کادرسازی؛ ضرورتی اجتنابناپذیر
«کادرسازی» بدین معناست که در ابتدا ظرفیتها و استعدادهای مختلف کشور درحوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و... شناسایی شده و متناسب با علایق و توانمندی، افراد واجد شرایط را به سمت آن زمینهها هدایت، آموزش لازم را به آنها ارائه و شرایط ورود به ساختار مدیریتی کشور را برای آنها فراهم کرد.
رحمن پاداش (فعال اجتماعی)؛ یکی از ایراداتی که از ابتدای معرفی کابینه دولت چهاردهم (هم وزرا و هم اعضای انتصابی) به آقای دکتر پزشکیان وارد شده، معدل سن بالای اعضای دولت بوده است. این ایراد، اگر چه در وهله اول درست به نظر میرسد ولی ریشه آن را باید در موضوع دیگری، چون عدم «کادرسازی» مدیریتی جستجو کرد. بحث «کادرسازی» موضوع جدیدی نیست و مربوط به این دولت یا صرفاً وزرا هم نمیباشد، بلکه از حدود سه دهه پیش تاکنون مطرح شده ولی علی رغم نیازمندی کشور، تاکنون مورد اقبال واقع نشده است.
«کادرسازی» بدین معناست که در ابتدا ظرفیتها و استعدادهای مختلف کشور درحوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و... شناسایی شده و متناسب با علایق و توانمندی، افراد واجد شرایط را به سمت آن زمینهها هدایت، آموزش لازم را به آنها ارائه و شرایط ورود به ساختار مدیریتی کشور را برای آنها فراهم کرد. در حقیقت، تربیت و پرورش نیروهای لازم برای «کادرسازی» باید متناسب با شرایط، نقاط قوت و محدودیتهای کشور صورت گیرد.
«کادرسازی» با ایجاد یک نظام سازمانمند و گردش نخبگان در ساختار قدرت باعث تقویت اعتماد و وفاق عمومی نسبت به حکمرانی میشود و چنانچه به درستی و به صورت ساختارمند صورت پذیرد استحکام رابطه ملت - دولت و افزایش اعتماد مردم، به عنوان بزرگترین سرمایه کشور، را به همراه خواهد داشت.
در غیاب «کادرسازی» در ساختار اجرایی کشور، افراد در بخشهای مختلف بدون طی کردن مراحل مدیریتی و صرفاً از طریق نردبان قراردادنِ افرادِ پرنفوذ، مناصب مدیریتی را اشغال میکنند. به دیگر سخن، افراد به جای «کادرسازی سازمانی» وارد «کادرسازی انفرادی» میشوند. این موضوع سبب میشود که مدیران منتخب / منتصب تنها بعد از فرآیند انتخاب / انتصاب شروع به تجربه اندوزی و کار مدیریتی کنند، که خود معایب فراوانی دارد. گرفتن تصمیمات خلقالساعه بدون پشتوانه علمی و تجربی، بی اعتمادی عمومی نسبت به تصمیمات ساختار سیاسی به خصوص در مواردی که ساختار سیاسی نیازمند اعتماد مردم برای پیشبرد اهداف خود میباشد؛ مثلا در شرایطی مثل وقوع سیل، زلزله و...، کاهش کیفی سطح سیاستمداران و مدیران اجرایی کشور، به ابتذال کشیدن امر سیاسی به واسطه حضور افرادی با سطح نازل مدیریتی، خروج و به حاشیه راندن نخبگان و شایستگان در نتیجه بسته شدن فضا، هموار شدن مسیر ورود «آقازاده»ها به ساختار سیاسی، و... تنها گوشهای از معایب عدم «کادرسازی» در کشور است.
از طرف دیگر، «کادرسازی» فقط شامل آماده کردن جوانان و استفاده از آنها در ساختارهای مدیریتی نیست، بلکه در سطح کلانتر، رهبران سیاسی را نیز شامل میشود. یکی از مواردی که همواره باعث نگرانی جناحهای مختلف در کشور شده، جایگزینی رهبران جناحهای سیاسی میباشد. از آنجایی که در کشور ما همچنان افراد نقش محوری در انتخابات دارند، عدم «کادرسازی» سبب شده تا در مواردی که رهبران سیاسی فوت میکنند (مرحوم آیت الله هاشمی و مرحوم آیت الله مهدوی کنی)، یا از صحنه سیاست کنار میکشند (حجتالاسلام ناطق نوری)، یا به هر دلیلی با محدودیتهای همراه میشوند، پر کردن جای خالی آنها سخت و افرادی که سابقاً دور این آقایان جمع میشدند دچار تشتت و انشعابهایی در شالوده فکری خود شوند.
نکته دیگر اینکه، عدم «کادرسازی»، سبب روی کار آمدن افرادی با «هویت سیاسی نامشخص» میشود. ممکن است افرادی خارج از چهارچوب احزاب (علی رغم حمایت احزاب از آنها) پیروز انتخابات شوند. در این صورت آنها میتوانند نسبت به شعارها و برنامههای احزاب حامی خود بی تفاوت باشند. این مسئله باعث سرخوردگی اجتماعی و بی اعتمادی نسبت به نمایندگان احزاب میشود.
با توجه با موارد ذکر شده، «کادرسازی» نیروهای سیاسی و مدیریتی برای اعتلا و رشد کشور در بخشهای مختلف ضرورت دارد. وظیفه این «کادرسازی» بر عهده اندیشکدههای تحقیقاتی و تشکیلات سیاسی است. ایجاد تشکیلات سیاسی کارآمد، بدون داشتن احزاب فراگیر امکانپذیر نمیباشد؛ لذا توجه به احزاب و تحزبگرایی باید جز اولین اولویتهای دولت چهاردهم قرار گیرد به قسمی که این احزاب بتوانند تمامی اقشار مردم را نمایندگی کنند.
از میان اخبار