چرا اکثر بچهها در ایران مدرسه را دوست ندارند؟
چرا مدرسه، با تمام فایدههایش، هنوز جایی خوشایند و لذتبخش نیست؟ چرا دانشآموزان دوست ندارند تن به کلاس و درس و مشق بدهند؟!
به گزارش عصرایران، احتمالا در خانواده و یا اطرافیانتان چند محصل دارید و این سوال کلیشهای را از آنها پرسیدهاید که "مدرسهات را دوست داری؟ " پاسخ قریب به اتفاق آنها چیست؟!
این روزها چنانچه به تلویزیون نگاهی انداخته باشید، دانشآموزانی را میبینید که در پاسخ به پرسش خبرنگار، همه آنها از اشتیاق خود به مدرسه میگویند، ولیکن به نظر میآید، آنچه در واقعیت میبینیم با شنیدهها همخوانی ندارد.
مدرسه برای بسیاری از ما یادآور کلاسهای ملالآور، تکالیف گیجکننده و اضطراب امتحان است، جایی که با ترس و اشک وارد آن شدهایم و با شنیدن زنگ آخر شادیکنان از آنجا گریختهایم. چرا مدرسه، با تمام فایدههایش، هنوز جایی خوشایند و لذتبخش نیست؟ چرا دانشآموزان دوست ندارند تن به کلاس و درس و مشق بدهند؟!
علاقه به مدرسه به همین سادگیها نیست. سازهای است که ابعاد گوناگونی، چون رفتاری، عاطفی، شناختی و اجتماعی را شامل میشود. علاقه رفتاری با مشارکت فعال در انجام فعالیتهای مربوط به مدرسه خود را نشان میدهد.
بعد عاطفی در ارتباط با روند حضور در مدرسه است که از تعلق به مدرسه حمایت میکند. علاقه شناختی، راهبردهای شناختی و فراشناختی دانش آموزان در ارتباط با یادگیری را در بر میگیرد. از این رو عدم علاقه رفتاری و شناختی در دانش آموزان منجر به ترک عاطفی فعالیتهای مربوط به مدرسه در آنها میگردد و علاقه ضعیف آنها به مدرسه باعث دور افتادن آنها از محیط مدرسه، افت تحصیلی، ترک تحصیل و ایجاد پیامدهای روانی و اجتماعی خواهد شد.
کارشناسان فرهنگی که گاهی در اظهارنظرهای غیر کارشناسی، دانش آموزان را هدف قرار داده و آنها را نسلی درس نخوان و راحت طلب میخوانند، آیا به نظام آموزشی سایر کشورهای موفق در این عرصه نگاهی انداختهاند؟!
جالب آنکه تاریخچه آموزش و پرورش ایران که پشتوانهای به بلندای تمدن چندین هزارساله این سرزمین دارد، قابل قیاس با تمدن چند صد ساله برخی کشورهای توسعه یافته نیست. تاریخ آموزش در ایران به سال 547 قبل از میلاد مسیح و تاریخ آموزش رسمی و ثبت شده دریکی از همین کشورهای پیشروبه اوایل قرن 35 برمی گردد.
کجای کارمان میلنگد که" امروز خروجی کلی آموزش و پرورش فرهنگ و تربیت نیست، بلکه ادارهای است مانند سایر ادارات، آن هم از نوع ناکارآمد و سطح پایین". انحطاط و اوج گیری تمامی تمدنها از گذشته تا کنون در گرو تعلیم و تربیت و نظام حاکم بر آن بوده است.
کشور ما امروزه با مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روبروست که مسائل زیست محیطی نظیر کمبود آب و... نیز اضافه میشود. اما باید گفت تمام مشکلات قابل حل است، اگر به آموزش و پرورش توجه کنیم. به اینکه چه میزان به سند تحول بنیادین عمل میشود و چه زمینههایی برای اجرای آن الزامی است.
استفاده از تجارب دیگر کشورها و استفاده از نقاط قوت آنان که مغایرتی با فرهنگ ما نداشته باشد، میتواند موجب پیشرفت نظام آموزشی ما شده و موجب رفع چالشهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گردد.
مهمترین تفاوت نظام آموزشی هر کشوری فلسفه تعلیم و تربیت آنهاست. هدف، تربیت انسان مولد و یا تنها تربیت انسان موحد. تکثرگرایی را ترویج دهد و یا یکپارچه و یکسان سازی را رواج دهد. رقابت پروری در اوج اجتماعی بودن با تاکید بر بازارهای جهانی و اقتصاد جهان را ترویج کند و یا به سمت قهرمان پروری رفته، به طوری که بیش از نیمی از امکانات آموزش پرورش در اختیار درصد محدودی از دانش آموزان قرار گیرد که در مدارس خاص تحصیل میکنند.
در یکی از کشورهایی که سرعت پیشرفتشان این سالها ما را غافلگیر کرده است، نمره، ابزاری برای کنترل نیست و معلم در معنای درست، پرورش دهنده است. کار گروهی مبنای آموزش است. آموزشِ مسئولیت پذیری با دادن مسئولیتهای کوچک به کودکان انجام میشود.
هزینه آموزش در تمام مدارس روستاها و شهرها یکسان است. در این گونه مدارس گروههای ویژهی مثل شاگرد اول ها، با استعدادها، پیشتازان و فرزانگان وجود ندارد و همه میوانند در اردوها و برنامههای مختلف شرکت کنند. همه دانشآموزان با هر شکل و قیافه و وضعیت مالی و استعداد در هر جای کشور، پایتخت و شهر و روستا به طور یکسان آموزش میبینند و مدارس تیزهوشان یا مدارس ویژه وجود ندارد.
استعدادها شناسایی میشود و بعد از دوره راهنمایی تفکیکها صورت میگیرد. به کسی به خاطر یک استعداد خاص نسبت به دیگران بهای خاصی داده نمیشود، چون هر کدام از دانشآموزان در زمینه خاصی استعداد دارند.
شادی و سر و صدا و جنجال موج میزند و کسی با توپ و تشر مانع خوشحالی و جیغ و داد و تحرک بچهها نمیشود. آنها از هزینه کردن برای تجهیز مدارس ابایی ندارند و بودجههای هنگفتی صرف تجهیز مدارس به کتابخانه، آزمایشگاه، زمین بازی، وسایل ورزشی، استخر شنا، سالن نمایش، وسائل سمعی و بصیری و حتی گلخانه میشود.
چگونه این کشورها در کمترین زمان توانستهاند تبدیل به یک کشور صنعتی شوند و نبض اقتصاد جهان را دردست بگیرند ورشد اقتصادی وتولید ملی خود را افزایش دهند؟
چرا ایران که روزی مهد تمدن بوده، اکنون تبدیل به یک کشور در حال توسعه شده که دارای چالشهای زیادی در زمینههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و صنعت شده است؟
در اینجا این سوال مطرح است، چرا کاستیهای موجود در بدنه آموزش و پرورش مورد رسیدگی ویژه قرار نمیگیرد؟!
امید دارم پاسخ پرسشهای ذکر شده، این نباشد که آموزش و پرورش اولویت نظام حاکمیتی نیست.
در پایان باید گفت چشم انداز 20 ساله، نقشه جامع علمی کشور و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بر این مفهوم اساسی تأکید دارند که با مدارس سنتی نمیتوان دانش آموختگان را برای زندگی فردا آماده نمود و برای رسیدن به این که افراد دانا و توانا و متعهد در عرصههای داخلی و بین المللی داشته باشیم، نه تنها نیازمند تحول در تمامی عرصههای تعلیم و تربیت هستیم، بلکه مفهوم مدرسه نیز نیازمند باز تعریف و تحول اساسی است.
از میان اخبار