چالش های مادرانه / مادری کردن بالاترین لذت زندگی
خانم محققی مادر 3 فرزند از همدان فعال تخصصی رسانه خانواده و جمعیت و شاغل در گفتگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، خودتون رو معرفی کنید و از کار هاتون بگید؟ بنده هم سلام عرض میکنم خدمت شما و مخاطبین محترم بخصوص مادران عزیز و بزرگوار مرضیه محققی هستم 34 ساله، مادر سه فرزند 9،6 و 3 ساله، تحصیلاتم کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی هست، 13 ساله که دبیر آموزش و پرورش هستم و در حوزه فرهنگ...
خانم محققی مادر 3 فرزند از همدان فعال تخصصی رسانه خانواده و جمعیت و شاغل در گفتگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، خودتون رو معرفی کنید و از کار هاتون بگید؟ بنده هم سلام عرض میکنم خدمت شما و مخاطبین محترم بخصوص مادران عزیز و بزرگوار مرضیه محققی هستم 34 ساله، مادر سه فرزند 9،6 و 3 ساله، تحصیلاتم کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی هست، 13 ساله که دبیر آموزش و پرورش هستم و در حوزه فرهنگ و رسانه هم فعالیت مستمر دارم. این فعالیتها در کنار مادری برای سه فرزند عزیز شاید برای مخاطبانمون تازگی داشته باشه میشه بگید که چطور از پسش بر اومدید؟ بهتره بگم این موضوع بیشتر به باورها و طرز فکری که داشتم برمیگرده، بنده اعتقادم این هست که انسان برای داشتن زندگی موفق یا همون عمر با برکت بایستی تو زندگیش اولا هدف و برنامه داشته باشه و ثانیا اولویت بندی کنه؛ بنظرم هر مقطع از زندگی فرد بهتره به اموری پرداخته بشه و در اولویت قرار داده بشه که اگه از اون مقطع یا دوره سنی رد بشه دیگه شاید اون فرصت رو از دست بده برای مثال با اینکه دوست داشتم برای دکتری ادامه تحصیل بدم، ولی با توجه به اینکه تو بهترین سن برای فرزندآوری قرار داشتم، و اونو مهمتر از دکتری میدونستم، ادامه تحصیل رو به دورههای بعدی زندگیم موکول کردم. از دوره نوجوانی دغدغه مندی نسبت به جامعه در من شکل گرفت و تقریبا از همون دوران به آینده و هدفم فکر میکردم. با جدیت درسامو دنبال کردم تا اینکه وارد دانشگاه خوارزمی شدم و در رشته دبیری تاریخ مشغول تحصیل شدم، و تو محیط پویای دانشگاه در کنار درسام تو تشکلهای دانشجویی هم شروع به فعالیت کردم، مورد خوبی برای ازدواج پیش اومد و من در همون دوران دانشجوییم ازدواج کردم، بخاطر علاقه زیادی که به ادامه تحصیل داشتم با فاصله یک سال از فارغالتحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد هم ادامه تحصیل دادم ترم آخر ارشد بودم و حدود 6 سال از ازدواجمون میگذشت. حالا دیگه من یه مادرِ معلمِ دانشجو بودم که از پایان نامه اش دفاع میکرد و وقتی نمره کامل رو گرفت همسر و دختر یک سالش تو جلسه دفاع تشویقش میکردن. از وقتی فرزند اولم به دنیا اومد فعالیتهای فرهنگیم رو خیلی کمتر کردم، دخترم سه سالش بود که دختر دومم به دنیا اومد و سه سال بعد هم پسرم رو خدا بهمون هدیه داد. مرخصی استعلاجیم که تمام شد باید سر کارم برمیگشتم، دخترم کلاس اولی بود و برای نگهداری دو فرزند کوچکترم نگران بودم. تصمیم گرفتم پرستار بگیرم، اما واقعا نمیشد به راحتی به کسی اعتماد کرد، با خدا معامله کردم که خدایا من برای تربیت بچههای مردم (دانش آموزانم) از جان و دل تلاش خواهم کرد، در عوض از تو میخوام که بندگان خوبت رو در مسیر تربیت بچههای من قرار بدی، و اینطور شد که یه پرستار خیلی خوب براشون پیدا کردم و با خیال راحت به سر کارم برگشتم با تمام سختیهایی که این چند ساله داشتم الان بچه هام به یه حدی از استقلال رسیدن و در کنار همدیگه به درستی و به جرات میتونم بگم راحتتر هم تربیت شدن، با همدیگه بازی میکنن و در کنار هم بزرگ میشن و نسبت به هم مسئولیت پذیر بار اومدن به لطف خدا. رفته رفته شرایط جامعه طوری میشد که بر خودم لازم دونستم وارد عرصه رسانه بشم و حضور موثری داشته باشم، و به لطف خدا حدود سه سال هست که در کنار سایر کارهام فعالیت مستمر فرهنگی و رسانهای هم دارم؛ شاید بپرسین که چطور فرصت میکنی؟ بله وقت محدود هست، ولی تلاشم بر اینه که برای پرداختن به اموری که برام مهم هست وقت رو ایجاد کنم که مسلما بدون داشتن مدیریت تو زندگی این ممکن نیست. به نظر شما چرا جامعه دیدش نسبت به مقوله مادری تغییر کرده و چرا مردم تحمشلون نسبت به حضور مادر و فرزند در محیط اجتماعی اینقدر پایین هست؟
فکر میکنم این ذهنیت غلط تا حد زیادی مربوط میشه به سیاستهای جمعیتی که قبلا بوده و الان دیگه منقضی شده، اما اثراتش بشدت هست؛ مثل همون طرح فرزند کمتر زندگی بهتر. متاسفانه ضد ارزشها تبدیل به ارزش شدن، مادر بودن برای خیلی از زنان و دختران ما دیگه ارزش و معیار نیست و جاش رو به مواردی مثل ادامه تحصیل و داشتن شغل و استقلال مالی داده، رواج سبک زندگی غربی، اجاره نشینی و یا زندگی تو آپارتمانهای لانه زنبوری و مواردی ازین دست، اما ذهنیت منفی که رسانههایی مثل اینستاگرام در مورد نقش مادر به جامعه القا میکنن روی نسل جدید خیلی تاثیر بدی گذاشته و کوتاهیهایی که رسانههای داخلی تو این زمینه داشتن مزید بر علت هست. چقدر حمایتهای خانواده و جامعه میتونه به مادرها کمک کنه تا مادران خوبی برای فرزندانشون باشن؟
من جواب این سوالتون با یه نمونهای از زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها میدم؛ فضه دختری از یه خانواده ثروتمند در مدینه بود، از حضرت فاطمه درخواست میکنه که بهش قرآن و معارف دینی یاد بده، حضرت زهرا هم در جواب بهشون میگن، چون فرزندان خردسال دارم و کارم زیاد هست فرصت این کار رو ندارم، فضه پیشنهاد میکنه که در کار بچه داری و خانه به حضرت کمک کنه تا ایشون بتونه معلم فضه بشه و اینچنین میشه که فضه بعنوان خدمتکار حضرت زهرا شناخته میشه، در واقع فضه شاگرد ایشان بوده. این یه مثال خیلی خوبی از الگوی سوم زن توی جامعه است، و لازمه اش اینه که در وهلهی اول زن شان و ارزش خودش رو بدونه و شخصیتش متعالی بشه رشد جامعه و خانواده بدون وجود این بانوی آگاه که دارای کرامت و عزت هست اصلا اتفاق نمیفته در کنار همهی اینها برای یه مادر خوب بودن، داشتن همسر همدل و همراه خیلی اهمیت داره، جا داره بنده از همینجا از حمایتهای همسرم قدردانی کنم. چقدر حمایتهای دولتی مخصوصا در موارد حمایتی قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده (مثل اعطای زمین و خودرو) به مادرها کمک کرده؟ آیا این حمایتها کافی هست تا مادران با خیال راحت به فرزندشون برسن؟ اینها لازمه، ولی قطعا کافی نیست، حمایتها تو زمینهها و ابعاد مختلف توسعه پیدا کنه و این حمایتها با شیب ملایم قطع بشه نه آنی و یا با تمام شدن دو سال، که همه مشکلات و سختیها آوار بشه روی سر خانوادهها، که این اصلا نمای خوبی برای سیاست جوانی جمعیت نداره لازم هست که بجز حمایتها و تشویقهای مادی تشویقهای معنوی هم صورت بگیره مثل داشتن امنیت شغلی برای مادرای شاغل در هر دو بخش خصوصی و دولتی، برای مثال من معلم سه سالی که مرخصی استعلاجی بودم جز سنوات تجربی لحاظ نشده! در بخشهای خصوصی مادرها با خیال راحت بعد از تموم شدن استعلاجی بتونن دوباره به کارشون برگردن و نگران از دست دادن شغلشون نباشن.
برای مادران خانه دار بحث بیمه براشون پیگیری بشه و شان اجتماعی داشته باشن و اگه زمانی جایی خواستن استخدام بشن تعداد فرزندان براشون امتیاز مثبت تلقی بشه؛ و به عنوان سوال آخر چه نکتهای هست که مایل هستید به عنوان مادر شش فرزند و فعال در حوزههای مختلف بیان کنید؟
درسته که شاغل بودن و داشتن استقلال مالی برای خیلی از زنها جذاب و جز آرمانهاشون هست، اما چیزی که با تمام وجودم به اون پی بردم اینه که هیچ چیزی تو دنیا مثل حس مادری نمیتونه جنس زن رو به اون رضایت حقیقی از هویت خودش برسونه، برای دخترکی که توی کودکیش برای عروسکاش مادری کرده مادر شدن و مادری کردن بالاترین لذت زندگیش میتونه باشه...، اما دیگه عروسک بازی نیست، مادر بودن سختیهای خودش رو داره، بنده معتقدم که هیچ چیز با ارزشی تو دنیا بدون تحمل سختی و رنج بدست نمیاد، و اگه این دشواریها نباشه که این دلبستگی بی نظیر مادر و فرزندی به وجود نمیاد؛ و اگه همین مادر توان اینو داشته باشه که تو جامعه هم موثر واقع بشه، بخصوص تو مسائل و مشاغلی که در ارتباط با زنان هست، میشه گفت که اون جامعه داره به سمت رشد و تعالی حرکت میکنه.