دوشنبه 5 آذر 1403

چگونه مخاطبان را به سینمای ایران برگردانیم؟

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
چگونه مخاطبان را به سینمای ایران برگردانیم؟

علیرضا داوودنژاد می‌گوید: در صدسال گذشته آن‌چه مانع شکوفایی فرهنگ، هنر، سینما و رسانه در کشور ما شده وضعیتی است که می‌توان آن را با سه عامل در هم‌تنیده سانسور، ناامنی بازار و خلأ قانون توضیح داد.

این فیلم‌ساز در یادداشتی که با عنوان «منظومه هنری رسانه‌ای و موانع شکوفایی آن» در اختیار ایسنا قرار داده نوشته است: در شرایطی که سینما در ایران با دامنگیرترین بحران تاریخ صدساله خود مواجه است و با 200 فیلم اکران‌نشده پشت در گیشه‌های بسته و سالن‌های تعطیل زمین‌گیر شده و فضای دیداری شنیداری کشور بیش از هر زمان دیگری به تسخیر برنامه‌ها و فیلم‌ها و سریال‌های ترکی و اروپایی و امریکایی و کره‌ای و هندی درآمده و دهه‌هاست که مخاطبان صدها میلیونی فارسی‌زبان در ایران و منطقه و دنیا به تاراج بازارهای سیاه نمایش خانگی و اینترنت و ماهواره و شبکه‌های مجازی سپرده شده‌اند و منظومه هنری رسانه‌ای ایران ما در مقابل منظومه‌های رقیب و حریف منطقه‌ای و بین‌المللی تقریبا بازی را واگذار کرده است، سوال این‌جاست که با توسل به چه نقشه راهی می‌توان به سوی چشم‌اندازی از فرهنگ و هنر و سینما و رسانه حرکت کرد که اینک احیا و رونق و شکوفایی آن‌ها در دستور کار دولت قرار گرفته است؟ آن‌چه لااقل در صدسال گذشته مانع شکوفایی فرهنگ، هنر، سینما و رسانه در کشور ما شده وضعیتی است که می‌توان آن را با سه عامل در هم‌تنیده سانسور، ناامنی بازار و خلأ قانون توضیح داد.

1- سانسور باز شدن پای نفت به اقتصاد ایران و فاصله گرفتن تدریجی منابع درآمد دولت‌های ایران از تولید و تجارت و خدمات سنتی و وابستگی عمده آن‌ها به درآمدهای نفتی زمینه‌ساز دگرگونی در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور شد و به استبداد در حاکمیت و وابستگی حکومت به قدرت‌های خارجی بیش از پیش دامن زد. از یک‌سو تجدد، نوسازی و موج واردات کالاهای صنعتی نوید تندرستی و امنیت و رفاه می‌داد و از سوی دیگر دلارهای نفتی، دیوان‌سالاری و حکومت پلیسی زمینه‌های رشوه‌خواری و اختلاس و رانت و انواع مفاسد مالی و سیاسی را فراهم می‌کرد. تولد سینما و رواج مطبوعات و تاسیس رادیو و تلویزیون امکانات جدیدی بود که به صورت تیغی دولبه هم می‌توانست در پیوند با زندگی جاری ملت قرار بگیرد و به کار گزارش وضع موجود و بازنمایی واقعیت‌های مبتلابه و پرداختن به نقاط کور و مبهم معضلات جامعه بیاید و هم می‌توانست به ابزار پرده‌پوشی و تبلیغات واهی و فریب ملت بدل شود. سانسور همه آن سازوکارهایی است که در طی این صدسال بین زندگی واقعی ملت ایران و محصولات دنیای هنر و رسانه فاصله انداخته و با ترویج کلیشه‌های مستعمل تجاری و سیاسی به سهل‌پسندی و ابتذال و پژمردگی فرهنگی دامن زده است. حفظ امنیت ملی و مراقبت از اخلاق اجتماعی عمده عناوینی بوده است که در همه این دهه‌ها برای اعمال سانسور و فاصله انداختن بین واقعیت‌های جاری زندگی ایرانیان وجلوگیری از انعکاس آن‌ها در آثار هنری و رسانه‌ای بهانه قرار گرفته و عملا با ترویج انفعال و تقلید و باز تولید کلیشه‌ها به ممانعت از فراگیری و اثرگذاری منظومه هنری رسانه‌ای کشور دامن زده است.

2- ناامنی بازار مسلما برای تولید فیلم ایرانی نمی‌توان کارگردان از خارج وارد کرد و مراقبت از امنیت شغلی دست‌اندرکاران تهیه و تولید فیلم داخلی مخصوصا جریان ریشه‌داری که تحت عنوان تهیه‌کننده / کارگردان فعالیت می‌کند از لوازم ضروری احیا، رونق و شکوفایی سینما در ایران است. عامل دیگری که مخصوصا در پیش از انقلاب به صورت تهدیدی جدی سینمای ایران را در خطر ناامنی قرار می‌داد واردات بی در و پیکر فیلم خارجی بود. فیلم‌هایی که به وفور وارد می‌شد و فیلم‌های ایرانی را که در سایه سانسور از زندگی ایرانی فاصله می‌گرفت تحت تاثیر قرار می‌داد و آن‌ها را در انتخاب موضوع و پرداخت سینمایی به سمت کپی‌برداری و تقلید می‌کشاند و علاوه بر این در رقابت نابرابر اقتصادی نیز - که ناشی از ارزان‌تر تمام شدن واردات نسبت به تولید داخلی بود - سالن‌های نمایش را از چنگ فیلم‌های ایرانی بیرون می‌آورد. تداوم این وضعیت یعنی افزایش واردات و تقویت روزافزون سانسور به جریان بازتولید کلیشه‌های تجاری ارزان‌قیمت شتاب می‌داد و سینمای ایران را به سوی تکرار و رکود و ورشکستگی می‌کشاند. سقوط آمار تولید فیلم از صد فیلم در آغاز دهه 50 به کمتر از 15 فیلم در 1356 و افزایش سیطره فیلم‌های خارجی بر سالن‌های سینمای کشور حاکی از تاثیر ویرانگر و توأمان سانسور و واردات بر کم و کیف جریان تولید فیلم‌های سینمایی در ایران بود. و این سازو کاری بود که نه فقط در ایران بلکه در همه خاورمیانه و شمال آفریقا به کار گرفته می‌شد و با به‌کارگیری توأمان واردات و سانسور سینماهای بومی و ملی را به بن‌بست می‌کشاند و نمایش فیلم‌های خارجی را جایگزین تولیدات داخلی می‌کرد. با وقوع انقلاب در ایران و کنترل واردات فیلم خارجی و شکستن سلطه واردات بر بازار سالن‌های نمایش تولید داخلی فیلم‌های ایرانی دوباره پا گرفت و علی‌رغم بحران‌های سیاسی و تحریم و جنگ و لاجرم ظهور اشکالی متفاوت از سانسور، امنیت به بازار سینما برگشت و با حمایت بنیاد تازه‌تأسیس فارابی و همت تهیه‌کننده / کارگردان‌های جوان بار دیگر سینمای از پا افتاده ایران جانی تازه گرفت و در طی چند سال با تولید فیلم‌هایی به دور از کلیشه‌های رایج سکس و خشونت نوع نسبتا تازه‌تری از سینما را به بازارهای داخل و جشنواره‌های جهانی عرضه کرد و موفقیت‌های درخشانی نیز به دست آورد؛ اما با بازشدن پای ویدیو و بعدها ماهواره به فضای دیداری شنیداری کشور و در خلأ کپی‌رایت و قوانین به‌روزی که حقوق مالکانه صاحبان آثار سینمایی را به صورتی جدی ضمانت کند خواه ناخواه سرقت و قاچاق و تکثیر و توزیع و نمایش‌های غیرقانونی فیلم‌های به‌روز خارجی رایج شد و عملا به شکل‌گیری بازار سیاهی انجامید که روز به روز دامنه آن در همه کشور توسعه پیدا کرد و علاوه برآن‌که بار دیگر به شکلی غیررسمی جریان واردات بی‌در و پیکر فیلم خارجی را دامن زد بلکه به‌تدریج دامنه فعالیت خود را وسعت داد و به سرقت و تکثیر و توزیع غیرقانونی فیلم‌های داخلی نیز چنگ انداخت. در واقع با پایان جنگ و آغاز دوران بازسازی و افزایش درآمدهای نفتی بار دیگر گرایش به ظواهر تجدد، غلبه دیوان‌سالاری و تقویت حکومت پلیسی احیا شد و سنگینی روزافزون فضای سانسور بر فعالیت‌های فرهنگی، هنری، سینمایی و رسانه‌ای نیز سایه انداخت. بارنگ باختن آرمان‌های عدالت‌خواهانه و بالاگرفتن تب رقابت‌های گلادیاتوری برای کسب قدرت و ثروت این‌بار انواع دار و دسته‌بازی‌ها رونق پیدا کرد و انحصارهای گوناگون قد برافراشت و بازارهای سیاه قالب‌های رسمی پیدا کرد و گردش‌های نجومی مالی و تصمیم‌سازی‌های سیاسی را به خود اختصاص داد. پیداست که سهم منظومه هنری رسانه‌ای مملکت از این تحولات ارتجاعی تقویت سانسور و جدایی بیشتر هنر و رسانه ایرانی از زندگی واقعی ایرانی و سوق یافتن دوباره آن به انفعال و تقلید و کپی‌برداری از محصولاتی بود که این‌بار توسط اشکال تازه بازار سیاه وارد می‌شد و ده‌ها میلیون مخاطب را در سراسر ایران با فیلم‌های روز خارجی پوشش می‌داد. تاراج فیلم‌ها و مخاطبان سینمای ایران توسط بازار سیاه نمایش خانگی، سایت‌های اینترنتی، ماهواره‌ها، هتل‌ها و وسایل حمل و نقل جاده‌ای و ریلی و هوایی و دریایی از آثار و تبعات شرایط تازه‌ای بود که بر بازار کالاهای فرهنگی تحمیل می‌شد و سالن‌های سینما را به تنها بازار رسمی برای نمایش فیلم‌های ایرانی تبدیل می‌کرد؛ بازاری که اگرچه با برخورداری از موقعیت انحصاری الزامات خاص خود را نیز بر جریان تولید و توزیع فیلم اعمال می‌کرد اما با شیوع کرونا گرفتار کسادی گیشه‌ها شد و با تعطیلی سالن‌های نمایش کلیت سینمای ایران را با 200 فیلم اکران‌نشده زمین‌گیر کرد و بن‌بستی تاریخی را پیش روی منظومه تهیه و تولید و توزیع و نمایش فیلم ایرانی قرار داد.

3- خلأ قانون - اکنون که شکوفایی فرهنگ و هنر و سینما و رسانه‌های دیداری شنیداری در دستور کار دولت قرار گرفته و ضرورت برقراری آزادی و حاکمیت قانون در این عرصه به رسمیت شناخته شده، پیداست که مناسبات دولت و تولیدکنندگان آثار هنری و رسانه‌ای محتاج تحول و بازتعریف و تغییر نگرش متقابل آن‌ها به یکدیگر است‌. اگر دولت به راستی در پی استقرار عدالت و مبارزه با فعالیت‌های مافیایی و برچیدن بساط دلال‌بازی و شکستن انواع انحصارهای مسلط و خلاصه جمع کردن بازار سیاه است، علی‌الاصول نباید از نظارت‌های رسانه‌ای و بازنمایی‌های هنری واهمه داشته باشد و می‌تواند با اعلام شفاف مواضع و با ساده‌سازی قوانین صدور مجوزهای عرضه و نمایش به ممیزی‌های پیچیده پیش از تولید پایان دهد. بعضی بر این باور هستند که غالب مخاطبان ایرانی ترجیح می‌دهند فیلم‌ها پاسخگوی تمنیات سطحی آن‌ها باشند و لغو نظارت‌های پیش از تولید عمدتا به ساخته شدن چنین فیلم‌هایی منجر می‌شود؛ در حالی‌که ابتذال در تولید بیش از هرچیز محصول سانسور و ممانعت از پرداختن فیلم‌ها به موضوعات جدی و مبتلابه جامعه است. به خاطر بیاوریم که بسیاری از بهترین فیلم‌های ما پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ما هستند و به عنوان نمونه فیلم‌های اصغر فرهادی اغلب فیلم‌هایی بوده‌اند که در نمایش‌های عمومی رکوردهای پیشین خود را شکسته و مورد توجه انبوه مخاطبان و علاقه‌مندان به سینما قرار گرفته‌اند. مردم ایران مشتری ابتذال نیستند و عموما اولویت اول آن‌ها انتخاب آثاری است که در مضمون و محتوا با دغدغه‌های واقعی آن‌ها سروکار داشته باشد و در ارائه و بیان نیز سلیقه‌مند و اثرگذار باشد. بنابراین دولتی که منکر ضعف‌ها و کاستی‌ها نیست و به حسن نیت و عزم جزم خود برای خدمت و رفع مشکلات اطمینان دارد از شفافیت رسانه‌ای و بازنمایی‌های هنری استقبال می‌کند و از پرداختن آن‌ها به واقعیت‌های جاری و موضوعات مبتلابه جامعه خوشحال می‌شود و آثاری را که به نقاط کور و مبهم معضلات می‌پردازند تشویق می‌کند. وضع قوانین واضح و تدوین مقررات مشخص برای صدور مجوزهای انتشار و عرضه و نمایش موجب نجات آثار هنری و رسانه‌ای از ممیزی‌های پیچیده و سلیقه‌ای پیش از تولید می‌شود و زمینه‌ساز و مقدمه شکوفایی بازار کالاهای فرهنگی و هنری و سینمایی و رسانه‌ای خواهد شد. چاره‌اندیشی برای خلأ ناشی از فقدان کپی‌رایت و وضع قوانین و مقررات سفت و سخت و اجرایی برای سارقان اینترنتی و ماهواره‌ای و جلوگیری از بهره‌برداری و نمایش‌های غیرقانونی در سازمان‌ها و نهادهای رسمی و دولتی و خصوصی و معرفی و تبیین و تبلیغ حقوق مالکانه آثار فرهنگی و ترویج مراعات و احترام قانونی و شرعی برای این حقوق از جمله اقداماتی است که برای حفظ و رونق و شکوفایی فرهنگ، هنر، سینما و رسانه‌های دیداری شنیداری لازم و ضروری و واجب است. اگر قرار است در فضای دیداری شنیداری مملکت ما ابتکار عمل به دست نیروی انسانی خوش‌قریحه و متخصص و خلاق ایرانی بیفتد و ده‌ها میلیون مخاطب فارسی‌زبان به تاراج‌رفته به دامان تولیدات داخلی بازگردند، تامین آزادی، امنیت و قانون برای بازار کالاهای فرهنگی مواردی ضروری و اجتناب‌ناپذیر است؛ موهبت‌هایی که بدون سعه صدر، انعطاف‌پذیری و اعتماد دولت‌هایی که نه تشنه قدرت بلکه شیفته خدمت باشند نصیب اهل فرهنگ و هنر و رسانه نخواهد شد.

انتهای پیام