برای حل مسائل محیط زیستی باید پروژههای دفاعی را لغو کرد / بدون موشک هم زنده میمانیم!
به خط کردن سمنهای غیرسیاسی در روزهای پس از توقف جنگ بیش از آنکه دارای بار اجتماعی باشد، نسخهپیچی از سوی مجموعه نهادهایی است که در تلاش هستند یک خیزش اجتماعی / هیبریدی را سازماندهی کنند.
سرویس سیاست مشرق - در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژههای مشرق» شما را در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.
*********
طی روزهای اخیر موج تازهای از دوقطبیسازی علیه قدرت دفاعی کشور با محوریت «موشک» در رسانههای معاند به جریان افتاده است؛ خطی که با اظهارات عجیب اسماعیل کهرم درباره «تعویض موشک با حل آلودگی هوا» آغاز شد و بلافاصله توسط رسانههای اصلاحطلب مورد استقبال قرار گرفته است.
روزنامه هممیهن با دامن زدن به دوقطبی موشک و محیط زیست نوشته است:
اگر مردم و سلامت مردم برای مسئولین مهم باشد، هر موشکی که ساخته میشود 2 میلیون دلار هزینه دارد، با پول 10 تا موشک میتوانیم مازوتهایمان را استاندارد کنیم. نمیکنیم، برای اینکه اولویتها چیز دیگری است. صد درصد. یک سوم آب مملکت ما را زاگرس تأمین میکند. هر جایی که شما چاه میکنید و آب استخراج میکنید، آن آب را جنگلهای زاگرس به ایران عزیز ما دادهاند. هر جایی که جنگل میبینید، زیر آن یک آبانبار است؛ اعم از زاگرس و یا جنگلهای هیرکانی البرز.
در ادامه این ادعاها آمده است:
سعدی داستانی دارد که میگوید یک دانشمندی گیر طایفه دزدها افتاد؛ شکنجهاش کردند و فرار کرد و دزدها سگشان را دنبالش فرستادند. او خواست سنگ بردارد و به سگ بزند، سنگها یخ بسته بود؛ گفت اینها چه مردمی هستند که سگها را رها کرده و سنگها را بستهاند. ما هم از یک طرف مازوت میسوزانیم و از یک طرف جنگلهایمان دارند از بین میروند. این جنگلها هستند که باید تأثیرات مازوت را از بین ببرند ولی ما داریم آنها را هم از بین میبریم. میگویند در 40 سال گذشته 51 درصد جنگلهای هیرکانی از بین رفته؛ یعنی 40 دیگر خواهید دید که این جنگلها نیست میشود؛ اگر با همین روش پیش برویم.
روزنامه شرق نیز طی یادداشتی قابل توجه روی همین دوقطبی با مقداری پردهپوشی نوشته است:
تهران شهری است که بهشدت تشنه است، زمینش تکان میخورد و هوایش سنگین است. هر روز که میگذرد، بحرانها عمیقتر میشوند و زندگی ما در معرض خطر بیشتری قرار میگیرد. من نمیتوانم و نمیخواهم سکوت کنم؛ نمیتوانم بپذیرم که فرونشست، کمآبی و آلودگی هوا به یک واقعیت عادی تبدیل شوند. حق من و همه شهروندان این است که شهرمان زنده بماند، نفس بکشد و خاک و آب و هوایش دوباره ما را پشتیبانی کنند. این حق، مطالبهای است که نمیتوان نادیده گرفت و سکوت در برابر آن، خیانت به شهری است که خانه ماست.
به نظر میرسد که تحت مسائل محیط زیستی برخی جریانها به ویژه سمنها در تلاش هستند دوگانه موشک و زندگی را دوباره بازآفرینی کنند.
به خط کردن سمنهای غیرسیاسی در روزهای پس از توقف جنگ بیش از آنکه دارای بار اجتماعی باشد، نسخهپیچی از سوی مجموعه نهادهایی است که در تلاش هستند یک خیزش اجتماعی / هیبریدی را سازماندهی کنند.
تخریب قدرت نظامی کشورمان بعد از جنگ 12 روزه و همچنین تاثیری که موشکهای ایرانی بر عقب نشینی دشمن داشت، نوعی خط خطرناک است که به نظر میرسد نهادهای امنیتی و قضایی باید بدان ورود کنند.