انتقاد تند عسگرپور از مدیریت خانه سینما؛ آیا نهاد صنفی باید مجری اوامر باشد؟!
پرسش من این است که اساسا نهاد صنفی چه کاری انجام میدهد؟ آیا باید صرفا نقش تسهیلکننده اجرای اوامر وزارت ارشاد را داشته باشد؟ گاهی اوقات این موقعیت خطا را با سکوت یا با بیعملی یا حتی با انفعال تسهیل میکنیم. اگر قرار است این نقش را داشته باشیم، بیشک باید منتظر این هم باشیم که ضلع سوم که خود هنرمندان هستند، برای دفاع از کیانشان وارد ماجرا شوند. این فرمولی نیست که من آن را کشف کرده...
بی عملی مدیریت خانه سینما در قبال رویدادهای هفتههای اخیر باعث شد تا محمدمهدی عسگرپور مدیرعامل خانه هنرمندان و مدیرعامل پشین خانه سینما واکنش نشان دهد و نسبت به تبعات چنین رویهای هشدار دهد.
به گزارش «تابناک»؛ محمدمهدی عسگرپور تهیهکننده و کارگردان به تازگی در گفت و گویی در تشریح وضع موجود گفت: «وقتی به اتفاقات جاری سینما نگاه میکنیم، در یک سو نهاد حاکمیتی را که قاعدتا وزارت ارشاد متولی آن است، میبینیم و در سویی دیگر نهاد صنفی و ضلع سومی، یا همان همکاران ما که در سینما اشتغال و حضور دارند. هرچند دو مورد آخر در برخی از دورهها و مقاطع کاملا یکی میشوند و گاهی هم این همبستگی اتفاق نمیافتد. در برخی از دورهها اساسا نهادهای حاکمیتی و مدیران دولتی تلاش میکردند با نهادهای دیگری که درخصوص سینما سوءتفاهمی ایجاد میشد که البته مواردی از این دست کم هم نبوده، با رایزنی به تفاهم برسند. در طول سه دهه اخیر وقتی به خاطرات مدیران سابق ارشاد هم رجوع میکنیم، از این دست موارد زیاد میبینیم که سهم زیادی از وقتشان را درگیر حل و رفع سوءتفاهمهای نهادهای دیگر با مجموعه سینما بودهاند و تلاش شده که به هر حال فضا برای فعالیتهای سینمایی به گونهای طراحی شود که بخش قابل توجهی از همکاران ما امکان کارکردن و اشتغال داشته باشند. از جمله بخشی از سینما را فعالانی تشکیل میدهند که چندان با موضوع و محتوا سروکار جدی ندارند و به تعبیری بدنه فنیتری هستند و البته بخشی از آن همکاران هم این موضوع در موردشان شکل دیگری دارد که عمدتا نویسندگان، کارگردانان و تهیهکنندگان هستند و دارای نظرات و دیدگاههایی هستند که گاهی اوقات توسط نهادهای حاکمیتی تحمل نمیشود و متأسفانه طی سالهای اخیر دایره تحمل این نهادها تغییر و به شدت کاهش پیدا کرده است. حداقل میتوان گفت از 12، 13 سال پیش به این طرف روز به روز این دایره محتوا تنگتر شده و بسیاری از این نهادها حجم حضورشان در سینما زیادتر شده است».
او در بخش دیگری از صحبتهایش درباره مدیران دولتی سینما گفت: «چیزی که امروز با آن مواجه هستیم، مجموعه مدیرانی در حوزه دولتی سینماست که تقریبا نسبت به کاری که میخواهند انجام بدهند تسلط کافی ندارند، بینش و دیدگاه خاصی هم ندارند. به همین دلیل هم نمیتوانند بر اساس تئوریهایی مبتلابه روز سینما اظهارنظر کنند که شما متوجه نوع نگاه خاصی در آنها شوید که قبلا در سینما تجربه نشده یا برخی از موضوعات جدید را طوری برای شما باز کنند که احساس کنید آنها اهل مطالعه و بهروزشدن هستند، به نظرم تقریبا چنین چیزی دیگر در مجموعه مدیریت سینما طی این چند سال وجود نداشته است. بنابراین ما با مجموعهای از مدیرانی مواجه هستیم که نمیتوانند دو جمله هم راجع به مسائل سینمای خودمان هم اظهار نظر کنند و آن چیزی که مرتب تکرار میکنند، طبیعتا مقدار زیادی شعار و آرزو است و نه چشمانداز و برنامه برای وصول به آنها! یعنی بعد از گذشت سالها از انقلاب اسلامی سال 57 باید به مرحلهای رسیده باشیم که این شعارها و آرزوها جنبه عملی و عینی پیدا کند. مثلا اگر درباره سینمای آرمانی و اخلاقگرا صحبت میکنیم، باید جریانی هم شکل بگیرد که مصداق صحبتهایمان روشن و مشخص باشد. نه اینکه بدون عملکرد مشخصی، توهمات تئوریهای نخنماشده و در حد شعار را تحویل مخاطبانمان بدهیم».
کارگردان فیلم «قدمگاه» ادامه داد: «در چنین مدیریتی که از نظر من تسلط و ایده مشخص و البته برخی دیگر از فاکتورهای مدیریت را ندارد، چیزی که باقی میماند مجری است. به این دلیل که چنین ترکیب مدیریتیای در کلان میتواند قابل پیشبینی باشد و قطعا مدل برخورد با موضوعات متعدد سینما از جانب آنها نیز کاملا پیشبینیپذیر است. اما به نظرم نکته کلیدی در امر سینما، نهاد صنفی است. ما سینماگران باید این سؤال را از خودمان بپرسیم که در حالحاضر با چه چیزی مواجهیم؟ با چگونه جریان صنفی روبهرو هستیم که هر از گاهی در مورد بعضی از مسائل سینما ممکن است اظهارنظر کند و در برخی موارد کلیدی سکوت پیشه میکند. وظیفه و مأموریت نهاد صنفی رصد و پایش مناسبات شغلی است و در برابر هرگونه وضعیتی باید موضعگیری داشته باشد تا بتواند از حقوق حقه اعضایش دفاع کند. پس از این مرحله داشتن نقشه و برنامه برای بهبود مناسبات شغلی سینماست و بکوشد با رایزنی با نهادهای متکثر حاکمیت و اقناع افکار عمومی در تنظیم قانون و ضوابط سینما مؤثر و فعال شود تا از این مسیر به پیشرفت سینما و تعالی سینماگران کمک کند. مباحثی مثل بیمه تکمیلی سینماگران که از مسائل جاری امروز است پیشترها در نتیجه کوشش مداوم همکاران صنف، عملیاتی شده است. نهاد صنفی برای تحقق مأموریت و اهدافش جز رصد مناسبات شغلی، رایزنی مداوم با حاکمیت و آگاهیبخشی افکار عمومی ابزار دیگری ندارد. اما وضعیت امروز خانه سینما بهگونهای است که انگار توان دفاعکردن از اهالی سینما را ندارد و نمیتواند با نهادهایی که درحالحاضر نقش آمرانه پیدا کردهاند، وارد گفتوگو شود و درنهایت برای موقعیت اهالی سینما و سینما بهمثابه فرهنگ قابلاتکاتر باشد. نباید به اینجایی برسیم که همهچیز چون خانهای روی آب باشد به گونهای که به هر موضوعی چه در سطح داخلی و چه بینالمللی میرسیم، بر اثر بیکفایتی و نبود دانش و تجربه کافی تبدیل به یک بحران شود».
عسگرپور ادامه داد: «پرسش من این است که اساسا نهاد صنفی چه کاری انجام میدهد؟ آیا باید صرفا نقش تسهیلکننده اجرای اوامر وزارت ارشاد را داشته باشد؟ گاهی اوقات این موقعیت خطا را با سکوت یا با بیعملی یا حتی با انفعال تسهیل میکنیم. اگر قرار است این نقش را داشته باشیم، بیشک باید منتظر این هم باشیم که ضلع سوم که خود هنرمندان هستند، برای دفاع از کیانشان وارد ماجرا شوند. این فرمولی نیست که من آن را کشف کرده باشم. سیر طبیعی امر است که اگر ضلع اول کار خودش را درست انجام ندهد و ضلع دوم دچار انفعال باشد، ضلع سوم کارش را خودش انجام میدهد، حالا هرکسی به طریق خودش؛ یعنی یکی با نوشتن نامه، دیگری با رفتن یا نرفتن به جشنواره داخلی یا خارجی. مسئله من امروز نه ضلع اول یعنی نهاد حاکمیتی است و نه ضلع آخر که هنرمندان هستند؛ چراکه به اعتقاد من هنرمندان در این میانه، راه خودشان را ناگزیر و بهطور طبیعی پیدا میکنند. بنابراین ما الان با این موقعیت مواجه هستیم که هر نوع رفتاری در حوزه سینما را میتوانیم طبیعی بدانیم. مثلا وزارت ارشاد تصمیم میگیرد بهطور غیرقانونی فعالیت برخی از سینماگران را ممنوع کند، اگر نهاد صنفی از کنار این ماجرا عافیتطلبانه عبور کند، میتوانیم بگوییم این هم طبیعی شده است و اگر فیلمساز یا هرکدام از همکاران ما در برخورد با این موضوعات متقابلا اظهارنظر یا عملی انجام بدهند هم طبیعی است و این یک زیستبوم جدید است که حتما تبعات خودش را خواهد داشت! باید به این نکته توجه کرد، مواردی که امروز با آن مواجه هستیم و در دورههای دیگر غیرطبیعی به نظر میآمده، امروز آنچنان واقعیت پیدا کرده که طبیعی جلوه میکند. درواقع به دلیل همان ویژگیهایی که در مورد مدیریت دولتی فعلی اشاره کردم، هر چیزی میتواند اتفاق بیفتد که قبلا بهشدت دور از ذهن بوده؛ مثل همین بحث ممنوعیت فعالیتکردن هنرمندان که حتما آغاز یک شیوه غیرقانونی است.»