چهارشنبه 7 آذر 1403

اشعار وفات حضرت معصومه (س)| حضرت سلطان ایران داغ خواهر دیده است

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
اشعار وفات حضرت معصومه (س)| حضرت سلطان ایران داغ خواهر دیده است

همزمان با سالروز وفات حضرت معصومه سلام الله علیها شاعران آیینی کشور اشعاری را در سوگ فقدان خواهر بزرگوار امام رضا علیه السلام منتشر کردند.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دهمین روز از ماه ربیع‌الثانی سالروز وفات مظلومه حضرت معصومه سلام الله علیها، خواهر بزرگوار امام رضا علیه السلام است.

حضرت معصومه در سال 201 قمری به درخواست برادرش امام رضا (ع) و برای دیدار او از مدینه راهی ایران شد، اما در راه بیمار شد و به درخواست قمی‌ها به قم رفت و در خانه شخصی به نام موسی بن خزرج اشعری ساکن شد. او پس از 17 روز درگذشت.

به مناسبت سالروز وفات حضرت معصومه اشعاری از شاعران آیینی کشورمان تقدیم می‌شود:

محمدحسین رحیمیان

آسمان گشته سیه پوش و مَلَک در زمزمه باز مانده در غریبی یک علی بی فاطمه

باز از آه کسی عرش خدا لرزیده است حضرت سلطان ایران داغ خواهر دیده است

دختری شد زود راهی مثل مادر، آه آه خواهری آمد به جان، دور از برادر آه آه

باز هم یک فاطمه از دست دنیا سیر شد آیه‌های غربت آل علی تفسیر شد

فاطمه‌ها آن قَدَر مهمان دنیا نیستند فاطمه‌ها روبه‌روی فتنه‌ها می ایستند

فاطمه‌ها را غم مظلوم دوران می‌کشد فاطمه‌ها را غریبی علی جان می‌کشد

مثل هم بودند اگر چه فاطمه‌های خدا داشت اما قم فراوان با مدینه فرق‌ها

شهر قم با یا علی گویان سر ِدعوا نداشت شهر قم بر آبرویش چون مدینه پا نذاشت

با ستمکاران عالم قم ید ِواحد نداشت کوچه‌های تنگش اصلا قنفذ و خالد نداشت

شکر حق این فاطمه دیگر شبیه مادرش قاتلانش را ندیده در کنار بسترش

روی او نیلوفری و چادرش خاکی نشد هیچ کس از گریه‌ی روز و شبش شاکی نشد

کینه‌های بدر، آتش در گلستانش نشد ریسمانی مزد دستان ِعلی جانش نشد

ماه قم را کس ندیده در خسوف و در هلال نیست در حالاتش اصلا حرف ِ"صارَت کَالخیال"

حضرت معصومه جز هجران، غمی در دل نداشت حضرت معصومه، مردم چل نفر قاتل نداشت....

لالایی سوزناک احمد بابایی برای "آرتین"/ قصه پرغصه آرتین، دُردانه شاهچراغ + ویدئو شعر ولادت امام حسن عسکری (ع)/ ماهِ زندان بودی و هر شب اسیرت می‌شدند

مرضیه عاطفی

سروده‌ای زبان حال امام رضا (ع)

ای خواهرِ درد آشنا، معصومه (س) جانم غمخوارِ من! ای با وفا، معصومه (س) جانم

دلتنگم و دارم برایت می‌نویسم یک نامه با حالِ بکا، معصومه (س) جانم

مشتاقِ دیدارم! به دیدارم بیا ای - - عشقِ علی - موسی الرضا (ع)، معصومه (س) جانم

این سرزمین شوقِ معارف دارد و تو با علم هستی آشنا، معصومه (س) جانم

توحید و عرفان از عباداتِ تو جاریست مأنوس هستی با دعا، معصومه (س) جانم

محجوبه مستوره... ای جانِ برادر مظلومه زینب (س) نما، معصومه (س) جانم

اینجا غریبم! نیستی و مونس ِمن شد روضه های کربلا، معصومه (س) جانم

داغِ غروب و غارت و بغض و اسارت هرگز نرفت از یادِ ما، معصومه (س) جانم

بستند هر دو دستِ عمه جانمان را بیتابم از این ماجرا، معصومه (س) جانم

از غصه شام ِبلا در سینه‌ام شد هر روز و شب آتش به پا، معصومه (س) جانم

شد قاتلم آن ازدحام و سنگ‌ها و... آن ضربه‌های بیهوا، معصومه (س) جانم

بزم ِحرامی کشت عمه جانمان را ای وای از تشت طلا، معصومه (س) جانم این روضه را با یاد تو خواندم عزیزم جاریست اشکم بر عبا، معصومه (س) جانم!

هادی ملک‌پور

بی‌تاب رضا بودی و در تب بودی هرچند که از غصه لبالب بودی

تو با همه رنج‌ها که دیدی بانو برگی زکتابِ رنجِ زینب بودی

علی اصغر یزدی

کنارِ صحن تو، دیدم تمام باور خود را نشانی از مزار بی‌نشان مادر خود را

همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم گشودم گوشه‌ی ایوان طلایت دفتر خود را

مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که هزاران تکه دیدم در کنارش پیکر خود را

دل از بار تعلق‌ها رها شد با تو، از این رو فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را

غبار این حرم را می‌کشم بر روی دستانم تبرک می‌کنم اینگونه من انگشتر خود را

خیابان ارم را دوست دارم چون که می‌بینم درون آن شکوه بارگاه یاور خود را

کسی که عمر خود را خادم این آستان بوده ندارد هر چه را، دارد برات محشر خود را

من از اول به تو دل بسته‌ام اذنی بده بانو که باشم در حریمت لحظه‌های آخر خود را