از سلبریتی زدگی تا قلب حقیقت؛ وقتی شبکههای اجتماعی جای دستگاه قضا مینشینند
در دنیای امروز، سلبریتیها به کانون حواشی تبدیل شدهاند که در معرض توجه رسانهها و مردم قرار دارند. اما این شهرت و قدرت، در دستان برخی از آنها تبدیل به ابزاری برای منفعتطلبی، دروغپردازی و حتی تخریب شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در دنیای امروز، سلبریتیها دیگر تنها چهرههای شناختهشدهای نیستند که در قاب تلویزیون یا روی پرده سینما میدرخشند؛ آنها به قدرتهای افکار عمومی تبدیل شدهاند که میتوانندتوجهات را در لحظهای کوتاه جلب کنند، مسیرهای تجاری جدیدی ایجاد کنند و حتی در برخی موارد، به تغییرات اجتماعی دامن بزنند. سلبریتیها اکنون نه تنها در عرصههای فرهنگی و هنری، بلکه در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز تأثیرگذار هستند و میتوانند تأثیرات عمیقی بر تصمیمات جمعی و جهتگیریهای اجتماعی بگذارند.
این تأثیرگذاری گسترده به آنها اجازه میدهد تا با یک توئیت، یک پست اینستاگرامی یا حتی یک مصاحبه تلویزیونی، موجی از واکنشهای عمومی ایجاد کنند. آنها میتوانند ترندهای جدید ایجاد کنند، برندهایی راه بیندازند و حتی در برخی مواقع، تبدیل به یک محور فرهنگی برای بسیاری از افراد شوند.
اما این قدرت در کنار تمام فرصتهایی که فراهم میآورد، چالشهای بزرگی را هم به دنبال دارد. متأسفانه، بسیاری از سلبریتیها بهجای استفاده از شهرت خود برای خدمت به جامعه یا ارتقای فرهنگ عمومی، به ابزارهایی برای سوءاستفاده شخصی و منفعتطلبی تبدیل شدهاند. در دنیای امروز، نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که بسیاری از این افراد از جایگاه اجتماعی و نفوذ رسانهای خود برای افزایش ثروت شخصی و به دست آوردن قدرت بیشتر استفاده میکنند، نه برای بهبود وضعیت اجتماعی یا پیشبرد اهداف فرهنگی مثبت.
شبکههای اجتماعی در این معادله نقش حیاتی دارند. این بسترها به سلبریتیها این امکان را میدهند که افکار عمومی را سریعاً شکل دهند و به راحتی پیامهای خود را منتشر کنند. این قدرت میتواند در صورتی که درست و مسئولانه استفاده شود، به ارتقای فرهنگ عمومی و آگاهیبخشی به جامعه کمک کند، اما زمانی که این قدرت در مسیر اشتباه قرار بگیرد، به راحتی تبدیل به ابزاری برای سوءاستفاده و فریب افکار عمومی میشود.
در واقع، گاهی رسانهها خود نیز در این بازی نقش دارند؛ آنها نه تنها برای پوشش دادن به حواشی و گمانهزنیها وقت و انرژی صرف میکنند، بلکه این حواشی را بهعنوان خبرهای داغ در کانون توجه قرار میدهند. این چرخه باعث میشود که نادرستیها و رفتارهای ناپسند برخی سلبریتیها در میان مردم مورد تأکید بیشتری قرار گیرد، و در نهایت به بحران هویت فرهنگی منجر شود.
یکی از نمونههای بارز این قدرت رسانهها، داستانهایی است که حول سلبریتیهایی مانند پژمان جمشیدی ساخته میشود. داستانهایی همچون بازداشتها، سفرها و بازگشتهای جنجالی او بارها در رسانهها منتشر شده و در حالی که قصد داشتند نقطه ضعفهای زندگی او را نمایان کنند، در نهایت باعث شهرت بیشتر او شدند. این پدیده نشان میدهد که گاهی رسانهها بهجای اینکه موضوعات منفی را محدود کنند، آنها را تبدیل به یک ماجرای جنجالی میکنند که توجه بیشتری را جلب کرده و در نتیجه، شهرت بیشتری برای شخص به ارمغان میآورد.
پیش از این هم ماجرای پرونده حقوقی صابر ابر و موجرش فردی به نام بهادر برزگر بود (که صابر ابر یا عنوان ب. ب از او یاد میکرد) ابر با جنجال سعی کرد، پرونده ساده مستاجر و موجر را از روال قضایی خارج کند و با حاشیه سازی روند قضایی و انتظامی را به حاشیه ببرد.
یا در مورد دیگر ماجرای دعوای یکتا ناصر با همسر سابقش منوچهر هادی و موضوع حضانت و نگهداری از فرزندشان و جنجال یکتا ناصر موضوع به شبکه های اجتماعی کشیده شود، موضوعی که صرفا به آن دو نفر و دستگاه قضایی مربوط میشد، میان چند ده میلیون نفر دست به دست شد و مورد قضاوت قرار گرفت.
در این موارد، رسانهها باید در انتخاب و پوشش اخبار دقت بیشتری داشته باشند، چرا که بیاحتیاطی در انتشار اخبار میتواند بحرانهای عمیقتری را برای جامعه به وجود آورد.
سلبریتیهایی که همیشه طلبکارنداین حواشی و سوءاستفادهها نه تنها در دنیای شخصی افراد تأثیر میگذارند، بلکه اعتماد عمومی را نیز به خطر میاندازند. وقتی مردم شاهدند که سلبریتیها در حالتهای بحرانی، بهجای برخورد مسئولانه، اقدام به قلب حقیقت میکنند، این نگرش به تدریج در جامعه رواج پیدا میکند و به تضعیف ارزشها و کاهش اعتماد به چهرههای عمومی میانجامد.
وقتی سلبریتیها حقیقت را به بازی میگیرند: فریب در پوشش شهرت
در بحرانهای اخیر، یکی از مهمترین جنبههای قابل توجه، این چهره ها میتوانستند بهعنوان یک هنرمند و چهره عمومی، مسائل خود را بهطور شفاف و قانونی حل کند، بهجای آن که حقیقت را برای مردم روشن کنند، سعی کردند با جلب حمایت عمومی، مسائل حقوقی را به یک درام اجتماعی تبدیل کنند.
این وضعیت بهوضوح نشان میدهد که چگونه برخی سلبریتیها از شهرت خود به جای ارتقای فرهنگ و آگاهی اجتماعی، به ابزاری برای پنهانکردن مشکلات و خطاهای خود تبدیل میشوند. بهجای آنکه از موقعیتشان برای کمک به شفافسازی و آگاهیبخشی استفاده کنند، گاهی این افراد به پنهانکاری و فریب افکار عمومی روی میآورند. این روند نه تنها به اعتماد مردم آسیب میزند، بلکه برای جامعهای که به دنبال الگوسازی و ارزشهای مثبت است، سمی مهلک به شمار میرود.
موضوع وقتی پیچیدهتر میشود که رسانهها و فضای مجازی خود در دامن زدن به این بحرانها نقش دارند. در حالی که رسانهها گاه با هدف افشای حقیقت و اطلاعرسانی در تلاشند، خود به نقشآفرینی در بزرگتر شدن بحرانها و افزایش بیاعتمادی عمومی میپردازند. این تلاطمات نه تنها در نهایت به دروغ و ابهام دامن میزند، بلکه از آنجا که بحرانها را بهجای حل کردن تقویت میکنند، موجبات تشویش بیشتر افکار عمومی را فراهم میآورند.
پیامدهای بحرانهای سلبریتیها: وقتی شهرت تبدیل به یک تهدید میشود
در حقیقت، داستانهایی همچون پژمان جمشیدی، صابر ابر، یکتا ناصر و بسیاری دیگر که پای آنها به دستگاه قضایی بازشده شبکههای اجتماعی به میان می آیند تا با آمیختن حقیقت و باطل مسیر پروندههای قضایی را از مسیر خود خارج کنند.
زمانی که مردم با این سلبریتیها و رفتارهای غیرمسئولانه آنها روبهرو میشوند، اعتمادشان به رسانهها و افرادی که در موقعیتهای مشابه قرار دارند، به شدت آسیب میبیند. این آسیبها در مقیاس بزرگتری میتواند ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه را به خطر بیندازد. در نهایت، نه تنها افراد به رسانهها و چهرههای عمومی اعتماد نخواهند کرد، بلکه نظام ارزشی جامعه نیز در معرض تهدید قرار میگیرد.
سوءاستفاده از شهرت: بازیهای رسانهای که افکار عمومی را قربانی میکند
در مصادیق ذکر شده، بهجای استفاده از موقعیت خود برای دفاع از حقیقت و شفافسازی، به انتشار پستهای احساسی و القای حس ترس و ناامنی در میان مردم پرداخت. این رویکرد نه تنها به گمراهی افکار عمومی منجر شد، بلکه باعث تشویش و نگرانیهای بیمورد در سطح جامعه گردید. در حقیقت، این نمونه یکی از بارزترین مصادیق آنچه امروز به آن "سلبریتیزدگی" میگوییم، است.
امروزه شاهدیم که چهرههای معروف و شناختهشده نه تنها از شهرت خود برای ارتقای فرهنگ و آگاهی عمومی استفاده نمیکنند، بلکه آن را به ابزاری برای فریب و گمراهی تبدیل کردهاند. از سلبریتیهایی که در کوچه و خیابان با طرفداران خود بدرفتاری میکنند و لحظات ناپسند آنها در فضای مجازی دست به دست میشود، تا چهرههایی که در پاسخ به سوالات رسانهها نه تنها کملطفی میکنند، بلکه با رفتارهای توهینآمیز و غیرمحترمانه خود، به نوعی مصداق سوءاستفاده از جایگاه خود میشوند. این نمونهها تنها گوشهای از رفتاری هستند که بهوضوح از شهرت و قدرت رسانهای برای پنهانکردن واقعیتها و فریب افکار عمومی استفاده میکنند.
در حالی که بسیاری از این چهرهها توانایی دارند تا با استفاده از پلتفرمهای رسانهای و فضای مجازی، جایگاه خود را در ذهن مردم تثبیت کنند، اما به طور فزایندهای از این ابزارهای قدرتمند برای پنهانکردن حقیقت و تحریف واقعیتها بهره میبرند. این روند نه تنها باعث بیاعتمادی عمومی میشود، بلکه تبعات منفی آن میتواند در سطح کلان و در فرهنگ اجتماعی تاثیرگذار باشد.
به همین دلیل، مراجع مسئول فرهنگی و صنفی همچون خانه سینما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید با وضع مقررات دقیق و شفاف، مرز میان «شهروند هنرمند» و «شهروند ویژه» را بهطور رسمی و مستند مشخص کنند. هیچ سلبریتیای نباید از شهرت خود برای پوشاندن خطاها یا تخلفاتی که مرتکب شده است سوءاستفاده کند.
در جامعهای که در حال حاضر با بحران هویت فرهنگی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکند، معرفی الگوهای مثبت و واقعی به نسل جوان از اهمیت ویژهای برخوردار است. آیا ما به جوانان خود اسطورههای ملی مانند آرش کمانگیر یا بزرگان تاریخ را معرفی کردهایم؟ یا بهجای آن، چهرههایی که بهطور مستمر از جایگاه خود سوءاستفاده میکنند را بهعنوان الگوهای اجتماعی معرفی کردهایم؟
در چنین وضعیتی، بهجای تاکید بر سلبریتیهایی که رفتارهای ناپسند و غیرمسئولانه دارند، باید بر روی شخصیتهای ملی و قهرمانان واقعی تمرکز کنیم. این رویکرد نه تنها به بازسازی هویت فرهنگی و اجتماعی کمک میکند، بلکه از خطر سلبریتیزدگی که امروزه تهدیدی جدی برای بسیاری از جوانان است، جلوگیری میکند. الگوهای صحیح و شفاف از تاریخ و فرهنگ میتواند جوانان را از درون تقویت کند و به آنان اعتماد به نفس و هویت فرهنگی بدهد.