دوشنبه 5 آذر 1403

باباها بلدند قصه بگویند؟!

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
باباها بلدند قصه بگویند؟!

کربلا، روضه مصوری است که حتی وقتی خیلی ساده و بی‌روضه از آن حرف می‌زنیم، اثر خودش را بر جان مخاطب می‌گذارد. کتاب ابهری قلب‌های فرزندانمان را راهی سفر ایمانی قشنگی می‌کند که دست آخر ارتباط عمیق‌تری با اباعبدالله (ع) پیدا می‌کنند.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «اولین گفتنی های عاشورا برای من»؛ با محوریت پاسخ به 40 پرسش کودکان و نوجوان در مورد واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) است که از سوی نشر جمال منتشر شده و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است. حکیمه سادات نظیری، فعال حوزه کتاب، در یادداشتی به معرفی این اثر پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

خیلی خوب یادم هست که وقتی بچه بودم و تازه چادر سر می‌کردم، سؤال‌های خیلی زیادی داشتم. از همه چیز و همه کس. محرم که شد سؤال‌هایم رنگ و بوی کربلا هم گرفت. وقتی اشک بزرگترها راه می‌گرفت روی گونه‌هایشان و برای اباعبدالله نذری می‌دادند و یک دهه عزاداری می‌کردند، ذهن کوچک من مهمان سؤال‌های جدید می‌شد. سؤال‌هایی که یک شب بابایم نشست و بعضی‌هایشان را جواب داد. شروع کرد داستان کربلا را گفتن، از مدینه با شتران کاروان همراه شدیم و کم‌کم به مکه که رسیدیم، نامه پشت نامه بود که به دست امام (ع) می‌رسید. من کم کم داشتم جواب سؤال‌هایم را می‌گرفتم. اما امروزه چطور؟!

بچه‌های ما اندازه بچگی خودمان سؤال دارند؟! آن هم در عصری که شبهه‌ها هر روز با سر و شکل تازه‌ای قدم به میدان می‌گذارند و از توی گوشی و تلویزیون و لپ تاپ بچه‌های ما سردرمی‌آورند! شاید پدرها هم قدر بابای من فرصت نکنند بنشینند و قصه‌ای به بلندی واقعه کربلا را بازگو کنند. به صورتی که این وسط حرف نگفته‌ای و سوال بی پاسخی نمانده باشد.

کتاب «اولین گفتنی‌های عاشورا برای من» که به همت انتشارات جمال و به قلم آقای غلامرضا حیدری ابهری روانه قفسه نشر شده، تلاش نیکویی است برای مجهز کردن فرزندانمان به آگاهی درست عاشورایی. دیگر لازم نیست بچه‌های ما مثل من سؤال‌هایشان را هزار بار مرور کنند و رویشان بشود یا نشود که از بزرگترها بپرسند. حتی لازم نیست باباها یک داستان بلند ترتیب بدهند و بچه ها را بنشانند پای شنیدنش. آقای ابهری با زبانی روان، پاسخ هر سؤال عاشورایی را که ممکن است در ذهن فرزند ما شکل بگیرد آورده‌اند. این سؤالها از تمام دریچه‌ها به کربلا باز شده و ما گاهی پاسخ سؤالمان درباره یاران و فرزندان اباعبدالله را می‌گیریم گاهی هم از اوضاع و احوال سیاسی زمان امام باخبر می‌شویم. حتی معنای روضه و روضه خوان، علت مشکی پوشیدن ما بچه مسلمان‌ها و خیلی سؤالات ریز و درشت دیگر در این کتاب گنجانده شده است.

حجم کتاب اندازه یک دهه محرم از بچه‌های ما وقت می‌گیرد. تصویرگری آقای محمدرضا دوست محمدی، فضای داستانی کتاب را برای مخاطب دلنشین می‌کند و اجازه می‌دهد مخاطب با تصویرسازی واقعه‌ها، بتواند همراهی بیشتری داشته باشد.

زمانه زر و زور و گل محمدی!

کتاب اگر دست بزرگترها برسد با همین نثر ساده و روان، گاهی نم باران به چشمشان خواهد نشست. کربلا، روضه مصوری است که حتی وقتی خیلی ساده و بی‌روضه از آن حرف می‌زنیم، اثر خودش را بر جان مخاطب می‌گذارد. کتاب آقای ابهری نیز همچنان که ذهن فرزندان ما را با کربلا آشنا می‌کند، قلب‌هایشان را نیز راهی سفر ایمانی قشنگی می‌کند که دست آخر ارتباط عمیق‌تری با اباعبدالله (ع) پیدا می‌کنند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: آیا امام حسین در روز عاشورا توانست نمازش را بخواند؟!

آری. امام حسین علیه‌السلام هم مثل پدرش امام علی علیه السلام خیلی به نماز اهمیت می‌داد و در هیچ شرایطی آن را از یاد نمی‌برد. برای همین در روز عاشورا نیز نمازش را فراموش نکرد. آن حضرت هنگام نماز ظهر به نماز ایستاد و یارانش هم به او اقتدا کردند. وقتی امام نماز میخواند سعید بن عبدالله جلوتر ایستاد تا تیرهای دشمن به حضرت نخورد.