ایستگاه آخر، سر انقلاب
خندیدن به رخدادهای عظیم تاریخ فرصت ویژهای محسوب میشود، وقتی که این رخدادها همواره زخمهای باز در حافظه جمعی ملتها به جا میگذارند اما «دماغ قرمز»ها خیلی خوب از پس ساختن چنین فرصتی برآمدهاند.
گروه «دماغ قرمز» بعد از «بیانیه کمسیون صندلی»، این بار با نمایش «سر انقلاب» به نویسندگی و کارگردانی محمدعلی شفاعت، در بستر یک موفعیت خاص و ملتهب، کنشها و واکنشهای انسانی را به نمایش گذاشته و موقعیتی برای خنداندن مخاطب فراهم کرده است اما آنچه این نمایش را با انواع آثاری که در تفریبا پنج دهه گذشته با موضوع انقلاب ساخته شده، متفاوت میکند، زاویهای است که برای نزدیک شدن به موضوع انتخاب کرده است.
نویسنده و کارگردان این نمایش، دو دهه بعد از انقلاب متولد شده و احتمالا حتی یک نفر در این گروه نمایشی، تجربه زیست پیش از انقلاب را ندارد اما در شیوه پرداختن به موضوع و نیز در طراحی و اجرای شخصیتها، جزئیات را مد نظر قرار داده و با تکیه بر کمدی به شکلی از روایت درباره تاریخ دست یافته که پیش از این مورد توجه نبوده و چه بسا یافتنش، ضرورتی هم نداشته است. گویی «سر انقلاب» ایستگاه آخر است و بعد از حدود پنج دهه از وقوع انقلاب، نه دلیلی برای ایجاد شور و هیجان میبیند، نه میلی به صدور بیانیه دارد، نه در صدد شعار دادن است و نه حتی قصد قضاوت یا قهرمانسازی دارد.
«سر انقلاب» نه مستند است، نه یک درام تاریخی و نه حتی یک نمایش سیاسی بلکه یک کمدی به شدت واقعگرایانه یا هایپررئال است که رویداد عظیمی مانند انقلاب را به سطح تجربههای انسانی و روزمره آورده و روایتهای حماسی، شکوهمند و دور از دسترس را از فرایند تشریح آن زدوده است. شخصیتهای این نمایش اعم از دزد و ساواکی یا مبارزان انقلابی کاملا انسانی و فارغ از صفات قهرمانانه، بخصوص از نوع دراماتیکش به نمایش در آمدهاند. تاثیرگذاری نمایش محصول جسارت نزدیک شدن به واقعیتهاست؛ آنقدر نزدیک که جزئیات بدون هیچ ملاحظهای بروز یافتهاند و اسباب خنده تماشاگر را فراهم میکنند.
«سر انقلاب» نمایشی است که در یک پرده، در یک روز و در یک اتاق روایت میشود؛ روز 12 بهمن، دفتر اداره سوم ساواک. کارمند بایگانی اداره ساواک رشت با کولهباری از امید و رویا به تهران اعزام شده تا به عنوان رئیس جدید اداره سوم ساواک، در آخرین روز نظام شاهنشاهی، بیآنکه خودش درکی از اوضاع داشته باشد، بار گناهان پرویز ثابتی و حتی نعمت نصیری را بر گردهاش بگذارند. نه او و نه سایر شخصیتهای این نمایش درک و تجربهای از رخدادی به نام انقلاب ندارند؛ برای تک تک آنها این پنجشنبه هم روزی است شبیه سایر روزها فقط کمی شلوغتر و کمی ملتهبتر. آنها در بستر رویدادی مانند انقلاب اسلامی ایران که جهان را شگفتزده کرد، معمولیتر از آن هستند که به عنوان مسبب یا مانع انقلاب باشند و از این بابت قضاوت هم نمیشوند اما آنها چه بدانند و چه ندانند، بخشی از این رویداد محسوب میشوند و تماشاگر به سهم تک تک شخصیتها در پیروزی انقلاب یا پایان سلطنت پهلوی، میاندیشد.
بنابراین تفاوت و تازگی «سر انقلاب» در این است که از ستایش و تحسین یا تحقیر و نفرین شخصیتها فراتر رفته و در عوض هم شخصیتها و هم موقعیت را بیرحمانه و با جزئیات دقیق تشریح میکند؛ آنچنان که کمتر کسی بتواند یک تصویر فراواقعی، نامحتمل، دور از دسترس و حماسی از انقلاب بسازد. در پس موقعیتهای کمیک نمایش، آدمهای معمولی و عادی جامعه به عنوان بخشی از این رویداد و سهیم در آن معرفی میشوند و این همان زاویه متفاوتی است که البته به جز خنده، امید را نیز به مخاطبان هدیه میدهد.
5959
کد مطلب 2161752