به او چی گفتید؟
گفتم میخواهم فوتبالیست شوم.
جواب «ناصر ابراهیمی» به شما چی بود؟
گفت چند دقیقه صبر کن، رفت از داخل خانه سوییچ ماشینش را آورد، از داخل صندوق عقب یک توپ بیرون آورد و گفت اگر بتوانی 100 تا روپایی بزنی تو را باشگاه خواهم برد.
100 تا روپایی را زدید؟ به راحتی، وقتی تعداد روپاییهایم به عدد 100 رسید ناصرخان ابراهیم گفت بچه فردا ساعت 3 زمین برق تهران واقع در میدان شهدا باش. منم فردا رفتم سر تمرین، یک هفتهای تمرین کردیم و قرارداد امضا کردیم. هیچ وقت اولین جملهای که ابراهیمی پس از عقد قرارداد به من گفت را فراموش نمیکنم.
چه جملهای گفت؟
گفت تو استعداد فوقالعادهای داری و میتوانی به تیم ملی برسی، فقط قدر خودت را بدان و خوب تمرین کن که موفقیت انتظار تو را میکشد.
از برق تهران به تیم ملی جوانان دعوت شدید؟
من با نوجوانان و جوانان برق تهران قهرمان تهران شدم، اوفارل سرمربی تیم ملی جوانان بود و مرا دعوت کرد، سال 1352 بود.
همان سالی که شهرآورد معروف برگزار شد؟
من آن روز در ورزشگاه حضور داشتم و پیروزی 6 بر صفر پرسپولیس مقابل استقلال را از نزدیک تماشا کردم، یک برد رویایی برای من بود.
پرسپولیس و استقلال شما را میخواستند اما به ابومسلم رفتید؟
بازیکن تیم ملی جوانان بودم که «علی پروین» به من پیشنهاد حضور در پرسپولیس را داد، «حسن روشن» نیز گفت بیا استقلال. با «ناصر ابراهیمی» حرف زدم و ایشان گفت تو جوان 16 ساله هستی که نیاز به تجربه بیشتر داری و اگر به پرسپولیبس بروی ممکن است استعدادت از بین برود. با «علی پروین» حرف زدم و شرایط را برای او بازگو کردم، از ابومسلم پیشنهاد داشتم و آنجا رفتم تا با پختگی کامل قرمزپوش شوم.
شما در سن 18 سالگی حضور در جام جهانی را تجربه کردید؟
برای جوانی مثل من رفتن به بزرگترین و مهمترین رویداد ورزشی جهان یک افتخار بزرگ و فراموش نشدنی بود که دنیایی تجربه برایم به همراه داشت، اگرچه فرصت حضور در میدان را نداشتم، اما هیچ وقت آن روزهای به یادماندنی از خاطرهام نمیرود.
بازی کردن در آن تیم رویایی آسان نبود؟
بله، تیم ملی بازیکنان بزرگ و فوقالعادهای داشت که هر کدام برای خود نام بزرگی در فوتبال داشتند و حق آنها بود که بازی کنند. من توقعی نداشتم با حضور بهترینهای ایران به میدان بروم.
نخستین بازی شما در پرسپولیس مصادف شد با خداحافظی «رضا وطنخواه»، درست است؟
دقیقه 42 بود که من جای این اسطوره بزرگ پرسپولیس به میدان رفتم، اگرچه پست من دفاع وسط بود اما به عنوان مدافع چپ انجام وظیفه کردم. این وضعیت مدتها برای من ادامه داشت تا اینکه «بیژن ذوالفقارنسب» از فوتبال خداحافظی کرد و من در همان پستی قرار گرفتم که آشنایی کامل داشتم. از همان روز و در سن 18 سالگی دفاع وسط پرسپولیس شدم.
و کاپیتان آسیا هم شدید؟
این یک افتخار بزرگ برای من و فوتبال ایران بود، با تیم 90 قهرمان پکن شدیم، به تیم منتخب آسیا دعوت شدم و در حضور تمام ستارگان آسیا مقابل چهرههای صاحب نام اروپاییها بازوبند کاپیتانی را بر دستان بستم.
اولین پولی که از پرسپولیس گرفتید چقدر بود؟
60 هزار تومان با آن پول از «علی پروین» یک اتومبیل (بامو) خریدم، البته ماشین خراب بود و مجبور بودم هر روز هل بدهم در نهایت این ماشین را با ضرر فروختم.
بهترین خاطره از روزهای حضور در پرسپولیس؟
بازی با استقلال که سه بر صفر برنده شدیم. من در هنگام گل نخست پرسپولیس توپ را از خط دفاعی فرستادم، «ناصر محمدخانی» که سرعت فوقالعادهای داشت مدافع استقلال را جا گذاشت و او ناچار به انجام خطای پنالتی شد و «شاهرخ بیانی» گل زد. گل سوم پرسپولیس نیز با دخالت من صورت گرفت، در حضور 5 بازیکن استقلال توپ را استپ کردم و باز به «ناصر محمدخانی» پاس دادم، او نیز همه بازیکنان استقلال را دریبل کرد و گل زد، این پیروزی حسابی به من چسبید.
بدترین خاطره؟
باز هم مربوط به شهرآورد است. در سال 1362 بازی خوبی را مقابل استقلال انجام دادیم و حملات ما خطرناک بود، فرصتهای زیادی برای گلزنی داشتیم اما هیچ کدام از آنها تبدیل به گل نشد تا «پرویز مظلومی» روی یک غفلت دروازه پرسپولیس را باز کند و در اوج ناباوری شکست بخوریم.
مدافعان معمولا اشتباه میکنند، شما اشتباهی انجام دادید که در خاطرتان باقی مانده باشد.
اگر مدافع اشتباه نکند گلی زده نمیشود، من هم اشتباه کردهام اما خدا را شکر هیچ وقت گل به خودی نزدم.
شما از جمله بازیکنانی بودید که «علی پروین» برایتان احترام قائل بود و هیچ وقت مورد نوازشهای خاص وی قرار نگرفتید؟
علی آقا یک روانشناس بزرگ بود، او با همه بازیکنان با توجه به خصوصیات اخلاقیشان رفتار میکرد، وی همیشه به من محبت داشت و البته دارد، پروین شاید با بچهها شوخی میکرد اما بی احترامی و فحاشی در کار نبود و اگر حرفی میزد همه میخندیدند. علی آقا همیشه مرا پنجی صدا میکرد، میگفت ممد پنجی اگر گل بخوریم مقصر تو هستی!
*س_برچسبها_س*