پیری و سالخوردگی مثل عاشقی است
محمدعلی موحد گفت: من معتقدم؛ پیری و سالخوردگی مثل عاشقی میماند تا عاشق نشدهای نمیدانی عشق چیست و تا پیر نشوی نمیدانی پیری چیست؟!
محمدعلی موحد گفت: من معتقدم؛ پیری و سالخوردگی مثل عاشقی میماند تا عاشق نشدهای نمیدانی عشق چیست و تا پیر نشوی نمیدانی پیری چیست؟!
به گزارش خبرگزاری مهر، جشن یکصدمین سالروز محمدعلی موحد دوشنبه اول خرداد در فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزار شد. در این برنامه غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، محمدعلی موحد، اعضای هیئت علمی و پژوهشگران فرهنگستان و خانواده و همکاران موحد حضور داشتند.
حداد عادل در اینمراسم گفت: امروز را روز فرخندهای برای خانواده زبان و ادب فارسی میدانم از آن جهت که بهمناسبت صد سالگی استاد موحد گرد هم آمدهایم. پیشاز اینکه به خود استاد تبریک بگویم از خدا میخواهم که سایه او و سایه سایر استادان بر سر فرهنگ ایرانزمین و جمع فرهنگستان زبان و ادب فارسی مستمر و مستدام باشد. تشکر میکنم از استاد موحد با اینکه میدانم چقدر طبع ایشان با این مراسمها فاصله دارد اما بالاخره به هر کیفیتی بود، اجازه دادند ما چند دقیقهای در خدمتشان باشیم.
وی با اشاره به شخصیت چندوجهی محمدعلی موحد گفت: طبعاً سخن گفتن درباره فضائل استاد موحد وقت مبسوطی میخواهد و فرد توانایی که احاطه به جهات مختلف شخصیت ایشان داشته باشد. ولی بنده وجود ایشان را یک نعمت بزرگ برای کل فرهنگ ایران میدانم و حضورشان را در فرهنگستان افتخار میدانم و خوشحالم که بیش از پنجاه سال است که از ارادتمندان ایشان هستم. آنچه در وجود او متجلی شده عشق و علاقه او به علم و دانستن است. ایشان در صد سالگی با این قامت خمیده روزی نیست اهتمام به کار علمی، فرهنگی و ادبی نداشته باشد. ایشان سالهاست که مشغول ادامه تصیح مثنوی معنوی هستند. کارهای دیگری هم در میدانهای مختلف و متنوع کردهاند که جمع آنها در وجود یک نفر تصورش هم، دشوار است.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ادامه گفت: استاد موحد بیش از هشتاد سال است که وجودش منشأ خلق آثار علمی و فرهنگی در کشور است. در کنار این جنبه علمی؛ ذوق ادبی و اعتدال در فکر و توجه به ظرایف در نگارش، در ترجمه و در سخن گفتن و دقت در کلام برای همه ما درسآموز است. اما آنچه در شخصیت او میدرخشد اخلاق معنوی و انسانی استاد است. هرکس با ایشان آشنایی و سروکار داشته باشد، متوجه خلقیات و روحیه وارسته و ارجمندشان میشود. وجود ایشان کیمیایی است که به همه فضائل دیگر ارزش مضاعف میبخشد.
حداد عادل در پایان گفت: بههرحال ما خدا را شکر میکنیم سایه استادانی چون فتحالله مجتبائی و محمدعلی موحد بر سر ما است و ان شاء الله که ما قدردان باشیم و تلاش کنیم که امثال این استادان بزرگ در آینده در کشور ما به وجود بیاید و وجودشان سایهافکن و ثمربخش باشد.
معتقدم پیری و سالخوردگی مثل عاشقی میماند محمدعلی موحد ضمن تشکر برای برگزاری جشن تولدش گفت: بحثی است که تئوری توطئه چیست و شما امروز البته بعد از صد سال، من را با این تئوری به این مجلس کشاندید. من عریضهای فرستاده بودم خدمت آقای حداد عادل و فکر میکردم امروز برای پیگیری آن جلسه داریم. من معتقدم؛ پیری و سالخوردگی مثل عاشقی میماند تا عاشق نشدهای نمیدانی عشق چیست و تا پیر نشوی نمیدانی پیری چیست؟! بله هر آن مقدار که پیر شدی میتوانی راجعبه پیری حرف بزنی هر قدر که در راه پیش بروی راه را میشناسی.
وی در ادامه درباره اهمیت گونه مرثیه در ادب فارسی گفت: در ادب فارسی بحثی داریم به نام مراثی و در مراثی بحث جالبی داریم درباره خود مرثیه سرایی. بسیاری از شاعران برای خود مرثیه گفتهاند. شیخالشعرا رودکی با سرودن قصیده «مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود» بهنوعی برای خود مرثیهسرایی کرده است و بهنوعی بنیان مرثیهسرایی برای خود را در ادب فارسی گذاشته است. همزمان با او کسایی مروزی نیز با ماده تاریخ تولدش مرثیهسرایی کرده است. در ادب فارسی بسیاری از شاعران برای خود مرثیهسرایی کردهاند. پرسش این است چرا شاعر برای خودش مرثیه میسراید؟
عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ادامه گفت: مرثیه استغاثه است، مرثیه استرحام است. لحن گفته را شما ببینید استغاثه میکند، استرحام میکند که به این روز افتادهام! ببینید. «نهیب مرگ بلرزاندم شب و روز / چو کودکان بدآموز را نهیب دوال». مولانا در بحثهایی که راجع به پیری دارد یک تعبیری دارد که آمده دارد میبرد. مسئله این است تمام مواهب الهی وقتی به آدم میرسد به سنوسال من که میرسد همه مواهب انسان همینجور به صف بر لب بام عمر میایستند، مثل ارکستر. هماهنگ با هم میایستند و پر میکشند و میروند و دیگر بر نمیگردند. مرثیه این است.
موحد در ادامه گفت: چرا عیادت مریض میروید؟ عدهای برای ثواب اخروی میروند ولی گذشته از این سوابق اخروی چه معنا دارد. رفتن به عیادت مریض؟ این کار در واقع روحیه دادن به مریض و قوتقلب دادن است. ذات آدمی اینجور خلق شده که نیاز عاطفی شدیدی دارد، اینکه ببینند کسانی دوروبرش هستند و هوایش را دارند ولو به لفظ باشد و عملی نباشد. پیرنوازی برای روحیه دادن به پیرمرد است و به او قوتقلب میدهد. تمام مواهب الهی پر میکشند و میروند. گوش آدم، چشم آدم، رمق زندگی آدم، همه فروکش میکنند و مثل اینکه همنوایی دارند و کاری هم نمیتوانی بکنی. بههرحال پیش از آنکه کار به آنجا بکشد باید خودمان هوای کار را داشته باشیم.
وی در پایان گفت: خیلی ممنونم، لطف کردید اما چرا غافلگیر کردید؟! اگر از قبل میدانستم، یکی و دو روز هم دلم خوش بود که همچنین مراسمی برگزار خواهد شد. خیال کردم برای جلسه اداری دیر کردهام، اگر میدانستم برای جشن تولدم است از دیشب میآمدم اینجا میخوابیدم! خوب بله همچین نعمتی کمتر نصیب کسی میشود. بزرگترین نعمت خداوند بهقول سعدی این است که مقبول دیگران واقع شود، جایی در دل دوستان و آشنایانش داشته باشد.