از اتفاق عجیب کشتی تا ماجرای نیمکت تیم ملی فوتبال / مرگ اخلاق در ورزش ایران؟
مرور اتفاقات روزهای اخیر ورزش کشورمان دلالت بر این دارد که رهاشدگی مقوله اخلاق و فرهنگ در بخش های مختلف به نقطه نگران کننده ای رسیده است.
سرویس ورزش مشرق - ورزش کشورمان در یک دهه اخیر، با چالش های مختلف فرهنگی و اخلاقی مواجه بوده است. هر از گاهی نیز اتفاقاتی روی می دهد که باعث اعتراض همگانی شده و نگاه ها را به خود معطوف می کند و نشان می دهد که اوضاع مناسب نیست اما به فراموشی سپرده شده و روز از نو، روزی از نو. اما در ماه های اخیر شاهد روی دادن ماجراهایی بودیم که تعدد و ابعاد آنها موجب شده تا منتقدان و دلسوزان، از سقوط فرهنگ و اخلاق در این حوزه سخن بگویند. به نظر می رسد بایستی اذعان داشت که موضوع به نقطه حساسی رسیده و بایستی اقدامی صورت داد؛ وگرنه به نقطه غیرقابل بازگشتی خواهیم رسید.
اگرچه در دوران اخیر، نهادهای بین المللی ورزش مانند کمیته بین المللی المپیک، فدراسیون جهانی فوتبال و... از مسئولیت اجتماعی و جایگاه ویژه این حوزه در بسط و توسعه رفتارهای اخلاقی و انسانی سخن گفته اند اما به راستی، چنین مسیری را طی کرده ایم؟ مروری بر دو اتفاق دم دستی این روزهای ورزش کشورمان، روایتی دردناک از مرگ ارزشهای اخلاقی و رفتاری را نشان می دهد که می بایست با دقت و نگرانی آنها را بررسی کرد و در پی چاره بود؛ اگرچه برخی عنوان می دارند که الان هم دیر شده است!
آنچه در مجمع عمومی فدراسیون کشتی توسط علیرضا دبیر روی داد، نمایشی از سقوط اصول اخلاقی و احترام در منظری عمومی بود که می توان آن را بی سبقه نیز دانست
کشتی و مرگ احترام و ادب!
شاید آنچه در مجمع عمومی فدراسیون کشتی روی داد، آنقدر عیان و واضح بود که نیازی به بررسی و شرح آن نباشد. رفتار غیرمودبانه و بی احترامی کم سابقه (اگر نگوییم بی سابقه) علیرضا دبیر رئیس فدراسیون در قبال محمد پولادگر معاون وزیر ورزش و جوانان، چنان تاسف برانگیز بود که حتی موجب انتقاد روسای دیگر فدراسیون ها شد. توجهی ابتدایی و سطحی به آموزه های دینی و تربیتی نشان می دهد که چگونه اتفاقات مجمع کشتی را می توان یک سقوط آشکار و نمایان از اصول و مبانی دانست. جایی که دبیر از خود یک تصویر دینی و مذهبی به نمایش می گذارد، عدم التزام به اولیات و بدیهیات این آموزه ها، جای تردید و سوال بسیاری باقی می گذارد.
آنچه در مجمع فدراسیون کشتی روی داد و با خویشتن داری و مناعت طبع پولادگر مواجه شد را می توان مرثیه ای بر اخلاق دانست چرا که وقتی رئیس یک فدراسیون چنین عملکردی دارد، از ورزشکار و مربی نه انتظاری وجود دارد و نه توقعی. این اتفاقات، گوشه ای از سقوط ارزش های اخلاقی و رفتاری در ورزش کشور است که در آن مجمع، شکلی عیان و برهنه به خود گرفت اما زنگ ها خیلی وقت است که به صدا درآمده. این رخداد تلخ را بایستی تلنگری جدی دانست اما برای این بحران، وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک و سایر نهادهای فرهنگی دخیل در ورزش، چه راهکاری دارند؟ آیا امیدی هست که این سازمان ها و نهادهای فرسوده بتوانند علاجی برای برون رفت از این وضعیت پیدا کنند یا آنها نیز بخشی از مشکل کنونی هستند؟
آنچه درباره ماجرای سرمربی تیم ملی روی داد و ادامه نیز دارد، مصداقی از بی اخلاقی و عدم التزام به اصول اولیه رفتاری به شمار می رود
* فوتبال و جنگ با اخلاق و ارزشهای اخلاقی!
در چنین روزهایی که بسیاری در مذمت ماجرای کشتی سخت می گفتند، به یک باره در فوتبال ماجرا تکمیل شد. در پی شایعاتی که درباره دخالت نهاد ریاست جمهوری و تعدادی از بازیکنان تیم ملی علیه دراگان اسکوچیچ و تلاش برای تغییر سرمربی به وجود آمد، به یک باره کمیته فنی فدراسیون اعلام کرد که برکنار شده است. به سوای بحث فنی که دغدغه مطلب کنونی نیست، آیا نمی توان انتظار داشت با مربی که تیم ملی کشورمان را به جام جهانی رسانده و نتایج قابل قبولی نیز کسب کرده، رفتاری محترمانه و حرفه ای داشت؟ اگر قرار بر پایان همکاری و جدایی است، نمی توان در محیطی فرهنگی و با کرامت انسانی، با فردی روبرو شد که ماموریت خود را به درستی انجام داده و اکنون نیز در کشورمان حضور ندارد؟ آیا این رسم جوانمردی و فتوت است که چنین بدرقه ای با یک شخص صورت گیرد؟
اگرچه رفتار غیرحرفه ای و غیرمتعارف کمیته فنی در اعلام ماجرا، با واکنش فدراسیون مواجه شد اما داد اعتراض اهالی فوتبال در قبال نوع رفتار با اسکوچیچ بلند شد. فوتبال کشورمان که سرشار از رفتارها و عملکردهای ضداخلاقی و غیرفرهنگی است، در این ماجرا نیز عمق تهی شدگی و بی معنایی خود را نیز به نمایش گذاشت تا بار دیگر اثبات شود که این حوزه چقدر در باتلاق و منجلاب افتاده است.
اینها البته نمونه ای است از آنچه بر فوتبال و ورزش کشورمان رفته و در می رود اما وقت آن نرسیده که تدبیری در این باره صورت گیرد؟ آیا باید نشست و سقوط اخلاقی ورزش کشورمان را نظاره کنیم و باور کنیم هیچ دلسوزی وجود ندارد؟