شنبه 3 آذر 1403

چه کسی داس شرم را دست پدر داد؟!

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
چه کسی داس شرم را دست پدر داد؟!

یک کارشناس ارشد مشاوره خانواده در یادداشتی به بررسی برخی علل روانشناختی قتل خانوادگی «رومینا» پرداخت و گفت: خشم می‌تواند دلیل ظاهری و مرحله آخر این اتفاق‌های خونبار باشد قبل‌تر از آن می‌توان تجربه احساس ترس را در عامل جنایت را دید.

به گزارش ایسنا، سعید سروندی عضو انجمن روانشناسی ایران در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داد با اشاره به حادثه قتل «رومینا» نوشت: «در جنایت‌ها و خشونت‌هایی که هرچندوقت یک بار به گوش من و شما می رسد و گاه نمی‌رسد، خشم می‌تواند دلیل ظاهری و مرحله آخر این اتفاق‌های خونبار باشد.

قبل‌تر از آن می‌توان تجربه احساس ترس در عامل جنایت را دید. ترس‌هایی رو به افکاری مثل بی آبرویی، ننگ، بی حیثیتی و.. اما باز این هم سطح رویی‌تر اتفاق است و برای این که چرایی این ترس‌ها قابل درک‌تر شود، باید احساس عمیق‌تر زیر آن که شرم و احساس بی کفایتی است را مورد توجه قرار داد.

یک نفر زمانی احساس شدید شرم را تجربه می‌کند که احساس، فکر و یا رفتاری را داشته باشد که جمع و دیگران مهم زندگی، نمی‌پسندند و تایید نمی‌کنند و خلاف عرف، فرهنگ و سنت تلقی می‌شود.

در جریان قتل خانوادگی «رومینا» هم می‌توان همین جریان را در پدر رومینا دید. از دید آن جمع، دیگران، عرف و سنت، او آنطور پدری نبوده که از دخترش محافظت کند، دخترش خطایی نکند، پدر بی عرضه و بی غیرتی بوده، این یک خفت بزرگ است و...

همه این احساس و افکار است که می‌تواند در چند لحظه و در ضمیر ناخودآگاه شکل بگیرد و دیگر احساس شرم و بی کفایتی در گذشته فرد را هم فرا بخواند و یک‌جا به وی هجوم بیاورد، تا به این نحو در او احساس شدید بی کفایتی ایجاد شود.

این احساس می تواند آن قدر شدید باشد که فرد برای خویش آرزوی مرگ کند و خودش را مستحق تنبیه شدید، مجازات و کشته شدن بداند. وقتی فرد این‌گونه، شرمگین می‌شود و تحقیر زیادی را تجربه می‌کند، در وهله اول می‌ترسد و بعد این ترس را بدل به خشم می‌کند؛ خشم و نفرتی شدید از خود. چون فرد ظرفیت تحمل همه این احساسات، نفرت و خشم از خود را ندارد، آن را به فرد و سوژه مقابلش فرافکنی می‌کند و حالا «اون که مستحق این هم شرم هست / او هست که باید بترسه / اون کسی که باید ازش خشمگین باشم و نفرت داشته باشم او هست / و اون کسی هست که مستحق تنبیه و مجازات و مرگ هست».

و اینجاست که حالا در ذهن فرد، سوژه و طرف مقابلش که همه احساس‌ها و خشم‌ها به او فرافکنی شده، آماده و مستحق هر نوع رفتاری است که با او بشود. از بدل کردن همه این احساسات و خشم‌ها به یک فریاد و سیلی تا خشونت خونباری با داس، شلیک با اسلحه و حتی وحشتناک‌تر از آن، تکه تکه کردن، مثله کردن و سوزاندن.

شاید یکی از دلایلی که فرد با یک آسودگی خاطر، خود را به پلیس معرفی می‌کند، احساس رهاشدگی از این شرم است. شرمی ناسالم و بیماری که تک تک ما در به وجود آمدن آن مسئول هستیم. می‌شود در تمام قتل‌های خانوادگی و ناموسی و بسیاری از قتل‌های دیگر این روند را مشاهده کرد. انتهای پیام