چهارشنبه 7 آذر 1403

افشاگری انتخاباتی و ایجاد ناامیدی اجتماعی به جناحین سیاسی

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
افشاگری انتخاباتی و ایجاد ناامیدی اجتماعی به جناحین سیاسی

بحث دو قطبی شدن فضای کشور یکی از موضوعاتی است که در انتخابات‌های مختلف کشور و به خصوص ریاست جمهوری همواره مطرح بوده است.

بحث دو قطبی شدن فضای کشور یکی از موضوعاتی است که در انتخابات‌های مختلف کشور و به خصوص ریاست جمهوری همواره مطرح بوده است.

خبرگزاری مهر- گروه سیاست: یکی از موضوعاتی که در انتخابات‌های مختلف کشور و به خصوص ریاست جمهوری همواره مطرح بوده است، بحث دو قطبی شدن فضای کشور است. به نحوی که ما شاهد تجربه این موضوع از سال 76 به بعد بودیم که اوج آن در سال 88 در حافظه اکثر مردم ماندگار شد. اما نکته مهم این است که پدیدار شدن این دو قطبی‌ها علی رغم اینکه می‌تواند شور و شعف انتخاباتی را بین مردم بالا ببرد و مشارکت بالایی را رقم بزند؛ ولی از سوی دیگر می‌تواند پیامدهایی را برای کشور به خصوص در بعد امنیت ملی ایجاد کند و تبعات داخلی و بین المللی را در پی داشته باشد. در بعد داخلی این امر با تخریب‌ها و افشاگری‌هایی که توسط کاندیداها صورت می‌گیرد می‌تواند باعث یاس و ناامیدی مردم از مسئولین و کلیت شاکله نظام شود و در بعد بین المللی نیز می‌تواند تعاملات سیاسی کشور را در دوران پس از انتخابات با سایر کشورها تضعیف نماید. در مجموع می‌توان گفت اینگونه دو قطبی سازی ها و عدم رعایت اخلاق انتخاباتی به واسطه تبعات امنیتی که برای مردم و کشور دارد اصلاً به صلاح نیست و کاندیداها به جد باید از این امر خودداری کنند.

به دلیل اهمیت این موضوع گفتگوی کوتاهی کردیم با دکتر محمد جلیلی، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل اجتماعی تا به آسیب شناسی تبلیغات انتخاباتی بپردازیم و ابعاد مختلف چرایی اجتناب از عدم ایجاد دو قطبی در کشور و لزوم رعایت اخلاق و عدم افشاگری کاندیداها در انتخابات را به بحث بگذاریم.

مقصود از سواد رسانه‌ای چیست و چه تاثیری بر نوع و شکل رای دهی مردم در انتخابات دارد؟

هر کسی اگر اندکی با فضای رسانه‌ای ایران آشنا باشد، می‌داند که به خصوص از دهه 90 شمسی، رسانه و تبادلات داده‌ها اهمیت ویژه ای یافته است. اگر کسی سواد و آگاهی رسانه‌ای، یعنی درک دقیق از ذهنیت پردازی‌هایی که در فضای مجازی اتفاق می‌افتد، نداشته باشد، قطعاً تصورش از واقعیت دقیق نیست. رسانه‌ها متکفل پرداخت به این مسئله هستند که ذهنیت، گرایش و تمایلات افراد را جهت دهی کنند، یعنی هر رسانه‌ای با هر منبعی، یک سری اهدافی را پیگیری می‌کند و برای جلب آرا یا انگاره سازی نسبت به افراد حاضر در انتخابات، ایجاد ابهام و تردید یا ایجاد میل و رغبت می‌کند. در موضوع انتخابات نیز، ایجاد انگیزه و انگاره پردازی‌ها، شاید دستورالعمل اصلی پروتکل‌های رسانه‌ای باشد. به طور مثال صدای تحریم انتخابات یک صدایی است که به خصوص در چند سال اخیر به فضای رسانه‌ای اضافه شده و تلاش دارد که نشان دهد که از طریق صندوق رای، امکان تغییر در فضای کشور وجود ندارد. این در حالی است که واقعیات ملموس سیاسی و اجتماعی چیز دیگری را نشان داده و این انگاره سازی بیشتر دستپخت رسانه هاست. لذا سواد رسانه‌ای دقیقاً در اینجا موضوعیت پیدا می‌کند، چرا که مسئله استفاده کردن از شبکه‌های اجتماعی دقیقاً از سال 90 در ایران اوج گرفته است و پیش از این در دوران فیسبوک و وبلاگ‌ها ما شاهد این پدیده یا پدیدارها نبودیم.

همچنین تحلیل رفتار کاندیداها و اینکه سبد رای خود را چطور پیدا کرده و چه مسائلی را پیگیری نمایند، منوط به این است که نگاهشان نسبت به فضای انتخابات چگونه است و این برمی گردد به اینکه در فضای رسانه‌ای چه اتفاقی افتاده است. لذا از این منظر مسئله فریب یا خطای رسانه‌ای مطرح شده و یک کاندیدا می‌تواند با نوع بازنمایی سبد رای خود، گرایش افراد را تحت تاثیر قرار داده و در اقبال به خود و اعراض از دیگر کاندیداها، تاثیرگذار باشد.

پیامدهای دوقطبی شدن انتخابات بر منافع، امنیت و مصالح ملی چیست و چه تاثیری بر نوع انتخاب مردم دارد؟

دوقطبی زمانی به وجود می‌آید که جناح میاندار میان دو تفکر وجود نداشته باشد و آن دو تفکر، هیچ راه مماشات و کنار هم آمیختنی با یکدیگر نداشته باشند و کسانی نیستند که بتوانند هر دو سوی جریان را نمایندگی نمایند و در موضوعات دو قطبی ساز، خط میانه را نشان دهند. دو قطبی سیاسی زمانی شکل می‌گیرد که گفتمان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دو نامزد در برابر یکدیگر قرار بگیرد.

دو قطبی شد فضای انتخابات، یک پیامد مثبت دارد و یک پیامد منفی. پیامد مطلوب آن برای حاکمیت آن است که مشارکت را بالا می‌برد و افراد انگیزه بیشتری برای شرکت در انتخابات پیدا می‌کنند و کاندیدای انتخاب شده، با رای بالاتری انتخاب می‌شود. اما این یک پیامد منفی برای حاکمیت و جامعه نیز خواهد داشت. پیامدها ی منفی آن برای حاکمیت این است که ممکن است طرف بازنده شکست را نپذیرفته و ادعای تقلب در انتخابات را مطرح نماید. چرا که در صورت دوقطبی شدن، معمولاً اختلاف رای طرفین کم بوده و معادلات را پیچیده می‌کند. این اختلاف کم رای، می‌تواند برای طرف شکست خورده وسوسه برانگیز بوده تا به واسطه‌ی آن ایجاد اردوکشی خیابانی کرده و به واسطه این التهابات، بی اعتمادی به صندوق رای شکل می‌گیرد. پیامد اجتماعی آن هم دور شدن دو گفتمان بوده و منجر به این می‌شود که مردم حاضر در دو سر طیف، راه تعامل و گفتگو را با یکدیگر نیابند و بدین واسطه، وفاق و وحدت اجتماعی از بین برود.

یکی از کارهای نامزدها در زمان انتخابات دادن وعده‌های انتخاباتی است که به واسطه آن سطح انتظارات مردم از رئیس جمهور بالا می‌رود و گاه پس از آنکه نامزدها در سر کار می آیند، توانایی محقق کردن این وعده‌ها را ندارند. به نظر شما پیامدهای بالا بردن سطح انتظارات مردم توسط کاندیداها چیست؟

روندهای اخیر و تجربه‌های سال‌های گذشته کمک کرده است که مردم واقع بینانه تر مسائل سیاسی را دنبال کنند و به این واسطه که واقعیت‌های صحنه‌ی سیاسی برای مردم ملموس‌تر گشته است، مردم به این درک رسیده‌اند که مسائل اقتصادی، مسائل یک شبه نیست و سال‌ها زمان نیاز است که مسائلش حل شود و همچنین بسیاری از پدیدارهای فرهنگی و اجتماعی در یکی دو سال قابل حل نیست و بایسته‌های حقوقی، جریان شناسی فکری و عقبه تاریخی دارد. لذا جامعه دریافته است که مسائل تک ساحتی نیست و می‌بایست به صورت پیچیده به آن نگاه شود.

اما این واقعیت نیز وجود دارد که نا امیدی و یاس عمومی، از پیامدهای وعده‌های عمل نشده ی دولت‌های گذشته است و این در حضور مردم در پای صندوق‌های رای نیز تاثیر می‌گذارد. همچنین افسردگی ناشی از برخورد با دیوار سخت حقیقت نیز از دیگر پیامدهاست، چرا که هم مخالفین حاکمیت می‌فهمند که براندازی یک حکومت به این راحتی نیست و هم موافقان حاکمیت به این درک می رسند که نباید تصوری فضایی از حاکمیت مستقر داشت.

پیامدهای تخریب کاندیداها و اعضای ستادهایشان علیه یکدیگر، بر تصویر مردم از حاکمیت و کارگزاران آن چیست؟ همچنین چه تاثیری بر مناسبات بین المللی کشور می‌گذارد؟

شور انتخاباتی و دو قطبی که در انتخابات شکل می‌گیرد، علی رغم اینکه نشانه پویایی سیاسی در آن حاکمیت است، پیامدهایی را هم به دنبال دارد. وقتی طرفین علیه یکدیگر به افشاگری می‌پردازند، در فضای اجتماعی ناامیدی نسبت به جناحین سیاسی شکل می‌گیرد. لذا این‌طور به نظر می‌رسد که طرفین در تئوری و عمل با هم متضاد هستند، در حالی که لزوماً کسی که خوب حرف می‌زند، خوب عمل نمی‌کند. این هم منجر به شکل گیری یک فضای یاس آلود و تشنج آفرین در جامعه شده و هم منجر به بی اعتمادی به کارگزاران و افراد سیستم می‌شود وکلیت نظام را زیر سوال می‌برد. لذا این‌طور در اذهان عمومی شکل می‌گیرد که سیستم قابل اعتماد نیست و وقتی به طور مثال موضوع فسادی مطرح می‌شود، خروجی آن این نمی‌شود که آقای فلانی فاسد است، بلکه کلیت سیستم متهم به فساد می‌شود.

در فضای بین المللی هم اصل جدی بودن نزاع‌های سیاسی و مبارزات انتخاباتی نشان دهنده ی پویایی سیستم است، اما افشاگریی هایی که این بین صورت می‌گیرد، موجب تخریب وجهه بین المللی گشته و کشور را در تصمیمات و رویکردهای سیاست منطقه‌ای و جهانی و پروتکل‌های حقوقی که در سازمان ملل پیگیری می‌شود، دچار ضعف می‌کند. وقتی دولت‌های دیگر بفهمند که رئیس جمهور مستقر نصف آرا مردم را داشته و نصف دیگر آن کشور کاملاً با او مخالف هستند، در تصمیم گیری هایشان نسبت به آن کشور و عقد توافق نامه‌ها ممکن است محتاطانه تر عمل نمایند.