بزرگترین ساعت تهران بیش از 10 سال در خواب / چند دوره مدیریت شهری بی توجه به زیباسازی

ساعتی که در سال 1384 در تقاطع بزرگراههای همت و مدرس تهران نصب و به عنوان یکی از بزرگترین ساعت های جهان در تهران معرفی شد، مدتهاست از حرکت ایستاده و به نشانهای از فراموشی و بیتوجهی به نمادهای شهری تبدیل شده است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، در سراسر جهان، شهرها تلاش میکنند تا با خلق نمادها، المانهای شهری و سازههای چشمنواز، هویت بصری خود را تقویت کرده و برای شهروندان و گردشگران تجربهای ماندگار بیافرینند؛ از برج ایفل در پاریس گرفته تا ساعت بیگبن در لندن، این سازهها نهتنها کارکرد زیباییشناسانه دارند، بلکه بخشی از حافظه جمعی مردم و نشانهای از نظم، دقت و حیات شهری محسوب میشوند.
تهران نیز در مسیر مدرنسازی شهری خود تلاش کرده تا المانهایی از این دست را خلق کند؛ یکی از آنها، ساعتی بود که در سال 1384 در تقاطع بزرگراههای همت و مدرس به بهرهبرداری رسید و یکی از 10 ساعت بزرگ در جهان است؛ اما این نماد زمان و نظم، سالهاست که خود از حرکت بازایستاده و به یکی از نشانههای فراموششده پایتخت بدل شده است.
تولد یک نماد شهری
ساعتی که در سال 1384 روی تپهای در محل تقاطع بزرگراههای همت و مدرس نصب شد، در زمان خود یکی از طرحهای متفاوت و پرسر و صدای شهری تهران بود؛ این ساعت با قطر 15 متر و مساحت 165 متر مربع، عنوان بزرگترین ساعت جهان را به خود اختصاص داد. صفحه بتنی آن روی تپهای مشرف به بزرگراه نصب شد تا رانندگان و مسافران در مسیرهای پررفتوآمد شمال و غرب تهران بتوانند از فاصله دور زمان را ببینند.
ساعت با دقت فنی بالایی طراحی شده بود؛ عقربه بزرگ آن 7 متر و 20 سانتیمتر و عقربه کوچک 5 متر و نیم طول داشت. موتور قدرتمندی با وزن 750 کیلوگرم این عقربهها را به حرکت درمیآورد و برای ثابت نگهداشتن صفحه ساعت، بیش از 36 صفحه ستون فولادی در زیرساز آن تعبیه شده بود.
از ویژگیهای جالب این ساعت، قابلیت جبران هوشمند عقبماندگی پس از قطع برق بود؛ یعنی اگر برق منطقه قطع و سپس وصل میشد، ساعت بهصورت خودکار زمان ازدسترفته را جبران میکرد. دقت عملکرد آن نیز تا حدی بالا بود که گفته میشد خطای زمانیاش در طول یک سال تنها یکصدم ثانیه است.
ساخت و نصب این ساعت دو سال زمان برد و در آن زمان بهعنوان یکی از نمادهای تکنولوژیک و زیباییشناسانه تهران معرفی شد؛ نشانهای از شهری مدرن، دقیق و منظم.
از نماد نظم تا تصویر بینظمی
اما آنچه روزی قرار بود یادآور نظم و زمان باشد، امروز خود نمادی از بیتوجهی و فراموشی شهری شده است؛ مسافران هرروزه بزرگراههای همت و مدرس، بیش از 10 سال است که با ساعتی خاموش و بیحرکت مواجهاند؛ عقربههایی که سالهاست روی عددی ثابت جا ماندهاند و دیگر چیزی از زمان را نشان نمیدهند.
در مقاطعی از سالهای گذشته، ساعت برای مدتی کوتاه مجدداً به کار افتاد، اما دوام نداشت. بارها وعدههایی برای تعمیر، تغییر پیمانکار یا بازسازی موتور ساعت داده شد، اما اکنون نهتنها ساعت همچنان غیرفعال است، بلکه اطلاعات شفافی درباره علت توقف آن، وضعیت پیمانکار و برنامههای احیا نیز در دست نیست. پرسوجوها از سازمان زیباسازی شهرداری تهران هم تا این لحظه بیپاسخ مانده است و این نهاد اعلام کرده که در حال بررسی موضوع و آمادهسازی توضیحات است.
چرا نگهداری از یک نماد شهری دشوار است؟
پرسش اساسی اینجاست که چگونه ممکن است شهری مانند تهران، با دهها پروژه عمرانی و فناوری پیشرفته، در نگهداری از یک ساعت شهری با چنین اهمیت نمادینی، ناتوان باشد؟
واقعیت این است که مدیریت و نگهداری از نمادهای شهری در تهران معمولاً قربانی جابهجایی مدیران، تغییر پیمانکاران و نبود نگاه بلندمدت میشود. پروژههایی که در ابتدا با هزینه بالا و تبلیغات گسترده اجرا میشوند، پس از مدتی در نبود برنامه نگهداری، از کار میافتند و به تدریج به بخشی از مناظر خاکخورده شهر بدل میشوند.
در مورد ساعت بزرگ تهران نیز به نظر میرسد پس از گذشت دو دهه، فقدان پیمانکار ثابت و نبود برنامه نگهداری منظم باعث شده این سازه از مدار فعالیت خارج شود این در حالی است که در بسیاری از شهرهای بزرگ دنیا، سازههای نمادین به طور مستمر توسط تیمهای فنی و هنری نگهداری میشوند، زیرا درک شده که حفظ نمادهای شهری به اندازه ساخت آنها اهمیت دارد.
پیامد فراموشی نمادها
نمادها فقط سازههایی فیزیکی نیستند؛ آنها حامل معنا، خاطره و هویتاند؛ ساعتی که روزی نشانهای از مدرنشدن تهران بود، اکنون در وضعیت خاموش خود شاید دقیقتر از همیشه از بینظمی مدیریتی سخن میگوید. وقتی شهروندان هر روز از کنار نمادی میگذرند که سالهاست متوقف مانده، این پیام ناخواسته در ذهنشان نقش میبندد که در شهری با این وسعت و امکانات، حتی زمان هم از حرکت بازایستاده است.
در واقع، بیتوجهی به چنین سازههایی، بیتوجهی به هویت بصری و فرهنگی شهر است. این ساعت میتوانست همانند بیگبن لندن یا ساعتهای شهری زوریخ، به نمادی پایدار از نظم و زمان در تهران تبدیل شود، اما اکنون به تندیسی خاموش بدل شده که بیشتر از کارکرد، به یادآورنده کاستیهاست.
ساعت بزرگ تهران، آزمونی ساده اما گویا برای مدیریت شهری پایتخت است؛ آزمونی که نتیجه آن تاکنون چندان امیدوارکننده نبوده است. شهرداری تهران در حالی با پروژههای عظیم عمرانی و توسعهای درگیر است که نگهداری از یک ساعت شهری ساده برایش به چالش تبدیل شده است.
اگر مدیریتی که مأمور اداره کلانشهری چندمیلیونی است، نتواند تداوم عملکرد نمادهایی چنین ساده را تضمین کند، چگونه میتواند اعتماد عمومی را در طرحهای بزرگتر جلب کند؟
اکنون پس از گذشت نزدیک به دو دهه از نصب بزرگترین ساعت جهان در تهران، عقربههای آن همچنان خاموشاند؛ اما شاید هنوز دیر نشده باشد. احیای این ساعت، فراتر از یک اقدام نمادین، میتواند نشانهای از بازگشت توجه مدیریت شهری به زیبایی، نظم و معنا در کالبد شهر باشد.
شهرداری باید بداند که حفظ نمادهای شهری، صرفاً یک کار تزیینی نیست؛ بلکه بخشی از حافظه جمعی مردم است.