اینجا زندگی در جریان است + عکس
اتفاقات خیری بهواسطه روضه خانگی رخ میدهد. روضهخوان، روضه میخواند و بچهها بازی میکنند. زندگی در جریان است و این ویژگی در مورد برگزارکنندگان جوان بیشتر دیده میشود.
به گزارش مشرق، نمایشگاه عکس «مجلس پردهنشینان؛ روایتهایی از روضههای خانگی» چند ماه پیش درحوزه هنری افتتاح شد. نمایشگاهی که گرچه 52عکس بیشتر نداشت، اما هرکدامشان شما را به انبوهی از داستانها و روایتها میبرد. ورود به نمایشگاه با خودتان بود اما بهراحتی نمیشد از آن خارج شد. به همین بهانه با تهمینه رحمانی و طاهره بابایی همکلام شدیم تا ریزهکاریهای این پروژه هنری را جویا شویم.
این ایده از کجا آمد؟ آیا عکسهایی که میگرفتید در فضای خبرگزاریها کار میشد؟
تهمینه رحمانی: این اتفاق در سه سال اول رخ داد، چون ماعکاس خبری بودیم وبهدلیل بحث خبر وارداین فضاشده بودیم. ولی ذهنیتی داشتیم و میخواستیم کمک کنیم، چون روضههای خانگی بعد ازکرونا دوباره احیا شد. رسانه، فضای مجازی و خبرگزاریها دست به دست هم دادند تا این رونق اتفاق بیفتد. ماهم دوست داشتیم حلقه کوچکی از این زنجیر باشیم و به رونق گرفتن فضا کمک کنیم. من عکاس خبرگزاری فارس بودم و دو سال فارس این عکسهارامنتشرکرد وبازخورد زیادی داشت و چرخش عکسها بالا بود. یکسال هم عکاس خبرگزاری مهر بودم و آنجا عکسها رامنتشر کردیم. درسال1402 احساس کردم آن وظیفه انجام شده و باید وارد مرحله دیگری بشوم. دیگر عکسها را به خبرگزاری ندادیم و عکسها آرشیو شد. آن عکسها جدید بودند و برای کتاب ماندند.
چرا قالب کتاب را انتخاب کردید؛ فکر میکنید مخاطب کتاب بیشتر از خبرگزاری یا نمایشگاه است؟
تهمینه رحمانی: ما در حال تجربه فضاهای متفاوت هستیم. در سه سال اول کرونا بحث این بود که ما حلقهای از زنجیرهای باشیم که به این فضا رونق میدهد. برگزاری نمایشگاه فرصت دیگری به ما داد تا عکسها با نگاهی تخصصیتر دیده شوند و نظرات فعالان این حوزه را بشنویم و با نقاط ضعف کارمان آشنا بشویم.
در این مرحله بحث خبری کنار رفت و وجهه هنری برجسته شد. درحالیکه این کار در سه سال اول برای ما دلی بود، ولی در سال چهارم وجهه حرفهای کار مطرح شد. از اینرو بازخوردهایی که از نمایشگاه میگرفتیم برای ادامه کار بسیار مهم بود. پیشبینی من و خانم بابایی برای مرحله بعد، ماندگاری این آثار است. این پروژهای بود که ما به لطف اهلبیت پنجسال برایش وقت گذاشتیم. برای اینکه آثار جامع و قابل ارائه باشند قالب کتاب را انتخاب کردیم، چون در خبرگزاری چهارچوبهایی وجود داشت که اجازه نمیداد برخی از عکسهایی که دوست داشتیم دیده شوند، منتشر شود.
نمایشگاه هم چهارچوبها و محدودیتهایی داشت. از طرفی یکی از پیشنهادات استادان، عکسنوشته بود. بسیاری از عکسها داستانهایی دارد که امکان انتشار آنها وجود نداشت، ولی مکتوبشدن آن روایتها در کنار عکس میتواند تاثیرگذار باشد. بعد از حضور برخی اعضای شورای هنر در نمایشگاه، از طرف این گروه پیشنهاد شد برخی عکسها در سطح شهر و بهشکلی عمومیتر به نمایش گذاشته شود. امسال این پیشنهاد را گرفتیم، ولی احساس کردیم اگر تمرکزمان بهسمت نمایش دیگری برود، کار عجلهای اجرا خواهد شد. سالهای آینده اگر بتوانیم مکانی عمومی در سطح شهر برای نمایش عکسها بگیریم کار جذابی ارائه خواهیم داد.
چطور همدیگر را پیدا کردید و به این پروژه پیوستید؟
طاهره بابایی: من عکاس خبرگزاری قرآن (ایکنا) هستم. هرکدام از ما بهطور مستقل شروع کرده بودیم. من قبل از این پروژه و پیش از دوران کرونا، از محرم سال98 کارعکاسی را با تمرکز بر بانیان روضههای خانگی شروع کرده بودم. عکسها بهصورت پرتره در فضای خانه و روضه ثبت شده بودند و داستانی که پشت هر عکس بود به صورت کپشن نوشته میشد. عقیده داشتم کسی به بانیان این روضههای خانگی توجه نمیکند. این ایده من بود ولی کار برای خبرگزاری انجام شد. سال بعد به کرونا خوردیم و فضا تغییر کرد و بهسختی میشد روضههای خانگی را پیدا کرد. در این مدت با خانم رحمانیان همراه شدیم، روضهها را پیدا میکردیم و با هم برای عکاسی میرفتیم.
چطور میشود روضههای خانگی را پیدا کرد؟
طاهره بابایی: یکسال قبل از کرونا وقتی برای عکاسی به خیابانی در مرکز یا جنوب شهر میرفتم، اکثر خانهها در ماه محرم روضه داشتند. وقتی در خیابان راه میروید در خانهها باز است. وارد روضه میشدیم، اجازه میگرفتیم و عکاسی میکردیم. در دوران کرونا شیوه برگزاری روضهها تغییر کرد. اولین روضهای که از آن عکاسی کردیم، روضهای خیابانی بود که توسط آقای متشرعی در باغفیض برگزار شده بود. آن روضه خیابانی را در مسیر عکاسی پیدا کردیم؛ مسیری که مختص روضههای خانگی بود ولی این بار مراسم در کوچه و دم در خانه برگزار میشد.
آقای متشرعی از سال 1399 و با کرونا کاملا خودجوش استارت کارش را زده بود. دو سه زیلو داشت، یک بلندگو، یک صندلی و عکس حاجقاسم. جلوی در خانهها در فضای باز روضه خانگی برگزار میکرد. چون روضه را در فضای باز برگزار میکرد عابران پیاده عکس گرفته بودند و ما هم ایشان را از همین طریق و از فضای مجازی پیدا کردیم ولی سال بعد از این فضا خارج شد چون کارش جالب بود، ارگانی به سراغش آمدند و برایش موکب زدند و صندلی گذاشتند. این روزها روضههای خیابانی آقای متشرعی 100 تا 150 نفر مستمع دارد و 40 روز مراسم دارد.
من دو یا سه بار از نمایشگاه شما بازدید کردم. چرا عکسهای روضه در دوران کرونا بر سایر آثار غالب بود؟ و چرا در نام نمایشگاه به این تمرکز ویژه اشارهای نشده بود؟
تهمینه رحمانی: این نگاه برگزارکننده بود. عکسهای ما با کرونا شروع شد ولی تعداد مجالسی که من در دوسال اخیر عکاسی کردم چند10برابر عکاسیهایم در دوران کروناست ولی نمایشگاهگردان چنین انتخابی داشت. هر چند نمایشگاه دیواری عکسهای کوچکتر و جدیدتری داشت اما متعلق به زمانی بود که کرونا تمام شده، ولی عکسهایی درقطع بزرگتر چنین ذهنیتی ایجاد میکرد. ما روی برخی از عکسها نظر داشتیم و کم و زیادشان کردیم ولی در نهایت برگزارکننده برای نمایش عکسها تصمیمگیرنده نهایی بود. ما سیری داشتیم که با کرونا شروع شده بود و تا امروز ادامه دارد.
در عکسها اشارهای به محلات مختلف نشده است. ازاینرو من فکر میکردم این عکسها ازروضههای خانگی درشهرهای مختلف گرفته شده. تهران در عکسها احساس نمیشود. پایتخت در عکسهای شما کجاست؟
طاهره بابایی: وقتی وارد خانهها میشوید، بافت داخل خانهها دراکثر شهرهایکی است مگراینکه واردروستاهای کوچک و دورافتاده مناطق محروم بشوید که بافت روستایی در داخل خانهها حفظ شده است. ضمن اینکه در داخل نمیشود نمادی از محله و منطقه را داشت، اما ما درکپشن عکسها به تهران و محلات تهران اشاره کرده بودیم. فضای روضه در نقاط مختلف تهران بسیار فرق دارد. خلوصی که من در پایینشهر در بهاران و فلاح و...میبینم، بسیار متفاوت از روضههای خانگی در خیابان ایران است. لاکچریهای مذهبی تهران در خیابان ایران هستند. روضه زیاد است و در مدل پذیرائی چشم و همچشمی وجود دارد، ولی پایینشهر یا بافت سنتی لویزان اینطور نیست.
مکانیسم پیداکردن روضههای خانگی برای شماچطوربود؟ فضای روضههای خانگی همواره باگاردی در برابر عکاسی روبهروست.
تهمینه رحمانی: درسال کرونا، فضای مجازی به ما کمک زیادی کرد. استوری میگذاشتیم وسؤال میکردیم. ولی هیچکسی نمیدانست قرار است با چه روندی مواجه بشویم، کسی نمیدانست این روضهها برگزار میشوند یا نه؟! آن سال هشتک روضه خانگی ترند شد و مورد استفاده بود؛ من با آن هشتک روضههای زیادی را پیدا کردم. میرفتم و خودم را معرفی میکردم و کارت میدادم و میخواستم تا من را از زمان برگزاری روضه بعدی مطلع کنند.
خانم بابایی از یکسال قبل تجربه داشت و میدانست برخی از مناطق جنوبی تهران مثل بهاران و فلاح جاهای پر روضهای است و بهقول ایشان میشد در کوچهها قدم زد و روضهها را پیدا کرد. در این مناطق پیداکردن روضه راحت است، ولی برقرارکردن ارتباط و ورود بهشدت سختتر از بقیه جاهای تهران است، چون بافت سنتیتر است. میشودبهعنوان مستمع رفت ونشست ولی نمیشود عکس گرفت. برای حضوردراین روضهها باید واسطهای وجود داشته باشد و بلدی شما راضمانت کند تا اجازه عکاسی داده شود. در این مناطق مدل عزاداری متفاوت است و آشنایی با رسانه کمتر است و ترسهایی از عکاس وجود دارد. دراین مناطق جلسات بیشتر توسط خانم جلسهایها اداره میشود و کار سختتر است، چون قانعکردن خانمجلسهای سخت است.
من ساکن مرکزتهران هستم و توانستیم برخی از هیاتهای معروف و رسمی را ببینیم. من بسیاری از انواع عزاداری و المانهایی که استفاده میکردند، از جمله بلندکردن گهواره و... را ندیده بودم. از این رو مواجهه من با این سوژه در ابتدا با هیجانزدگی همراه بود. باید ابتدا با سوژه ارتباط برقرار میکردم ومیدیدم چیست؟ و بعد عکاسی میکردم. این سیر برای من با جذابیتهایی همراه بود. من بهخاطر گاردگرفتن به اهالی روضه حق میدادم. من زودتر به مراسم میرفتم و با آنها حرف میزدم.
ما در عکاسی مستند بحثی داریم که نباید دوربین را قایم کرد. دوربین وسیله کار شما است. بگذارید چشمشان عادت کند. چهار تا عکس یادگاری بگیرید و خوشوبش کنید و از تجربههایتان بگویید و اعتماد جلب کنید. با طیشدن این مسیر به مشکل نمیخوردم. در دو سال آخر رسانه در معرفی اینکار آنقدر موفق بود که مردم آشنا شده بودند و من مشکلی نداشتم.
با توجه به حضورتان در تعداد بالایی از روضههای خانگی، از این مراسم چهچیزی در ذهن شما رسوب کرده است؟
تهمینه رحمانی: از دید حرفهای از سال سوم به ما گفتند هرآنچه میخواستید ثبت کنید، در این مدت ثبت شده است و کار در مورد سوژه روضهخانگی کافی است. ولی حرف من و خانم بابایی این بود که ما هنوز از این فضا سیر نشدهایم. من دنبال داستانهای جدید هستم و میخواهم این آدمها را بشناسم. دوربین باعث میشود که بتوانم وارد این محافل شوم. من در 220 مراسم شرکت کردم. تمرکز ما بر زنان بود. تعمدا میخواستیم بیشتر بر زنان تمرکز داشته باشیم.
در مورد روضههای مردانه هم شاید زنان جلوی دوربین نیستند، ولی کار اصلی را آنها انجام میدهند. تمرکز ما بر تصویر زنان بود و اتفاقی که روضهخانگی برای آنها رقم میزند. برای خانمها در مورد شرکت در هیات بعد مسافت، ترافیک، آلودگیهایی که وجود دارد و چگونگی شرکت در این مراسم مطرح است. تربیت دینی بچهها درفضای روضهخانگی بهترشکل میگیرد. همکاری بین اعضای خانواده وجوددارد. اتفاقات خیری بهواسطه روضه خانگی رخ میدهد. روضهخوان، روضه میخواند و بچهها بازی میکنند.
زندگی در جریان است و این ویژگی در مورد برگزارکنندگان جوان بیشتر دیده میشود. من امسال در روضهای شرکت کردم که 30سال قدمت داشت، حاجخانم بچهها را به زور در یک اتاق محدود میکرد و میگفت نیایند و... درحالیکه به نظرمن این کار اشتباه است. روضه میگیریم که بچهها در این فضا حضور پیدا کنند، بشنوند و بهرهای ببرند. نسل ما هرآنچه را که باید از این فضا دریافت کند، کسب کرده است. باید هدف بهرهبردن بچهها از این فضا باشد.
روضه در فضای باز
تهمینه رحمانی میگوید: درسال دوم کرونا با گروهی در لویزان آشنا شدم که در کوچه، پشتبام وفضاهای باز روضه برگزار میکردند. آشنایی من با آنها درسال 99 بود ولی با موضوع حضوریک خانم عکاس در مجلس روضه خانگی مردانه ناآشنا بودند و من را راه ندادند. در سال بعد صحبت کردم و اجازه گرفتم وقول دادم حضور من فضارا به هم نزند ودرمجلس شرکت کنم. به مرور کار راحتتر شد و به گروههایی وصل میشدیم و در هر مجلسی خودشان مجالس دیگری را به ما معرفی میکردند. مثلا کسی که مستمع بود، میگفت هفته بعد میزبان است و از ما دعوت میکرد تا برویم.
کارم ترویج فرهنگ قرآنی است
طاهره بابایی میگوید: من برای عکاسی از یک جلسه خانگی محفل قرآن رفته بودم. خانمی که بانی مراسم و استاد قرآن است حدود 90 سال دارد. زنی بسیار مهربان که به محض دیدنش از او خوشتان میآید. برای بار اول رفته بودم و تا دوربین را بهدست گرفتم همه گارد گرفتند. من به محض ورود خودم را معرفی کردم که از خبرگزاری قرآن هستم و میدانستند که من برای پوشش تصویری مراسم دعوت شدهام. به من گفتند بنشین و سمت بلندگو نرو و سروصدا نکن که جلسه در حال ضبط شدن است. نشستم و بهخاطر نوع برخوردها ناراحت بودم. بعد از تمام شدن صحبتهای خانم، گفتم کار من هم کمتر از کار شما نیست. حاجخانم گفت: عزیزم! بیا کنار من بلندگو را بگیر و همین را به بقیه هم بگو. گفتم شما قرآن میخوانید و من از قرآن خواندن شما عکاسی میکنم تا همه ببینند. این ترویج فرهنگ قرآنخوانی است. کمکم من را پذیرفتند و نمیگذاشتند بروم.
بچههای هیأت به خانه ما آمدند
میپرسیم از بین تمام روضههای خانگی که در آنها شرکت کردید، کدامیک بیشتر به دل شما نشسته است؟
طاهره بابایی میگوید: بعضی وقتها به جاهایی میرفتیم و اتفاقات خوبی میافتاد. یکی از همکارانم روضهای را سمت هلالاحمر به من معرفی کرد. بانی روضه عمه ایشان بود و مرتبا از مجلس بیرون میرفت و برمیگشت. من دنبال ایشان رفتم و دیدم به منزل پیرزن همسایه سر میزند. ظاهرا این پیرزن بعد از دورهای که ثروتمند بود تمام داراییاش را از دست میدهد و در آن دوره با وجود اینکه زمینگیر بود و نیاز به مراقبت داشت، کسی را نداشت که به او سر بزند. آن روز نذری پخته بودند و با وجود اینکه بانی مراسم مهمان داشت و سرش شلوغ بود، اول سهم همسایهاش را برد. ما روضه خانگی داشتیم و در خانواده ما این مراسم بهطور مناسبتی برگزار میشود. من15ساله بودم وپدرم هیأتی بود و بچههای هیأت برای روضه جا نداشتند و آنها را به منزل آورد.
آرزوی زیارت کربلا داشت
تهمینه رحمانی: دو سال پیش در منطقه بهاران بودیم و از روضهای عکاسی کردیم. بعد از اتمام روضه چند نفر از خانمهای مجلس به من گفتند اگر 100مترداخل کوچه بروید روضه دیگری درحال برگزاری است. وقتی وارد شدم وسط مجلس بود، بنابراین بهعنوان مستمع نشستم. فضا بسیار محقر بود. گوشه اتاق یک تخت بیمار بود و بیمار با وجود اینکه پنجاهوخردهای سن داشت، آنقدر نحیف و کوچک بود که باید دقت میکردید تا لابهلای ملحفههای گلدار پیدایش کنید. من متأثر از فضا گوشهای نشستم و مجلس که تمام شد شروع به صحبت کردم. بانی مجلس کارگر خانه و پرستار بیمار بود. چون به او محل زندگی و هزینه خورد و خوراک میدادند عملا درآمدی نداشت و عایدیاش حداقلی بود، ولی 15سال مداوم 10روز همانجا روضه برگزار کرده بود. وقتی درباره منبع هزینه روضه سؤال کردم، گفت: من کل سال همان درآمد حداقلی را برای 10روز روضه جمع میکنم. آرزویش رفتن به کربلا بود، ولی هم پولش را نداشت وهم اجازه ترک کار به او نمیدادند. من روز بعد در آن روضه عکاسی کردم. صاحبخانه او اجازه انتشار عکسها را نداد. به دلم افتاد واسطهای هستم و بیخود به در آن خانه نرفتم. ایشان را به دوستانی معرفی کردیم و او همان سال اربعین به کربلا رفت.
چشم اسفندیار روضهها
طاهره بابایی: برخی مواقع پیش میآمد نقطهضعفهایی هم میدیدیم ولی عمیق نبود. در جاهایی اذیت میشدیم ولی به آنها هم حق میدادیم. گاهی با مسائلی روبهرو میشدم، ولی بهعنوان یک عکاس که تا حدودی وارد فضای مستند شده به خودم میگفتم که این جریان زندگی است و این فرد با نگاه خود برخورد میکند. مثلا در جایی از ورود کودکان ممانعت میشود یا فردی بیحجاب را در این مراسم میدیدم، ولی من این صحنهها را جزئی از زندگی آدمها میدانم. در هر جایی اتفاق جدیدی میدیدیم. من از کودکی به روضه میرفتم. در زمان دانشجویی کار من با روضه شروع شد. وقتی برای استادم کار میبردم از روضه بود. من در اسلامشهر زندگی میکردم و مراسم روضه را عمیقتر و بیشتر دیده بودم، ولی محرم امسال در گهواره چیزی دیدم که تابهحال ندیده بودم. پرسیدم این کاغذها که روی گهواره زدهاید چیست؟ گفتند شماره خود را برای امام مینویسند! بسیاری از کسانی که با مذهب ما آشنایی ندارند نمیتوانند بسیاری از مسائلی را که ما در روضهها میبینیم درک کنند. از این نظر نمیتوانیم هر چیزی را که در روضهها میبینیم بازگو کنیم. مثلا در سخنرانیها متوجه میشویم خانمجلسهای اطلاعات زیادی ندارد. روایتی بیان میشود که فقط از جایی شنیده و سند محکم ندارد.
*میثم رشیدی مهرآبادی