امام علی (ع)؛ پیشوای عدالتخواهان و عدالتورزان
![امام علی (ع)؛ پیشوای عدالتخواهان و عدالتورزان](https://img9.irna.ir/d/r2/2019/05/27/4/156346263.jpg)
تهران - ایرنا - حضرت علی (ع) شخصیتی محسوب میشوند که نامش قرین عدالت بوده و نه تنها به عنوان امام معصوم بلکه در تاریخ بشریت به عنوان یک متفکر، اندیشمند و سیاستمداری موحد مطرح بوده است. به گونهای که نماد عدل، مساوات و پیشوای عدالتخواهان و عدالتورزان به شمار میروند.
امام علی (ع) شخصیت ولایی بود که در حدود چهار سال و 9 ماه در یکی از پهناورترین ممالک جهان حکومت کردند. ایشان نظرات مختلفی در زمینه مسایل دینی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارند که به عنوان یک حجت برای رفتار مسلمانان و پیروان آن حضرت تلقی می شود. مهمترین کتاب و سند معتبر از اندیشه های امام علی (ع) نهج البلاغه است که شامل خطبه ها، نامه ها و سخنان قصار آن حضرت هستند که در 400 هجری توسط شریف رضی گردآوری شد. دیدگاه های امام علی (ع) درباره عدل و عدالت و راهکارهای برقراری آن، اندیشه ای جاودانه و ابدی و الگویی منحصر به فرد برای هر حکومت اسلامی است و به مرور زمان نه تنها سست و کم اهمیت نگشته، بلکه پس از گذشت سده ها، مشتاقان و شیفتگان بسیاری در میان مسلمانان و غیرمسلمانان پیدا کرده است.
معنی و مفهوم عدالت از دیدگاه امام (ع)
از دیدگاه امام علی (ع)، عدل و عدالت دارای چندین معنی و مفهوم است: یکی «محق بودن هر فرد نسبت به حقی که به طور مشروع دارد»؛ یعنی امام (ع) احقاق حقوق مردم را یک رویه ای عادلانه و از وظایف حاکم اسلامی می داند و در این ارتباط می فرمایند: «خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را بازگردانم و فرد قوی در نزد من پست و ناتوان است تا حق او را بازستانم». (1) و یا در جای دیگری می فرمایند «هیچ عدلی سودمندتر از بازگرداندن مظلمه و ادای دیون نیست».(2) معنی و مفهوم دیگر عدل از دیدگاه امام علی (ع)، «انصاف» به معنی رفتار درستکارانه و سازگار با اصول عدالت، است. چنانکه ایشان در این باره می فرمایند: «خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد. عدل، مراعات انصاف است و احسان همان بخشش و تفضل است»(3) یا اینکه امام (ع) در جای دیگری گفته اند که «به درستی که عدل و دادگری آن است که به هنگام حکم دادن با انصاف باشی و از ظلم دوری نمایی»(4) بنابراین از سخنان و کلمات قصار امیرالمومنین (ع) آنگونه استنباط می شود که آن حضرت (ع) عدل را به معنی مراعات انصاف در حقوق مختلف افراد در جامعه می دانند.
عدالت در اجزای نظام سیاسی امام علی (ع) تمام توان خود را بر بنیانگذاری یک نظام سیاسی قوی، سالم و کارآمد؛ یعنی همان نظام مبتنی بر عدالت متمرکز کرد و نخستین گام در این راه، اصلاح هسته مرکزی حکومت یعنی رهبران، والیان و مدیران جامعه بود. ایشان اعتقاد داشتند که «سزاوار به خلافت شخصی است که بدان تواناتر باشد و در آن به فرمان خدا داناتر.»(5) و نیز مدیریت و اداره جامعه را با ملاک های دوستی و خویشاوندی صحیح نمی دانند و می فرمایند: «شگفتا! آیا خلافت با رفاقت و خویشی هم میشود؟»(6) و معتقد بودند که «کار مردم جز به شایستگی زمامداران سامان نمییابد.»(7) نتیجه اینکه اعتقاد داشتند، «کارها به وسیله کارکنان راست و درست میشود» و «آفت کارها ناتوانی کارکنان است» (8) و برپایه اصل عدالت و حاکم کردن معیار لیاقت و شایستگی در نظام سیاسی، «کارها را به دست افراد متخصص و خبره» (9) باید سپرد.
همین ویژگی ها و اعتقادات در امام (ع) بود که ایشان در نامه خود به استاندارش نیز بارها یادآوری فرمودند که افرادی را به عنوان کاتب، کارگزار، قاضی و... انتخاب کنند که از توانایی و لیاقت بالایی برخوردار بوده و براساس اصل عدالت گزینش شده باشند، به گونهای که امکان دستیابی به بهتر از آنان وجود نداشته باشد. (10) خود حضرت نیز به خاطر پایبندی به عدالت، مقید بود که هر کدام از افراد لایق و شایسته خود در نظام سیاسی را دقیقا در جای مناسب خودشان قرار دهد. چنانکه وقتی طلحه و زبیر، نزد ایشان آمدند و حکومت بصره و کوفه را درخواست کردند، آن حضرت پاسخ منفی دادند و فرمودند: «من بر سلامت نفس و امانتداری شما مطمئن نیستم».(11)
نحوه کار اجزای نظام از نظر امام (ع) پس از آن که هر یک از اجزا و عناصر نظام براساس عدالت دقیقا در جای خود قرار گرفتند، نوبت به کار ویژهها و نحوه کار اجزای نظام میرسد که آن نیز باید برپایه عدالت باشد. چنین نظامی ویژگی هایی دارد: یکی اینکه حدود و ثغور وظایف هر کدام از اجزا و عناصر دقیقا روشن باشد، تا نقاط ضعف و قوت و پرکاری و قصور هر فردی به طور شفاف روشن شود. آنچنان که امام (ع) خطاب به فرزندشان فرموده اند: «هر یک از خدمتکارانت را کاری به عهده بگذار و آن را بدان کار بگمار، تا هر یک وظیفه خویش بگذارد و کار را به عهده دیگری نگذارد.»(12) دوم اینکه باید هر یک از اجزای نظام به وظیفه خود پایبند باشد و آن را به خوبی انجام دهد، که در این خصوص امام (ع) در ادامه به فرزندشان می فرمایند: «اما بعد، واگذاردن آدمی آنچه را به عهده دارد و عهدهدار شدن وی کاری را که دیگری باید گذارد، ناتوانی است، آشکار و اندیشهای تباه و نابکار.»(13) سوم اینکه کار هر کدام از مدیران و کارگزاران باید دقیقا ارزیابی شود و به هیچ وجه تلاش با کمکاری، کیفیت عالی با متوسط و ضعیف و افراد قوی و کارآمد با افراد ضعیف و متوسط، برابر نباشند.
در همین خصوص امام علی (ع) مهمترین آفت نظام سیاسی را برابر دانستن افراد لایق، پرکار و خلاق با افراد ضعیف و نالایق میدانند و اصرار دارند که زحمت و رنج هر فردی به خود او متعلق باشد و بزرگی فردی نباید موجب شود که کار کوچک او مهم جلوه داده شود یا کار بزرگ و مهم یک فرد معمولی، هیچ انگاشته شود. نتیجه اینکه «حضرت در مورد نظام سیاسی اینگونه اعتقاد داشتند که «مبادا نکوکار و بدکار در دیدهات برابر آید که آن، رغبت نکوکار را در نیکی کم کند و بدکردار را به بدی وادار نماید... و رنج افرادی را که کوششی کردهاند بر زبان آر که فراوان کار نیکوی آنان را یاد کردن، دلیر را برانگیزاند و ترسان بد دل را به کوشش مایل گرداند انشاءالله نیز مقدار رنج هر یک را در نظر دار و رنج یکی را به حساب دیگری مگذار و در پاداش او به اندازه رنجی که دیده و زحمتی که کشیده، تقصیر میار و مبادا بزرگی شخصی موجب شود که رنج اندک او را بزرگ شماری و فرودی رتبه مردی سبب شود، کوشش وی را خوار به حساب آری.»(14)
مردم در اندیشه امام (ع) در اندیشههای سیاسی امام علی (ع)، مردم در احقاق حق و اجرای عدالت به مراتب کمتر از حاکمان بوده، فقط برای یاری رهبران در اجرای عدالت معنا و مصداق پیدا می کند. البته باز هم نمیتوان از نقش مردم در احقاق حق و اجرای عدالت غافل ماند. چنانکه ایشان برای برانگیختن مردم به حق و عدالت میفرمایند: «خدا بیامرزد فردی را که حقی ببیند و یاری آن کند یا ستمی ببیند و آن را بازگرداند و خداوند حق را یاور بود تا حق را بدو برساند.»(15) و همچنین ایشان در صحنههای عملی اجرای حق و عدالت که به یاری مردم نیاز داشت، خطاب به آنان فرمودند: «ای مردم! مرا بر کار خود یار باشید و فرمانم را پذیرا، به خدا سوگند که داد ستمدیده را از آن که بر او ستم کرده بستانم و مهار ستمکار را بگیرم و به ناخواه او تا به آبشخور حق کشانم.»(16) هرچند گاهی هم گروهی، منافع خود را در خطر میبینند و اجرای عدالت را به ضرر خود میپندارند و به شدت از آن گریزان هستند که امام (ع) در خصوص آنها فرموده اند: «عدالت را شناختند، دیدند و شنیدند و به گوش کشیدند و دانستند مردم برابر عدالت در حق یکسانند، پس گریختند تا تنها خود را به نوایی برسانند. دور از رحمت خدا باشند، به خدا آنان از ستمی نگریختند و به عدالت نرسیدند.»(17) بنابراین امام علی (ع) به تمام تعهدات و وظایف خود به عنوان رهبر جامعه عمل کردند، عادلانهترین نظام سیاسی را پایهگذاری کردند و ذرهای از دایره عدالت خارج نشدند و برخلاف عدالت، کوچکترین قدمی برای حفظ قدرت و حکومت برنداشتند اما مردم همچنان بیتفاوت و غرق در آداب و عادات جاهلیت خود بودند تا آنجایی که ایشان در اواخر حکومت خود فرمودند: «اگر پیش از من، رعیت از ستم فرمانروایان مینالید، امروز من از ستم رعیت خود مینالم، گویی من پیروم و آنان پیشوا، من محکومم و آنها فرمانروا.»(18)
مزایای برقراری عدالت از دیدگاه امام (ع)
از نظر امام علی (ع) برقراری عدل و عدالت در جامعه یک تکلیف و وظیفه الهی است و اساس قوام و استمرار حکومت ها در رعایت عدالت توسط حاکمان آنها است. ایشان در مورد مزایای برقراری عدالت معتقد بودند که «عدل، زیبایی و جمال حاکمان است (19)، «زیبایی سیاست، رعایت عدالت در حکومت است (20)، هر که عدالت را به کار بندد، رتبه اش والا گردد و هر که ستم روا دارد، در هم شکسته شود (21) و «عدالت را به کار گیر و از بی انصافی و بی عدالتی بر حذر باش که بی انصافی کردن با مردم آنان را آواره می کند و بی عدالتی به قیام مسلحانه وا می دارد (22) بنابراین امام علی (ع) یکی از واجبات فردی و اجتماعی را رعایت عدل و عدالت توسط افراد در جامعه می داند و مقابله با بی عدالتی و ظلم در جامعه را یکی از مصادیق نهی از منکر تلقی می کنند.
منابع
1- خطبه 37، نهج البلاغه، ص 91
2- غرر الحکم، ص 187
3- نهج البلاغه، حکمت 231، ص 679
4- غرر الحکم، ص 220
5- خطبه 174، ص179.
6- جورج جرداق، الامام علی علیهالسلام صوت العدال الانسانیه، (بیروت، دار مکتب الحیا، 1970م)، / ج1، ص153.
7- نهجالبلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه 216، ص248.
8- «الاعمال تستقیم بالعمال»، بقا و زوال دولت در کلمات سیاسی امیرمؤمنان، ص84.
9- شرح غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص18.
10- نهج البلاغه، نامه 34، ص309.
11- ابی جعفر محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری، (بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1879م)، ج3، ص459.
12- نهج البلاغه، نامه 31، ص307.
13- همان، نامه 61، ص346.
14- همان، نامه 53، ص328 و 331.
15- همان، خطبه 205، ص240.
16- همان، خطبه 136، ص134.
17- همان، نامه 70، ص354.
18- همان، حکمت 261، ص409.
19- غرر الحکم، ص 50
20- غرر الحکم، ص165
21- غرر الحکم، ص 625
22- نهج البلاغه، حکمت 476، ص 743
*س_برچسبها_س*