پنج‌شنبه 10 آبان 1403

این ملخ ها در یک چشم به هم زدن همه چیز را با خاک یکسان می کنند!

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
این ملخ ها در یک چشم به هم زدن همه چیز را با خاک یکسان می کنند!

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از همشهری آنلاین، حتما حمله ملخ‌ها و خرابی به بار آوردن آنها را در فیلم‌ها دیده‌اید؛ جانوران زشت و موذی که دسته‌جمعی به مزارع حمله می‌کنند و در یک چشم برهم زدن همه چیز را با خاک یکسان می‌کنند. در واقعیت هم همین‌طور است و حادثه‌های بسیاری از این قبیل رخ داده؛ حادثه‌هایی که در آن حتی ملخ‌ها به اشخاص هم حمله کرده‌اند و جان آنها را در معرض خطر قرار داده‌اند.

خبر تلخ و ناگوار از سیستان و بلوچستان

اگر فکر می‌کنید حشرات غول‌پیکر بر اثر حوادث طبیعی مانند سیل از بین رفته‌اند و دیگر روی زمین یافت نمی‌شوند اشتباه می‌کنید، چراکه برای دیدن یکی از این حشرات یعنی ملخ غول‌پیکر کافی است به کاستاریکا سفر کنید. تام جونز به همراه همسرش راهی کاستاریکا شد تا در آنجا زمین بخرد. او وقتی به این منطقه سفر کرد، باورش نمی‌شد هنوز هم حشرات بزرگی از جمله ملخ‌هایی به طول 13 سانتی‌متر روی کره‌خاکی یافت شوند.

این استان ایران در حال مدفون شدن است + عکس

جونز آنچه را که دیده بود برای دوستانش این‌طور تعریف کرد: از آنجایی که کاستاریکا پر بود از حشرات بزرگ و این برایم خیلی جالب بود، به یکی از کودکان کاستاریکایی گفتم هر حشره بزرگی را که می‌بیند برایم شکار کند. دقیقه‌ای نگذشت که کودک دوان‌دوان به سمت من آمد و در حالی که یک پروانه بزرگ آبی‌رنگ در دست داشت، با همه هیجانش پروانه را جلوی صورتم گرفت تا آن را ببینم. پروانه به اندازه یک بشقاب کوچک بود.

البته این تنها حشره عجیب و غریب کاستاریکا نبود و در بین پروانه، سوسک، قورباغه و چندین جانور دیگر، حشره‌ای که نظرم را به خود جلب کرد، یک ملخ بود. ملخی که به اندازه دستانم طول داشت. ملخی که من دیدم 13 سانتی‌متر طول داشت و البته از آن بزرگتر هم وجود داشت که طولش به 25 سانتی‌متر می‌رسید. ملخی با پرهای آجری رنگ که بسیار آرام اما موذیانه به این طرف و آن طرف می‌پرید.

کشاورز و ملخ غول پیکر ده کیلو و نیمی‌

ماجرای کشاورزی که در دهه 1990 با ملخ بسیار عظیم‌الجثه‌ای روبه‌رو شد؛ یکی از شگفتی‌های جهان طبیعت به شمار می‌رود که حتی جانورشناسان را هم در حیرت فرو برد. اما بعدا مشخص شد که عکس و ماجرا کاملا ساختگی‌بوده و یکی از مطبوعات به دروغ این گزارش را منتشر کرده است.

عصر داغ تابستان سال 1997 بود. بری گیسلر با اسلحه‌ای که در دست داشت، وارد مزرعه ذرتش شد که ببیند کدام جانور موذی این همه خسارت به مزرعه‌اش زده تا دخلش را بیاورد که ناگهان حیوان عجیب و غریبی را از دور دید. نزدیک‌تر شد و درحالی که اسلحه‌اش را به سمت جانور نشانه رفته بود، خوب که نگاه کرد باورش نمی‌شد حیوانی که روبه‌رویش ایستاده یک ملخ باشد. ملخ عظیم‌الجثه‌ای که وزن آن به ده کیلوگرم می‌رسید. بری تفنگش را دقیق روی حیوان نشانه رفت و شلیک کرد و مثل صحنه‌هایی که در فیلم‌ها فقط آن را دیده‌ایم مایعی از بدن حیوان روی سرو صورت بری ریخت. اما بالاخره موفق شد جانور را از پا دربیاورد.

بری گیسلر شکارچی بزرگترین ملخی است که تا به حال دیده شده

وقتی خبر چنین شکاری به گوش جانوران شناسان رسید، از بری خواسته شد تا ملخ عظیم‌الجثه را به یکی از آزمایشگاه‌های جانورشناسی نیوزلند تحویل دهد تا مطالعات لازم روی آن انجام گیرد و از طرفی دیگر تمام محدوده‌ای که این جانور پیدا شده بود به دقت مورد بررسی قرار گرفت تا شاید نمونه دیگری پیدا شود اما تنها همین یک نمونه وجود داشت و به گفته رابرت شول، جانورشناس نیوزلندی تنها یک دسته از این ملخ‌ها کافی است تا در یک بعدازظهر تمام نیوزلند با خاک یکسان شود.

این نمونه تنها ملخ غول‌پیکری بود که تاکنون دیده شد و بعد از آن به هیچ‌عنوان نمونه دیگری یافت نشد. اگرچه این خبر بسیار داغ توجه همه را به خود جلب کرد اما طی تحقیقاتی مشخص شد که این ماجرا شایعه‌ای بیش نبوده.

هجوم ملخ‌ها به استرالیا

یکی از کشورهایی که در سال‌های اخیر به خاطر حمله ملخ‌ها خسارت‌های جدی و فراوانی دیده، استرالیاست. در یکی از روزهای ماه مارس امسال (‌2010) وقتی کشاورزان استرالیایی مشغول کار بر سر زمین‌های زراعی‌شان بودند، ناگهان آسمان بالای سرشان را سیاه دیدند. ابتدا فکر می‌کردند ابرهای سیاه هستند که خیال بارش دارند اما با تعجب متوجه شدند آسمان را دسته‌ای از ملخ‌های مهاجم پوشانده است. تا به حال مزارع زیادی در استرالیا بر اثر هجوم ملخ‌ها از بین رفته است اما این بار بزرگ‌ترین هجوم در 75 سال گذشته بوده.

شهری که بیشترین خسارت را در این هجوم دید، شهر ویلز بود که در عرض 30 سال گذشته، از حمله ملخ‌ها در امان بود. خسارت کلی وارده بر مزارع این کشور شامل زمین‌های کشاورزی و محصولات آنها بیش از 8/1 میلیار دلار برآورد شده است. کارشناسان احتمال می دهند این هجوم‌ها ممکن است تا چند ماه در استرالیا ادامه داشته باشد و دلیل اصلی آن را افزایش دمای هوا در سراسر کشور دانستند. همچنین دلیل دیگر این حمله را تکثیر فراوان ملخ‌ها در زمان بارندگی پس از چند سال خشکسالی پی‌درپی اعلام کردند. مساحت مزارعی که توسط ملخ‌ها نابود شد، 35 هزار هکتار گزارش شد. میلیون‌ها کشاورز در این حادثه محصولات خود را از دست دادند.

نبرد با ملخ‌ها

در روز 18 می 2010 وقتی لی‌آنه دورر که در یکی از دهکده‌های استرالیا زندگی می‌کرد، قصد داشت پای پیاده به دیدن پدرش برود یکی از وحشتناک‌ترین لحظات زندگی‌اش را تجربه کرد و آن حمله ملخ‌ها به او بود. لی که در ابتدا بسیار ترسیده بود، تصمیم گرفت تا جایی که توان دارد بدود و از آنجا فرار کند اما تا چشم کار می‌کرد ملخ‌ها آسمان را پوشانده و چیزی در حدود 25 کیلومتر را دربر گرفته بودند.

«من خیلی ترسیده بودم. آنها دائم صورت و دست‌هایم را گاز می‌گرفتند. ملخ‌ها لابه‌لای موهایم رفته بودند و به سرم ضربه می‌زدند. نمی‌دانستم باید چکار کنم تا از شر آنها خلاص شوم، فقط فریاد می‌زدم و می‌دویدم. بعد به فکرم رسید که ممکن است با رفتن در ارتفاعات دست از سرم بردارند.

به همین دلیل روی نزدیک‌ترین تپه رفته و با چوب سعی کردم آنها را زده و از خود دور کنم. دائم با خودم تکرار می‌کردم اگر موفق به شکست دادن آنها نشوم، زنده زنده خورده خواهم شد. پس تا جایی که می‌توانستم با آنها جنگیدم. بالاخره من برنده این نبرد بودم.» این صحبت‌های لی پس از خلاص شدن از دست ملخ‌ها بود که در مصاحبه با خبرگزاری استرالیا گفت. تعداد این ملخ‌ها به طور تقریبی چیزی در حدود 70هزار عدد اعلام شد.

گم شدن به خاطر ملخ‌ها

ریکی مگی، یکی دیگر از کسانی است که به خاطر هجوم ملخ‌ها ساعت‌ها در صحراهای شمال استرالیا سرگردان بود. ریکی از جمله کسانی است که علاقه شدیدی به مسافرت با اتومبیل شخصی دارد و همین‌طور از ماجراجویی لذت می‌برد. اما همیشه ماجراجویی با لذت همراه نیست.

در این سفر، ریکی تصمیم گرفته بود به دهکده‌های اطراف استرالیا رفته و در راه بازگشت، از صحرا عبور کند که ناگهان خود را در میان توده‌ای عظیم از سیاهی دید. در ابتدا نمی‌دانست اینها ملخ هستند. به همین خاطر از ماشین پیاده شد. ریکی می‌گوید: «بعد از پیاده شدن، فهمیدم که این توده سیاه دسته‌ای از ملخ است و من اشتباه بزرگی کردم که پیاده شدم اما دیگر کار از کار گذشته بود، من حتی نمی‌توانستم دوباره سوار اتومبیلم بشوم. ملخ‌ها سر تا پای مرا پوشانده بودند.

به زحمت می‌توانستم دست‌ها و پاهایم را ببینم. آن‌قدر روی زمین غلت خوردم تا اینکه ملخ‌ها از روی سطح بدنم بلند شدند اما به تمام بدن من صدمه وارد کرده بودند. حتی به چشمم آسیب زده بودند و بخت با من یار بود که بینایی‌ام را از دست ندادم. بالاخره سوار خودروام شدم اما ملخ‌ها به داخل موتور رفته بودند و ماشین روشن نمی‌شد.

به ناچار یک روز کامل منتظر ماندم. صبح روز بعد ماشین را تعمیر کرده و به راه افتادم اما مسافتی که در توده ملخ‌ها پیموده بودم، مرا از مسیر درست دور کرده و گم شده بودم.» به دلیل جراحات شدید و نخوردن آب و غذا به مدت چند روز، ریکی در اولین شهر به بیمارستان منتقل شده و مدتی بستری بود. 71روز طول کشید تا ریکی سلامتش را به‌دست بیاورد و بتواند به شهر خود بازگردد.

همچنین بخوانید
این ملخ ها در یک چشم به هم زدن همه چیز را با خاک یکسان می کنند! 2
این ملخ ها در یک چشم به هم زدن همه چیز را با خاک یکسان می کنند! 3