کاپیتان ملوان از فوتبال خداحافظی کرد؛/ فقط در آغوش تو گریه میکنم برادر
هر وقت خسته میشدم و به پشت سرم نگاه میکردم، پژمان نوری قوی پشتم بود و این باعث میشد خستگی ناپذیر باشم و تا آخر ادامه بدهم.
به گزارش ورزش سه، شاید تصویر خداحافظی احساسی پگاه نوری از فوتبال در آغوش برادرش، یکی از زیباترین تصاویر ثبت شده از فوتبال بانوان ایران باشد؛ پگاه نوری روز گذشته پس از پایان دیدار ملوان و زارع باتری سنندج، چهار گوشه زمین را بوسید تا پس از 18 سال از زمین فوتبال کنار برود.
«هر آغازی، یک پایانی دارد»؛ این جملهای بود که پگاه نوری صحبتهایش را با آن آغاز کرد و سپس حرفهایی زیبا و احساسی را درباره حمایتهای پژمان نوری از خودش در مسیر فوتبال به زبان آورد؛ او در این مصاحبه از برادرش به عنوان قهرمان زندگیاش نام برد و گفت همیشه دوست داشته مثل پژمان خسته و گِلی به خانه برگردد.
پگاه حالا در 35 سالگی از زمین فوتبال کنار رفت و در شرایطی که آکادمی ملوان را با حضور دختر 12 سالهاش هدایت میکند، قصد دارد از سال آینده روی نیمکت تیم بانوان ملوان حضور داشته باشد.
این گفتوگویی مفصل با پگاه نوری درباره آغاز فوتبال تا زمان حضور پژمان در مدیریت ملوان است که در ادامه میخوانیم:
* دیروز بعد از 18 سال از فوتبال خداحافظی کردی و میخواهم در ابتدا درباره این تصمیم صحبت کنی. هر آغازی یک پایانی دارد و من هم کم کم دورههای مربیگریام را گذرانده بودم و وقت خداحافظیام بود. میخواستم با لباس ملوان و در اوج، به عنوان کاپیتان این تیم خداحافظی کنم.
* درباره حس و حالت در مراسم خداحافظی و تصویری که از تو در آغوش برادرت منتشر شد هم صحبت میکنی؟ خداحافظی تلخ است اما من تصمیم داشتم که گریه نکنم. زمانی که دور زمین رفتم تا بوسه چهار کنج را بزنم، در بوسه چهارم نتوانستم خودم را نگه دارم و گریه کردم. بچهها شوخی میکردند و میگفتند تو قرار بود گریه نکنی و من هم اشکهایم را پاک کردم اما در لحظهای که آقا پژمان آمدند و من دستهایش را بوسیدم و به من گفت خسته نباشید گفت، به آغوشش رفتم و دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم؛ طوری شد که هم خودم گریه کردم و هم آقای نوری. دیگر دست خودم نبود و حال عجیبی داشتم.
* از چند سالگی فوتبال بازی کردی؟ از کودکی فوتبال بازی میکردم اما از سال 82 که فوتبال بانوان تاسیس شد، ما به صورت حرفهای با لباس ملوان فوتبالمان را آغاز کردیم.
* گرفتن تصمیم خداحافظی بعد از اینهمه مدت، برایت سخت نبود؟ من از بچگی پا به توپ بودم و این تصمیم مسیر زندگیام را تغییر میداد. قطعا سخت بود و همانطور که گفتم خداحافظی همیشه تلخ و سخت است.
* تو خواهر پژمان نوری هستی که در شهرتان یک قهرمان محسوب میشود. چه شد که در چنین شرایطی تصمیم گرفتی اسم خودت را داشته باشی و تو هم وارد فوتبال بشوی؟ ما در یک خانواده فوتبالی بزرگ شدیم و به همین دلیل از کودکی تا حدود 18 سال پیش که هنوز فوتبال زنان نبود و ما در سالن، فوتسال بازی میکردیم و زمانی که فوتبال بانوان در کشور تاسیس شد، به کمک خانم ایراندوست که بنیانگذار تیم بانوان ملوان بودند، توانستیم فوتبالمان را شروع کنیم. تیم خیلی پرافتخاری بودیم اما یک وقفه افتاد و مسئولان شهر نخواستند که تیم بانوان باشد. زمانی که آقای نوری آمدند، دوباره تیم بانوان ملوان سر پا شد و توانستیم بعد از دو سال وقفه، سه سال دیگر کار کنیم.
* برادرت چقدر در این مسیر از تو حمایت کرد و تاثیرگذار بود؟ صد درصد خیلی تاثیرگذار بودند. پژمان در خانه ما یک قهرمان بود و یک الگو برای تک تک ما محسوب میشد. همه خانواده ما فوتبالی بودند و فقط یک خواهرم فوتبال بازی نکرده و همه فوتبالی بودیم و تفریح و زندگیمان فوتبال بود؛ مدام بحثهای فوتبال و زمانی که تلویزیون روشن بود فوتبال. همه چیز ما فوتبال است. مسلما اینکه یک قهرمان و الگو در خانهات داشته باشی، خیلی تاثیرگذار است.
* جدا از بحثهای انگیزشی، پژمان نوری در مسائل فنی هم به تو کمک میکرد؟ قطعا. من از ایشان مشاوره میگرفتم و کمک میخواستم و او هم با روی باز به من کمک میکرد.
* بعد از اینکه برادرت به ملوان آمد، نمیترسیدی فشاری ایجاد شود که بگویند برادرش در باشگاه هست و پارتی بازی میشود و...؟ مسلما حرف زیاد است اما آقای نوری همیشه حامی من بود و هیچوقت تنهایم نگذاشت و مدیریت او به قدری بالا هست که به خوبی از پس این مسائل بربیایند. این بحثها هم بود اما من تا پیش از اینکه آقای نوری باشد هم در تیم ملوان بودم. حضور من در ملوان محدود به دو سه سال قبل نیست که بگویند پارتی بازی بوده است. از 18 سالگیِ من که تیم بانوان ملوان تاسیس شد، پگاه نوری در تیم بود. در سه سال اخیر آقای نوری حامی تیم ما بودند و کمک زیادی کردند و به من هم خیلی مشاوره دادند اما اینکه پارتی بازی باشد، درست نبود. آقای نوری بعد از 15 سال که من در ملوان بودم، آمدند و من قبل از آن هم در تیم ملوان بودم؛ کسانی که در انزلی فوتبالی بودند، کاملا واقف هستند که قبل از مدیریت آقای نوری، پگاه نوری در ملوان بوده و بازی میکرده است.
* به طور کلی شرایط ملوان را قبل و بعد از حضور برادرت، چه تفاوتهایی داشته است؟ ایشان در شرایطی بسیار بحرانی ملوان را در دست گرفتند؛ فشارهای مالی زیادی روی ایشان بود و همه به او میگفتند ریسک بزرگی میکنی اما او این کار را کرد و در شرایطی که مسئولان شهر و بسیاری از افراد دیگر نمیخواستند تیم بانوان ملوان باشد اما آقای نوری شاید به این دلیل که زحمات من را میدید و از نزدیک لمس میکرد که بانوان در چه شرایط سختی هستند، در آن شرایط بحرانی هم نخواست که تیم منحل شود. از طرفی بانوان همیشه در شرایط سخت تیمداری میکرد اما در سه سالی که آقای نوری آمدند، به قدری مدیریتشان بالا بود که اصلا اجازه ندادند که تیم بانوان آسیب ببیند و یا اذیت شود و اگر فشاری هم چه از نظر مالی و چه مسائل دیگر بود، خودشان سعی میکردند که حل کنند. ما هر ساله پس از پایان لیگ بانوان این مشکل را داشتیم که ممکن است سال بعد تیم نباشد؛ دنبال مسئولان شهر بودیم و میگفتیم کمک کنید تیم بانوان سر پا باشد اما آقای نوری که از جنس فوتبال بود، تمام تیمها و حتی پایهها را هندل کردند و با مدیریت بالا توانستند از پس این کار بربیایند. ایشان تنها مدیری است که از نظر مالی هیچ مشکلی ندارد و تمام پرداختیهایش را به موقع انجام میدهد و تیم را در شرایط ایدهآلی قرار داده است.
* با توجه به اینکه ما چیز زیادی از فوتبال زنان را نمیبینیم، میخواهم درباره کیفیت مسابقات لیگ صحبت کنی و اینکه فکر میکنی در این 18 سال چه تفاوتهایی در کیفیت مسابقات ایجاد شده است؟ در حال حاضر فوتبال یک صنعت است و در چند سال اخیر در بخش بانوان هم این اتفاق افتاده است. در سالهای اخیر مسابقات بانوان هم مثل آقایان به صورت حرفهای برگزار شده و قراردادها هم در سطح خوبی قرار دارد و کیفیت لیگ، بازیکنان و شرایط هم بالا رفته است. همه چیز رفته به رفته و سال به سال خیلی بهتر شده است اما یک انتقاد دارم؛ کاش کیفیت داوری هم مثل لیگ برتر پیشرفت کند. در مورد ملوان هم با توجه به اینکه خود آقای نوری فوتبالی است، شرایط خیلی بهتر شده است؛ او درد فوتبالیست را میدانند و اینکه مدیرعاملتان فوتبالی باشد و شرایط بازیکن را درک کند، خیلی مهم و تاثیرگذار است.
* پس بحثهای داوری در لیگ بانوان هم زیاد است. فکر میکنی دلیل این مشکلات چیست؟ با توجه به اینکه بازیها رسانهای نمیشود و کمتر پرداخته میشود، سطح داوریها کمی پایین است. کاش کیفیت داوری ما هم مثل لیگ برتر آقایان، پیشرفت کند.
* همیشه یکی از مشکلات اساسی فوتبال بانوان، پخش نشدن مسابقات بوده است. بله. به جز مشکلات داوری، به دلیل اینکه مسابقات دیده نمیشوند، هر سال وسط راه یک تیم منحل میشود و میگوید دیگر نمیتوانیم ادامه بدهم و اسپانسر قبول نمیکند. تیمها از نظر اقتصادی به مشکل میخورند و منحل میشوند و این واقعا بد است. اگر مسابقات پخش اینترنتی و تلویزیون داشته باشند، رسانهها بیشتر میپردازند و اسپانسرها هم بیشتر جذب میشوند و در نتیجه سطح لیگ بانوان بالاتر برود. البته باز هم تاکید میکنم که سطح مسابقات هر سال بهتر میشود و امسال دو بازی پخش اینترنتی داشته است و این خیلی خوب است.
* بین صحبتهایت به قراردادها اشاره کردی. دریافتی بانوان به حدی هست که باعث شود بازیکنان بتوانند روی فوتبال تمرکز کنند؟ در گذشته بانوان اصلا دریافتی نداشتند و حدود ده سال در قرارداد خود ما در ملوان مینوشتند تعهد مالی نداریم. ما مجانی کار میکردیم اما تمام وجودمان را در زمین میگذاشتیم و برایمان مهم نبود که تعهد مالی دارند یا خیر، چون ما و تمام مردم انزلی عاشق فوتبال هستیم. اما رفته رفته شرایط خیلی بهتر شد و امسال و سالهای قبل سطح قرارداد بازیکنان بالا رفته و فکر میکنم یک خانم که 6 ماه سال را درگیر لیگ و مسابقات است و 6 ماه دیگر سال را خودش تمرین میکند، میتواند زندگیاش را بچرخاند. البته شرایط اقتصادی واقعا سخت است و همیشه هم بین فوتبال آقایان و بانوان تفاوت هست و قرادادهای ما در حد آقایان نیست اما سال به سال رو به سمت حرفهای بودن میرویم.
* فکر میکنی در حال حاضر در ورزش زنان، فوتبال بیشتر مورد توجه قرار میگیرد یا سایر رشتهها؟ من معتقدم کلا از نظر رسانهای به بانوان توجه نمیشود و در تمامی رشتهها هم همینطور است. فوتبال یک رشته جذاب است و چه از نظر اقتصادی، چه صنعتی و چه زیبایی و هیجان حرف اول را در کل دنیای ورزش میزند اما توجه زیادی به بخش بانوان در ایران نمیشود.
* هیچوقت در طول فوتبالت آرزوی حضور در تیم دیگری را داشتی یا همیشه در ملوان راحت بودی؟ من عاشق ملوان هستم و اگر شرایطش هم پیش میآمد، فکر نمیکنم این تصمیم را میگرفتم که از شهرم بیرون بروم و ترجیح میدادم همینجا و با لباس ملوان بازی کنم. نه، هیچوقت به این موضوع فکر نکردم.
* در مسیر حرفهای، خودت را بیشتر مدیون برادرت میدانی یا شخص دیگری مثل سرمربی و...؟ من مدیون پژمان هستم، چون یک قهرمان و الگو بود و من دوست داشتم یک روز مثل پژمان باشم، مثل پژمان گِلی به خانه بیایم، مثل پژمان خسته باشم و احساسات او را داشته باشم. او همیشه پشت من بوده و واقعا از او تشکر میکنم.
* از نظر خودت به نقطهای رسیدی که مثل برادرت باشی؟ او یک قهرمان خیلی بزرگ و اسطوره برای من است اما من هم در حوزه بانوان، تا جایی که در توانم بود، توانستم به آن مرحله برسم.
* با توجه به حضور پژمان نوری در خانواده، فکر میکنی حضور تو در فوتبال، چیزی به خانواده نوری اضافه کرد و باعث شد که بیشتر افتخار کنند؟ انزلی شهر کوچکی است و همه یکدیگر را میشناسند و فکر میکنم این افتخار به خانواده هم منتقل شده است. با توجه به اینکه ما در انزلی شناخته شده هستیم، خانوادهمان همیشه افتخار میکردند و میگفتند من مادر پگاه نوری هستم، من خواهر پگاه نوری هستم و.... این افتخار وجود دارد و کاری کردهایم که خانوادهمان همیشه سربلند باشند.
* زمانی که ازدواج کردی، همسرت مشکلی با کار تو نداشت؟ ایشان میدانستند که من فوتبال بازی میکنم و زندگی حرفهای فوتبالی دارم و قبول کردند و همیشه هم حامی من بودند. من هیچوقت با این مسئله مشکلی نداشتم.
* مدتی قبل یک عکس از تو منتشر شد که دخترت در حین تمرین در کنارت حضور داشت. او از اینکه مادرش فوتبالیست بود اذیت نشد؟ چرا؛ به هر حال سختیهای خودش را داشت و من همیشه در اردو و مسابقات و تمرین بودم و گاهی که باید برای او زمان میگذاشتم، نبودم اما با توجه به اینکه خانودهام خیلی کمک میکردند، این خلا پر میشد.
* او هم به فوتبال علاقه دارد؟ دخترم اوایل اصلا علاقهای به فوتبال نداشت اما هر چه بزرگتر شد، به قدری با خودم آمد که علاقمند شد. ما همیشه توپ در اطرافمان هست و هر جایی که برویم، تفریحمان فوتبال است و او هم کم کم عاشق توپ شد. من آکادمی ملوان را هدایت میکنم و دخترم را هم به آنجا بردم؛ اوایل اصراری نداشتم که کار بکند و کنار زمین برای خودش با توپ بازی میکرد اما بعدها همسنهای خودش را کنار من دید و علاقمند شد و الان یکی از بهترینهای آکادمی من است و انشاالله بعد از من به تیم ملوان میآید.
* حضور در آکادمی همزمان با بازی سخت نبود؟ سخت است اما ما از بچگی چنین زندگیای داشتیم؛ مدام کنار توپ و تمرین و فوتبال بودیم و این کار را راحتتر میکند. زندگی ما فوتبال است؛ صبح، عصر و شب فوتبال و در خواب هم خواب فوتبال میبینیم.
* زندگیات را بعد از خداحافظی چطور میبینی؟ چه برنامههایی داری؟ من مدارک مربیگریام را گرفتهام و انشاالله سال آینده به عنوان مربی در ملوان حضور داشته باشم.
* بهترین لحظه فوتبالی زندگیات کدام لحظه بوده است؟ مربوط به خودت بوده یا برادرت؟ پژمان همیشه برای من افتخار بوده اما من فکر میکنم برای یک فوتبالیست، لحظهای که توپ را به تور میچسباند، لحظه قشنگ زندگیاش است؛ گل زدن.
* نمیتوانی از یک لحظه خاص اسم ببری که بهیادماندنیتر بوده است؟ برای مثال گل خاصی؟ نه؛ همه لحظات فوتبال برای من خاص و قشنگ است.
* بدترین لحظه فوتبالیات چطور؟ لحظه خداحافظیام و همچنین لحظهای که گفتند مسئولان شهر تیم بانوان را منحل کردهاند و من خیلی ناراحت شدم؛ خیلی دویدم تا تیم بانوان سر پا شود اما به هر دری که زدم، نشد و نخواستند.
* بزرگترین غصه یا حسرت فوتبالیات چیست؟ همیشه دوست داشتم فوتبال بانوان در حد آقایان باشد. حسرت من این است که رسانهها آنقدر که باید به فوتبال بانوان توجه کنند، نمیکنند. بیشتر از اینها میشد به فوتبال بانوان بها داده شود.
* در دوران فوتبال برادرت کدام لحظه تو را خیلی تحت تاثیر قرار داده است؟ زمانی که در شهر انزلی با پیراهن ملوان دو گل به پرسپولیس زد. ما آن روز از خانه بازی را میدیدیم و یکی از بهترین روزهای زندگیمان بود؛ تا یک هفته خانوادگی به خاطر آن دو گل، خوشحال بودیم.
* و لحظه ناراحت کننده از فوتبال برادرت؟ خداحافظی پژمان.
* بعد از 18 سال فوتبال، چه صحبتی با برادرت داری که از طریق این مصاحبه به او بگویی؟ فقط میگویم مرسی که همیشه کنارم بودی و هیچوقت و در هیچ نقطهای از زندگیام تنهایم نگذاشتی؛ چه فوتبالی و چه شخصی.
* صحبت پایانی؟ از تمام کسانی که در عرصه فوتبال به من کمک کردند و تمام مربیانم تشکر میکنم؛ به خصوص خانم جهانچی که در این سالهای اخیر کمک زیادی به من کردند. با توجه به اینکه در سالهای آخر برادرم مدیرعامل بود، فشار کاری روی من خیلی زیاد بود اما خانم جهانچی همیشه پشت من بودند و هر وقت خسته میشدم و به پشت سرم نگاه میکردم، خانم جهانچی و پژمان نوری قوی پشتم بودند. اینها باعث میشدند خستگی ناپذیر باشم و تا آخر ادامه بدهم.