پنج‌شنبه 8 آذر 1403

اقتصاددان آلمانی و زیر سوال بردن توسعه اقتصادی لجام گسیخته

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
اقتصاددان آلمانی و زیر سوال بردن توسعه اقتصادی لجام گسیخته

کتاب «کوچک زیباست» نوشته ارنست شوماخر اقتصاددان آلمانی‌بریتانیایی از نخستین کتاب‌هایی است که توسعه لجام گسیخته اقتصادی را زیرسوال برده وانقلابی در عرصه تئوری پردازی توسعه ایجاد کرده است.

کتاب «کوچک زیباست» نوشته ارنست شوماخر اقتصاددان آلمانی‌بریتانیایی از نخستین کتاب‌هایی است که توسعه لجام گسیخته اقتصادی را زیرسوال برده وانقلابی در عرصه تئوری پردازی توسعه ایجاد کرده است.

به گزارش خبرنگار مهر، موضوع توسعه و نحوه نگاه به آن بدون شک یکی از بزرگترین چالش‌های کشورها در نیمه دوم قرن بیستم و نیمه اول قرن بیست و یکم بوده و هست.

ره‌آورد گفتمان غالب سرمایه داری در تئوری‌های توسعه چیزی نیست جز نگاه مکانیکی به انسان و اجتماع، تلاش برای رشد صرف اقتصادی به هر قیمتی، توسعه لجام گسیخته صنعتی با تبعات تلخ زیست محیطی، ترافیکی، افزایش شدید شکاف طبقاتی و... اما در این میان هستند متفکران و متخصصانی که در حوزه اقتصاد جنبه‌های انسانی حیات بشر را نیز مدنظر قرار می‌دهند و نگاه متفاوت‌تری به مسائل توسعه داشته و آن را امری اجتماعی - اقتصادی می‌بینند.

کتاب «کوچک زیباست» نوشته شوماخر از نخستین کتاب‌هایی بود که توسعه لجام گسیخته اقتصادی را زیر سوال برد و با انتشار دیدگاه‌های خود انقلابی در عرصه تئوری پردازی توسعه ایجاد کرده است.

شوماخر کیست؟

ارنست فردریک شوماخر اقتصاددان آلمانی‌بریتانیایی، از متفکران تأثیرگذار قرن بیستم محسوب می‌شود. او متولد آلمان در خانواده‌ای آکادمیک بود و در رشته اقتصاد در دانشگاه‌های برلین، بن و سپس آکسفورد و کلمبیا تحصیل کرد. با این حال شوماخر بیشتر عمر کاری خود را در بریتانیا گذراند و به مدت دو دهه رئیس مشاوران اقتصادی بورد ملی زغال سنگ بریتانیا بود. او همچنین به عنوان مشاور، سفرهای بسیاری به کشورهای جهان سوم و در حال توسعه داشت و در این سفرها دولت‌های محلی را به ساختن اقتصاد متکی بر خود تشویق می‌کرد. شوماخر را بیش از هر چیز با کتاب «کوچک زیباست» و نقدهای شبه نظام اقتصادی غرب و نیز پیشنهادهایش درباره تکنولوژی‌های انسانی، متناسب و متوسط می‌شناسند.

غوغایی که «کوچک زیباست» به پا کرد!

کتاب بحث برانگیز «کوچک زیباست» برای اولین بار در سال 1973 منتشر شد و نظرهای بسیاری را به خود جلب کرد، به طوری که در سال 1975 به عنوان یکی از 100 کتاب تأثیرگذار بعد از جنگ جهانی دوم معرفی شد. تأثیری که در طول 50 سال پس از انتشار کتاب، همواره بر جنبش‌های عدالت اجتماعی و محیط زیستی مشهود بوده است. «کوچک زیباست» در حقیقت مجموعه هجده مقاله در قالب چهار بخش است که نویسنده طی آن نظام اقتصادی مدرن و چگونگی تأثیر آن بر زندگی انسان را بررسی و سعی می‌کند آلترناتیوی برای این وضعیت ارائه کند.

شوماخر در این کتاب نظام اقتصادی مدرن و جریان غالب قرن بیستم یعنی تمایل به هرچه بزرگ‌تر کردن بنگاه و سازمان اقتصادی را به چالش می‌کشد و نتیجه آن را انسان زدایی از بشر و تخریب زمین می‌داند. نویسنده تاکید می‌کند که باید حاکمیت اقتصاد سودمحور را به پرسش کشید و از این اعتقاد که تکنولوژی مشکلات بشر را حل می‌کند دست برداشت. او همچنین بسیاری از مسائلی را که امروزه بشر با آن دست به گریبان است، مانند وابستگی به واردات و صادرات، بحران انرژی، مسائل مرتبط با نفت و... را به درستی پیش بینی می‌کند و نسبت به آن هشدار می‌دهد.

کتاب به دنبال پیشنهاد راه حل های مشخص برای مسائل نیست، بلکه اصولی را ارائه می‌کند که بتوان بر اساس آن استراتژی‌های لازم برای مقابله با وضع موجود را طراحی کرد. برخی از موارد اشاره شده در کتاب امروز دیگر مطرح نیست، اما پیام و روح کلی پیشینه کتاب همچنان مهم و روشنگر است.

کوچک زیباست

کتاب «کوچک زیباست» شامل مقالاتی است که ذیل چهار بخش با عنوان‌های دنیای نو، منابع، جهان سوم، و سازمان و مالکیت گرد آمده است. در بخش «دنیای نو»، شوماخر به این باور فراگیر اشاره می‌کند که رفاه همگانی و شکوفایی اقتصادی جهانی ممکن و بلکه تنها راه تضمین صلح در جهان است. او در ادامه استدلال می‌کند این باور در حالی وجود دارد که رشد اقتصادی - چنان که پدران سرمایه داری به وضوح بیان کرده‌اند - صرفاً از طریق حرص و آز به دست می‌آید و این انگیزه‌های خودپرستانه در درازمدت خود به جنگ بدل می‌شود. به باور نویسنده، اهداف صرفاً مادی و سودمحوری بدون توجه به دیگر ابعاد زندگی، به اقتصادی هیولا وار منجر می‌شود که نتیجه‌اش انهدام جهان است.

شوماخر در یکی دیگر از مقالات این بخش به نقش اقتصاد مدرن در به وجود آمدن و حل مخاطرات عصر جدید می‌پردازد. نویسنده توضیح می‌دهد که چگونه در جهان مدرن هرآنچه مانعی بر سر راه رشد اقتصادی باشد ننگین به حساب می‌آید و با آن مقابله می‌شود: اگر چیزی غیراخلاقی، مخرب، یا ضدصلح باشد، تا زمانی که غیراقتصادی نباشد نمی‌توان آن را به چالش کشید. شوماخر با بیان اینکه اقتصاد خود را از تمام ساحت‌های دیگر جدا کرده است، تاکید می‌کند در اقتصاد مدرن مهم فقط سود مالی یک فعالیت است، بدون اینکه توجهی به زیان آن برای دیگر بخش‌ها شود. او با وام گرفتن از اصطلاح «توسعه نیافتگی اقتصاد» تصریح می‌کند اقتصاد نه تنها کاری در جهت حل مسائل اصلی دنیای مدرن یعنی کیفیت زندگی، رشد شهرنشینی، محیط زیست و... نمی‌کند، بلکه خود مهم‌ترین مانع برای درک این مسائل است.

در بخش «منابع» شوماخر در یکی از مقالات به مسئله آموزش و پرورش می‌پردازد و از اینکه آموزش در دنیای مدرن صرفاً به انتقال فوت و فن‌های علمی به انسان محدود است انتقاد می‌کند. به گفته او دانشمندان اختراعات و اکتشافات شأن را در ذات خود خنثی می‌دانند و مسئولیت استفاده دیگران از آن را بر عهده نمی‌گیرند؛ این در حالی است که جامعه بشری به علت استفاده نابخردانه از علم و تکنولوژی در خطر نابودی است. به این ترتیب شوماخر اولین و مهم‌ترین وظیفه آموزش و پرورش را انتقال مفاهیم ارزشی می‌داند.

نویسنده در مقاله دیگری از این بخش درباره زمین و استفاده درست از آن سخن می‌گوید. به گفته او نگاه حاکم بر اقتصاد مدرن این است که زمین و موجودات آن وسیله‌ای برای هدف تولید است و نه چیزی بالاتر. شوماخر با انتقاد از نگاه، خطر اصلی برای خاک را تصمیم انسان شهری در به کار گیری اصول صنعت در کشاورزی می‌داند. چیزی که منجر به ادغام مزارع خانوادگی کوچک به صورت واحدهای عظیم کشاورزی و حداکثر کاهش جمعیت نیروی کار یعنی کشاورزان شده است. این در حالی است که به گفته او اولاً کشاورزی صنعت نیست، زیرا در آن مواردی مثل رابطه ان سان و طبیعت، سبک کلی زندگی اجتماعی و... مطرح است. ثانیاً این کار به کاهش جمعیت کشاورزان و در نتیجه افزایش مهاجرت به شهرها و مشکلات ناشی از آن منجر می‌شود.

شوماخر در مقاله دیگری از این بخش به موضوع تکنولوژی انسانی می‌پردازد. به باور نویسنده تکنولوژی نه تنها نتوانسته است فقر و بیکاری را از بین ببرد، بلکه به از کار انسان زدایی کرده است: از سویی تکنولوژی کارهایی را که به استفاده از دست نیاز دارد کاهش داده است و عدم کار با دست و مواد قبل لمس ارتباط مستقیمی با بیماری‌های روحی دارد. از سوی دیگر تکنولوژی باعث شده است تولید ِ کارخانه‌ای به کاری قطعه قطعه و بی معنا برای کارگر تبدیل شود. با این حال شوماخر تاکید می‌کند این راه ِ استفاده از تکنولوژی تنها راه استفاده از آن نیست و می‌توان به شیوه‌ای انسانی از تکنولوژی استفاده کرد.

بخش بعدی کتاب «جهان سوم» به مسائل کشورهای در حال توسعه و حل آن می‌پردازد. شوماخر در این بخش با بیان اینکه در کشورهای جهان سوم توسعه به شهرهای بزرگ محدود می‌شود، نتیجه این نوع توسعه را نابودی ساخت اقتصادی روستاها و لذا مهاجرت توده‌ای به شهرها و اداره ناپذیری شهرها می‌داند. به باور او روستاییان به علت بیکاری در روستا به شهر مهاجرت می‌کنند، اما آنچه رخ می‌دهد این است که آنها از بیکاران روستایی به بیکاران شهری تبدیل می‌شوند. شوماخر راه حل را ایجاد اشتغال در روستا برای همه، حتی با کار غیرمولد و ناکارا می‌داند.

نویسنده در خصوص مسئله توسعه تاکید می‌کند توسعه نمی‌تواند دستوری و با برنامه ریزی باشد. همچنین به باور او توسعه با تربیت نیروی انسانی سروکار دارد و نه کالاهای مادی و بنابراین فرایندی تکاملی و تدریجی است نه یکباره. شوماخر با اشاره به کارایی توسعه منطقه‌ای تصریح می‌کند اگر ما به فکر توسعه کل یک واحد سیاسی باشیم نتیجه‌اش توسعه کلان شهرها و عدم توسعه شهرهای کوچک و روستاهاست.

اما دو مفهوم «تکنولوژی متناسب» و «تکنولوژی متوسط» احتمالاً مهم‌ترین و بدیع‌ترین مفاهیمی است که شوماخر در این بخش بیان می‌کند. منظور از تکنولوژی متناسب تکنولوژی است که از منابع انسانی محلی استفاده کند و محصولاتی متناسب با همان منطقه تولید کند. تکنولوژی متوسط نیز به بیان ساده تکنولوژی است ما بین تکنولوژی بومی ارزان و ناکارا و تکنولوژی وارداتی گران و کارآمد. به باور شوماخر درست است که تکنولوژی وارداتی کارآمد است اما از سویی باعث از بین رفتن تکنولوژی بومی می‌شود و وضعیت فقیران بومی را بدتر می‌کند و از سوی دیگر بسیار گران است. به همین علت او تکنولوژی متوسط را پیشنهاد می‌کند چراکه از تکنولوژی وارداتی ارزان‌تر است و از تکنولوژی بومی بهره‌زاتر است. همچنین تکنولوژی متوسط فرصت‌های شغلی بیشتری ایجاد می‌کند و در نتیجه آن محصولات ساده‌ای تولید می‌شود که کاربرد بومی دارند.

بخش آخر با عنوان «سازمان و مالکیت» به مسائل سازمان‌های بزرگ و مسئله مالکیت خصوصی می‌پردازد. شوماخر در یکی از مقالات این بخش بار دیگر به موضوع سازمان‌های بزرگ و انسان زدایی در آنها می‌پردازد. به گفته او سازمان بزرگ در جهان مدرن اجتناب ناپذیر است، اما مسئله این سازمان‌ها ایجاد نظم به بهای از بین بردن آزادی و خلاقیت است. او با بیان اینکه هدف باید خلق کوچکی درون سازمان بزرگ باشد، ایده‌هایش را در قالب نظریه سازمان بزرگ طرح ریزی می‌کند.

شوماخر در ادامه این بخش به مباحثی مانند سوسیالیسم، ملی کردن بنگاه‌ها، مالکیت اشتراکی، مالکیت خصوصی مسائل حول آن می‌پردازد. او با بیان اینکه مالکیت خصوصی به معنای کنونی آن در بنگاه‌های بزرگ و کوچک مساوی هم نیست، تاکید می‌کند که تنها در بنگاه‌های کوچک است که مالکیت خصوصی طبیعی و متناسب است. به گفته شوماخر در حال حاضر مالکیت خصوصی با دو عنصر آزادی و اقتصاد بازار محور و مالکیت اشتراکی با دو عنصر تجمع قدرت و برنامه ریزی شناخته می‌شود. این در حالی است که هر کدام از این عناصر می‌توانند تا حدی در هر دو نوع مالکیت وجود داشته باشند. او سپس تلاش می‌کند طرح ترکیبی جدیدی از نظام مالکیت ارائه کند، طرحی برای بازسازی مالکیت صنعتی بزرگ مقیاس بدون انقلاب و سلب مالکیت و در عین حال بدون از دست دادن انعطاف مالکیت خصوصی.