آشناسالاران علیه آشناسالاری!

کمتر ایرانی را میتوان پیدا کرد که برای استخدام و اشتغال و وام و مجوز و گریز از پیچ و خم کارهای اداری و معطل و آواره طبقات ادارات نشدن ناگزیر به استفاده از توصیه و معرفی مکتوب و تلفنی و رفاقتی نشده باشد. عجیب است که پیش از اقدام به هریک از امور مذکور به شکل کاملا ناخودآگاه و غیر ارادی به دنبال یک آشنا، یک مقام مسول با نفوذ و در یک کلام یک فرد هستیم که ما را به مقصد و مطلوبمان برساند. گویی اگر چنین نباشد اصلا کارها پیش نمیرود که در این صورت کفش پولادین میخواهد و ارادهای راسخ و زانوانی مستحکم تا در صورت عبور از خان هفتم به مقصد نهایی رسید. همین امر نیز سبب شده است که واسطهگری و اعمال نفوذ یکی از مشاغل پر طرفدار در میان ما باشد و اصولا بسیاری به شوق تصاحب مشاغل و موقعیتهای پر نفوذ، پلههای ترقی را در ادارات و نهادها طی میکنند که از قضا برای همین نیز نیاز مفرطی به آشنایی و رابطه با یک مقام صاحب نفوذ است! سر خود را که به هر طرف بچرخانیم یا همه در اندیشه تصاحب نفوذ اند یا خود نفوذ.
قطعا این روزها خبر استخدام 8هزار نفر در ایران خودرو با توصیه نمایندگان مجلس و نماینده ای که 300 نفر را یک تنه توصیه و در آنجا استخدام کرد را شنیدهاید. این خبر به ما میگوید که ویروس آشناسالاری و قانونگریزی در جامعه ما به شکل افسارگسیختهای اپیدمی شده است. از سویی آشنا سالاری هیچ گونه سنخیتی با نخبه گرایی و شایسته سالاری ندارد و در چنین چرخهای قطعا از کارگر تا مهندس و مدیران میانی و سطوح بالاتر، یکی درمیان هیچ کس در جایگاه خودش نیست و نخواهد بود و گزافه نیست اگر بگوییم این رویه در سطوح مدیرت کلان کشور نیز به الیگارشی طبقه یا جریان یا گروه خاصی منجر خواهد شد.
قطعا بسیاری از آن 8 هزار نفر توصیه شده مثل آن دانشجویان سفارشی بورس شده و بسیاری دیگر از توصیه شدگان خود را شایسته میدانند و مستحق و البته کیست که خود را شایسته نداند؟! همانگونه که رنه دکارت میگوید تنها چیزی که میان انسانها عادلانه تقسیم شده، عقل است چراکه هرکس فکر میکند به اندازه کافی از آن سهم برده است، قطعا همین انسان خود را مستحق وشایستهترین نیز میداند. اما آنچه که اوضاع و احوال کشورما از صنعت خودرو سازی تا سایر امور نشان میدهد گویای آن است که این توصیهها در راستای استحقاق واقعی افراد نبوده و قرار گرفتن افراد در موقعیتهای اشتباهی، پیامد طبیعی چنین رویهای نیز خواهد بود.
جامعه ایرانی رفتار پارادوکسیکال و قابل تاملی دارد. بطوری که آشناسالاری میان مردم و مسولان، امری مذموم است و کمتر کسی هست که در مذمت این رویه لب به شکایت باز نکند یا دست به قلم نشود و در نقد آن ننویسد. اما از سوی دیگر آشناسالاری به یکی از رویههای مرسوم و معمول و حتی متعارف زندگی روزمره ما تبدیل شده است. به سخن دیگر آنگاه که پدیده آشناسالاری، نفع مستقیم برای شخص در مقام ناظر نداشته باشد یا منافع مستقیم و غیر مستقیماش را تهدید کند، منتقد و مخالف همین رویه و عاملانش خواهد شد! و در صورت اطمینان از تامین منافع فردی، قطعا از این رویه استقبال خواهد کرد. به واقع ما به مصاف آلودگیهایی میرویم که خود به آن آلودهایم!
آلودگیهای اجتماعی ما نیز عموما از میان نمیروند، چراکه غالبا مردم و روشنفکران ما نگاهی خطی به مسائل اجتماعی دارند. بطوری که در یک دوره همه گرفتاریها را در ساختارهای سیاسی میبینیم و در دورهای دیگر همه مشکلات را در مردم. درحالی که چنین فرایندی را باید چرخهای نگاه و تحلیل کرد. و تا زمانی که تحلیل خطی از رفتارهای اجتماعی داشته باشیم قطعا دور باطل ناکامیها ادامه خواهد داشت.
در این مورد خاص نیز اصلا به فرایند عرضه و تقاضا توجهی نداریم و صرفا منتقد آنهاییم که عرضه کننده این پدیده هستند و کاری نداریم که چقدر تقاضا برای این اعمال نفوذ و آشناسالاری و... زیاد است. ممکن است تصور شود که عرضه کننده که در ساختار نشسته بطور مستقیم و غیر مستقیم موجب رشد تقاضا شده باشد؛ اگرچه این نیز هست اما همه واقعیت نیست. در سطوح پایینی آشناسالاریها عموما برای اموری چون جریمه خلافی خودرو، تعیین محل خدمت سربازی، وام بانکی، فرار مالیاتی، خلافی ساخت و ساز و استخدام و مسائلی از این دست مطالبه میشود که استفاده از آشناسالاری بجز در استخدام، که عموما راهی از سر ناچاری است، در سایر موارد بخاطر خودمداری و نفع طلبی محض فردی است! اما در سطوح بالاتر هم داستان به همین شکل است و منفعت طلبی محض است که افراد را برای ارتقاء شغلی، وامهای نجومی و مجوزهای کلان به سمت آشناسالاری سوق میدهد.
اگرچه در سطوح پایین کارهای اداری ممکن است قوانین به گونهای پیچیده و ناکار آمد باشد که افراد نتوانند به راحتی کارهایشان را پیش ببرند و مجبور به استفاده از رانت و نفوذ بشوند. اما همانگونه که گفته شد در اکثر موارد منفعت طلبی افراد است که مجوز چنین کاری را میدهد. از سوی دیگر آنها که برای استخدام و... به ناچار از روی استیصال وارد این چرخه میشوند نیز قربانی سیستم آشناسالاری هستند که خود به آن دخیل بستهاند! چرا که بخش اعظم بحران اقتصادی و معیشتی و نبود فرصت شغلی و... ریشه در ناشایسته سالاری سیستم آشناسالار دارد!
در پایان باید گفت که استفاده از آشناسالاری محصول فرهنگ خودمداری است. و راه علاج این چرخه معیوب و گریز از زیر سایه سنگین خودمحوری بر جامعه ما نیز نگاه چرخهای و جامعه محور به مسائل و مشکلات اجتماعی است. نه آنکه با عینک سیاسی، یک سویه به همه ماجراها بنگریم و به خیالمان این برود و آن بیاید مشکلات جامعه حل میشود و آنها که عمری به خودمحوری، زرنگی میگفتند، ترک عادت میکنند و بساط آشناسالاری و... اینگونه با نگاه صرف سیاسی تغییر میکند!