گذشتن از موقعیتی بحرانی در نمایش «باق وحش»
نمایش «باق وحش» به کارگردانی «امیربهاور اکبرپور دهکردی» این شبها اجرای خود تماشاخانه ایرانشهر را پشت سر گذاشته و با استقبال خوبی از سوی اهالی رسانه روبرو شده است.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، نمایش «باق وحش» به کارگردانی «امیربهاور اکبرپور دهکردی» این شبها اجرای خود تماشاخانه ایرانشهر را پشت سر گذاشته و با استقبال خوبی از سوی اهالی رسانه روبرو شده است.
سید مهدی حسامالذاکرین، آرزو عبدالهی، مائده رفیعی بازیگرانی هستند که در این نمایش به ایفای نقش پرداخته اند. در نمایشی با اجرای بهاندازه چه از نظر زمان (دراماتیک، فیزیکی، داستانی) و چه در نوع بازی پردازی بازیگران به وجهی دور از هرگونه کاریکاتوریسم و ادا و اطوار به نحوی ساده و البته هوشمندانه به زندگی امروزی خانوادهای میپردازد.
- بیشتر بخوانید:
- برای مشاهده نقد نمایش «فرانکنشتاین» اینجا کلیک کنید
توجه و تسلط قابلقبول به عرصه بازی بازیگران، دقت و وسواس در ترکیببندی صحنهای هرچند با نگاهی حداقلی (مینی مال) و پرداختن به لوازم و تکنیکهای لازم در روند گسترش ایده اثر را از رکود و خلود میرهاند و نگاه شیوه پردازانه کاردگردان به نوع گسترش و پرورش قصه با ایجاد خلل و فرج هایی در بستر زمان باعث بروز تکانه های گاه گاهی میشود که مخاطب را دعوت به پیگیری نمایش میکند و در جلب حداکثری و ایجاد همدلی در مخاطب به صداقت میکوشد.
باق وحش تجربهای از نمایشی کردن یک نمایش در بستر وضعیت گذشتن از موقعیتی بحرانی است، در مورد هر اثر هنری؛ تحسین اثر الزاما همراه است با تشخیص ویژگیها، ارزشها و شایستگیهای آن.
فارغ از تحسین نمایش باق وحش، آنچه در گام اول فهم میشود دقت و احتیاط در گسترش ایده داستانی و نحوه پرداختن به روایت و دست یافتن به فرم نسبتا قوامیافته است که کلیت اثر درصحنه را شامل میشود.
این کلیت برساخته ریزبهریز جزئیات؛ شامل چینش صحنهای، کلامها، سکوتها، حرکتها، سکونها، فیگورها و درنهایت گاهی رسیدن به ژست البته برای بازیگر مرد نمایش است. نمایش بیش از آنکه بر اصل روایت، فیزیک روایت و دلالتهای آن استوار باشد بر شیوه روایت صحنهای و جسارت تقریبا بهاندازه و فهم شوندهاش استوار است و هم آن محور زیبا شناختی معنایی اجرا را مینمایاند.
سادگی هرچهتمامتر روایت راه به بداهتهای بهجا در چگونگی نشاندن روایت درصحنه میبرد که نهتنها در اثر و مخاطب راهزنی و مکری روی نمیدهد بلعکس راهگشای اثر در پرهیز از داستانپردازی صرف و گریز از کسالت باری گفتن و گفتن و گفتن است.
بداهتهایی که استفادهشان در اثر قابلتأمل و دیدنی است فهم اثر از چند مسئله یا بحران مختلف و البته بروز آنها در بافتار (همزمانی) و (اینهمانی) که در این مورد به درست باعث اغراق و تأکید هرچه بیشتر بر عوارضی است که خانواده را درگیر خودکرده است.
این همان آرایه مجاز جزء بر کل اثر است که بهدرستی جنبه بازتابی خود را در عرصه زندگی دیگری مینشاند و بدون هیچ موع تجویز و تحمیل با پدیدار کردن یک موقعیت به همان وضعی که هست و با درک در جهان اثر و پرهیز از انتزاعات و پیچیده بافی های بهگزاف مخاطب را صمیمانه و همدلانه دعوت به دریافت اثر در بافتار زمانهاش میکند.