ادای احترام شهروند خرمشهری به ناجیان شهرش
در اولینلحظه ملاقات میخواست دستهای امیر زمانی را ببوسد که با ممانعت اینخلبان کهنهکار جنگ روبرو شد و در حالیکه بغض کرده بود، گفت: اگر شما نبودید شهر ما آزاد نمیشد.
در اولینلحظه ملاقات میخواست دستهای امیر زمانی را ببوسد که با ممانعت اینخلبان کهنهکار جنگ روبرو شد و در حالیکه بغض کرده بود، گفت: اگر شما نبودید شهر ما آزاد نمیشد.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: یکی از روزهای فروردین 1402 بود که داخلیام در خبرگزاری زنگ خورد. آقایی با لهجه جنوبی پشت خط بود که میخواست با کسی که پرونده محمود اسکندری را در خبرگزاری مهر کار کرده صحبت کند. بعد از آنکه خودم را معرفی کردم، او هم خود را معرفی کرد؛ اینکه متولد سال 1359 است و بعد از خواندن گفتگوها و گزارشها، حال روحی عجیبی درباره قهرمانهای گمنام جنگ پیدا کرده است.
آقایی که آنطرف خط بود، گفت در کار تجهیزات الکترونیکی بیمارستانی است و میخواهد برای ادای احترام به ناجیان خرمشهر به تهران بیاید. متوجه منظورش درباره ناجیان خرمشهر بودم. میخواست درباره پرواز اسطورهای و عجیب و غریب روز هفدهم ادیبهشت 1361 صحبت کند که محمود اسکندری و اکبر زمانی در یک فروند فانتوم F4 پل شناور نیروهای بعثی روی رودخانه اردوندرود را منهدم کرده و باعث محاصره 19 هزار سرباز عراقی در خرمشهر شدند. یکی از آخرین میخهای تابوت نیروهای متجاوز در خرمشهر که باعث شد بسیاری از آنها به اسارت دربیایند و تعدادی هم سعی کنند برای بازگشت به عراق، به اروند بزنند که خیلی از آنها غرق شدند.
ایمان آلبوعلی بنا بود با هواپیما به تهران بیاید و من هم دیدارش با امیر خلبان اکبر زمانی را هماهنگ کنم تا اینقهرمان جنگ را از نزدیک ببیند و هدیه یا به قول خودش سوغاتیهایش را به آقای زمانی بدهد. اما بهدلیل فراهمنشدن بلیط هواپیما، دوست خرمشهریام با اتوبوس خود را به تهران رساند. من هم در یکی از کافههای تهران که به محل کار آقای زمانی نزدیکتر بود، قرار گذاشتم. ساعت ملاقات را هم 18 تعیین کردم که گرمای هوای مردادماه آزاردهنده نباشد و بزم خاطرهگویی آقای زمانی را خراب نکند.
آقای آلبوعلی آمد و بعد از ملاقات دوساعتهمان با آقای زمانی، خودش را به ترمینال جنوب رساند و دوباره به خرمشهر برگشت. او در اولینلحظه ملاقات میخواست دستهای امیر زمانی را ببوسد که با ممانعت اینخلبان کهنهکار جنگ روبرو شد و در حالیکه بغض کرده بود، گفت: من ادای احترام همشهریهایم را برای شما و مرحوم اسکندری آوردهام. اگر شما نبودید شهر ما آزاد نمیشد.
دوبسته خرمای جنوبی و دو تابلو فرش که در کاشان ساخته شده بودند، هدایایی بودند که آلبوعلی برای آقای زمانی تحفه آورده بود. یکی از تابلوفرشها تصویر محمود اسکندری کنار هواپیمای فانتوم بود و دیگری تصویر خود آقای زمانی در کنار مرکبش.
بزم خاطرهگوییهای امیر اکبر زمانی پیش از آوردن نوشیدنیهای خنک شروع شد که مقدمهاش عملیات زدن پل شناور اروندرود بود و به ماموریتهای دیگری که همراه با اسکندری در آسمان عراق انجام داده بود، رسیدند.
اما بهجز خاطرههایی که در اینبزم خودمانی روایت شدند، آقای زمانی درد دلهایی هم داشت؛ اینکه یکی از خلبانهای سلحشور سالهای جنگ با سرطان دست و پنجه نرم میکند و برای تهیه داروهای شیمیدرمانی خود با مشکل مالی روبروست. فرمانده پیشین پایگاه هوایی بوشهر گفت خیلی دوست دارم و میخواهم مثل سالهای گذشته که چندمرتبه به خدمت رهبر انقلاب رسیدم، باز هم به دیدار ایشان بروم و مشکلات بچههای خلبان را برایشان تشریح کنم. بعضی از اینبچهها با مشکلات زیادی روبرو هستند و با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند.